مطلب ارسالی کاربران

یه خاطره ای که بنظرتون دیگران هیچوقت نمیتونند به مانندش تجربه کنند بگید

Bundes fan 08/22/2019 - 01:48 مشاهده پروفایل

2,374 مشاهده / 90 دیدگاه 4 4

این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف

داغ‌ترین‌ها 👇🏻👇🏻👇🏻

دیدگاه‌ها (90 دیدگاه)

مشاهده 0 دیدگاه جدید

spot eyes

یدونه از بچگیم میگم چون این دیگه امکان نداره دوباره اتفاق بیفته
رفته بودیم شمال فک کنم اون موقع هفت سالم بود
رسیدیم ویلا منم سریع پیچیدم لب ساحل تو کف دریا بودم یه قسمت که شلوغ بود رفتم دیدم چندتا اسب اونجان ازینا که صاحباشون کرایه میدن واسه سواری
از پشت یکم نزدیکش شدم ببینم چجوریه😂 یهو بی ناموس بخاطر یه مگس که جلو صورتم بود یه لگد با پای عقبش زد نوک ثمش خورد تو صورتم
داداشم اون نزدیکا بود منو دید عربده زنان اومد ورم داشت دوید سمت خونه گرخیده بود آخه صورتم پر خون شده بود طبق تعاریف خودشون
منم بیهوش بودم بلند شدم دیدم رو تخت خوابیدم کل فامیل دورمن پشماشون ریخته😂😂😂😂
بعدم یه سیب سمی دادن اسب بدبخت
خلاصه این دیگه از اون موقع تو ذهن من موند ولی خاطره شد

حسن روحانی

بهم پوزخند زد

مشاهده پاسخ‌ها (1)

حضرت ورژن 3

بچه بودم ۴-۵ سال
مامانبزرگ مادرم (خیلی پیره) اومده بود خونمون(متاسفانه یک سال هستش که فوت کرده)
این دستشویی بود من رفتم در دستشویی رو قفل کردم:)
حالا دستم نمیرسید بازش کنم
نیم ساعت توی دستشویی بود بنده خدا تا اینکه فهمیدم چیزی بزارم زیر پام میتونم در رو باز کنم😂😂😂😂

مشاهده پاسخ‌ها (5)

EDEN HAZARD

ختنه سرون:لامصب اندازه ده تا تولد جایزه اوردن اخرشم باور نکردنی بود 😂😂😂😂😂😂

مشاهده پاسخ‌ها (2)

..... ......

با پسر خالم رفتیم استخر با هم تو کم عمق ۲ ساعت یکسره کشتی گرفتیم. یه فن زد زیر آب چند دور چرخیدم. بلند شدم پشتش بهم بود. گرفتم با تموم زورم بلندش کردم از بالا سرم پرتش کردم. بعد سمت راست رو دیدم پسرخالم داره جر میخوره از خنده. یاروییکه پرت کردم معلم شنای استخر بود داشت به بچه یاد میداد زدم ترکوندمش.
یکی دیگه هم تو استخر بود. با همکارای بابام رفتیم استخر. یکیشون ۴۷ سال سن داره وسط سرش کچله عین سامورایی ها. هم قد منه. آدم با حالیه. کشتی گرفتیم. کلمو برد زیر آب در رفتم. پریدم به حدی که کلش جلو شکمم بود. خواستم بزنم رو شونش اشتباهی زدم وسط سر کچلش. چنان صدایی داد که تمام استخر هنگ کردن. خودشم از خنده ترکید.

مشاهده پاسخ‌ها (5)

‌Amir ‌jackman

امتحان ریاضی داشتم
هیچ کس خونه نبود همه رفته بودن مسافرت
گفتم برم حموم
در حموم ما بگیر نگیر داشت یه دفع خود به خود قفل میشد
رفتیم حموم میخواستیم بیاییم بیرون دره بازه نشد
تا یه روز کامل تو حموم بودم
امتحانم پرید😂😂😂😂😂😂😂
فقط آب حموم میخوردم

مشاهده پاسخ‌ها (3)

. .

ماشالا همه هم با روباه خاطره دارن😂
چه کردن این جماعت باتو😂
دسشویی جایی نمیرفتم هنوزم نمیرم بدم میاد ولی الان مجبور بشم میرم
خونه مامان بزرگم بودیم منم دسشوییم گرفته بود
خلاصه رفتم جلوی در خونه مامان بزرگم دیدم یه ماشین جلوی دره چیزی معلوم نیست
شروع کردم جیش کردن به سپر ماشین گرفت نگو هم مال همسایه مامان بزرگم اینا بوده
مادربزرگم اومد منو دید و دعوام کرد چرا این کارو کردی
هنوزم عمو هام میخندن میگن بنده خدا احمد هیچ وقت نتونست اون پیکانشو بفروشه
از وقتی تو اسیدیش کردی😂

مشاهده پاسخ‌ها (1)

shahriar United

این مال اوایل حضورم تو طرفداریه: دونفر منو مسدود کرده بودن ولی می دونستم آدم های فضولی هستن و برای چک کردن پروفم ممکنه گاهی منو از مسدودیت در بیارن یه مدت هر موقعه آنلاین میشدم دائم چک میکردم ببینم منو از مسدودیت درمیارن یا نه مچ یکیشون رو دو صبح گرفتم که درجا مسدودش کردم :)) یکی هم چهار صبح اونم سریع مسدود کردم شرط میبندم بدجور پشماشون ریخته :))

مشاهده پاسخ‌ها (5)

sajjad n1

سوسک پروازی خورد ب سینم بعد تا نوک انگشت پامو سریع رفت😒همه پاهاشو حس کردم😒⁦☹️⁩

تا ابد نفتی ام .

با دوچرخه تو رود رفتم

مشاهده پاسخ‌ها (2)

Mr.no Asab!

با تفنگ بادی زدم تو پای داداشم

مشاهده پاسخ‌ها (2)

. .

تو جنگل گم شدم ی روباه دنبالم افتاده بود هرجا میرفتم میومد میخاستم بگیرمش ولی فرار میکرد

مشاهده پاسخ‌ها (3)

Mr Wilson

5-6 سالم بود رفته بودیم مسافرت مشهد بعد رفتیم باغ وحش وکیل آباد منم خیلی ترسو بودم بخصوص از شیر میترسیدم .دیدم شیره پشتشو به ما کرد خداییش خیالم راحت شده بود بعد شیره یک دفعه ای شروع به شاشیدن کرد و اونقدر شدتش زیاد بود که لباس و سرم خیس شده بود بقیه هم که بودن خیس شدن ولی من از همه بیشتر:)))

مشاهده پاسخ‌ها (2)

Farshid b33

رفتع بودیم ویلا یکی از بچه ها
اینا یع کارایی کردن ک اخر من مجبور شدم اینکارو بکنم
ترکیبی و گفتم اگ بتونی 3 تا شو حدس بزنی نمیخوری
اونم گفت اوکی
بعدش گفتم دارم درست میکنم کسی حق نداره بیاد تو اشپز خونع
بعدش گفتم پس من یع دست شویی برم بعد بریم واسع ادامه بازی
رفتم یع فریز با خودم بردم توش یع تیکه شاشیدم ( شرمنده )
سرشو گره زدم گذاشتم تو شلوارم یواش یواش راه رفتم رفتم تو اشپر خونع.قرار بود جای سنیچ پرتغال بریزم.
تو خونع زیاد چیزی نبود.یع تیکع زنجبیل ریختم خامشو بعد سیر ریختم و زردچوبع و ترشی فلفب و زرده خام تخم مرغ و یکی دوتا دیگ یادم نی
همش زدم بردم جلوش گذاشتم
ما همه دور میز نشسته بودیم من تا قبل حکم های قبلی رو صندلی روبه روش نشسته بودم.میدونستم بالا میاره اگ بخوره نرفتم رو صندلیم نشتسم.رفتم بالاسرش وایستادم بهش دادم.اول بو کرد و سیر و و حدس زد.بعد گفتش اب پرتغال توش ریختی.اینو ک گفت من نمیتونستم بگم نع چون اصن اون موقع دیگ نمیخورد.مجبور شدم بگم اره.هیچی دوتا گزینم رفت استرس گرفتم سر سومی اشتباه گفت
اومد بخوره گفت چ بد بو عه :)
یکی دو بار اوروغ زد بعدش یع قولوپ خورد هیچی ریخت رو میز ریخت رو کسی ک جلوش نشسته بود
بعدا چن روز بعد دخیه تو تل ازم پرسید فرشید این چی بود ریختی.دو تاشو حدس زدم.سیر بود و اب پرتغال.دیگ چی بود
گفتم اب پرتغال نبود.اخر سر بهش گفتم هز چی از دهنش در اومدبهم گفت بعدم بلاکم کرده بود یع مدت :|

مشاهده پاسخ‌ها (5)

چن سالته ؟

اقا من تو اتاق کارم بودم ک همکارم فرشید اومد تو یکم صحبت کردیم بعد مث اینکه این داشت میرفت از در بیرون ی تخم مرغی زد و رفت من چن ثانیه بعدش بو رو فهمیدم تا اومدم برم بیرون ی همکار خانوم از در اومد تو (این دختره از من خوشش میومد ) اومد تو سلام داد بعد قیافش ی طوری شد منم با دهن باز وابسادم نگاش میکنم اینم بی درنگ وسیلش ک جا گذاشته بود برداشت و رفت . من موندم و چس نداده و ابروی رفته . از همینجا میگم فرشید شیییییرم دهنت . کلید اسرار این دلستان فرشید چسوی نامرد و عباس بدشانس
ناموسا عین واقعیته