پشت فرمان ماشین بودم و درگیرِ مصائب زندگی ، که برادر کوچکترم که به شدت هوادار سپاهانست و گاهی هم درگیرِ کلکل برادرانه ، سرکی به گوشی موبایلش کشید و اینترنت را زیر و رو کرد و گفت : دنیزلی هم که آمد !
پرسیدم : کی ؟
گفت : مصطفی دنیزلی !
مات پرسیدم : کجا ؟
_ : تراکتور
_ : نهههههههههههه ، ....... در شش و بشِ دور زدن بودم که با شنیدن این جملهها نزدیک بود پوزهی ماشین را با دیوار آشنا کنم که فرمان را به سرعت چرخاندم و دوباره گفتم نهههههههههههه ! این بار با تعجب بیشتر و ذوق .
_ : ای ول ، چه خوب !
دنیزلی برای ما پرسپولیسیها یادآور خاطرات خوب بود ، چه در نتیجههای خوب و چه در سبک و سیاق بازی ، هیچ وقت به یاد نداشتم که آقای مصطفی پاشا ، تیمهایش بد بازی کرده باشند ، چه وقتی در مرحوم پاس ! ، مربیگری میکرد و چه زمانی که در پرسپولیس بود . اگر روزی هم تیمش خوب نبود یا به داشتههایش برمیگشت یا که آن روز ، روزش نبود ، اما همهی تلاشش را میکرد و هوادار هم راضی بود از شیوهی بازی تیم . داشتههای دنیزلی هم نه دانشش ، که همان بازیکنان معمولیِ تیمش بودند .
پاشا حالا با کولهبارِ خاطرات خوب برای بسیاری از هواداران به ایران بازگشته . مبارکِ هواداران پرشور و دوست داشتنی تراکتور .
آقای ویلموتس هم که آمدنش برای تیم ملی آمد داشت و از همین دو بازی تیم ملی ، بسیاری راضی از حضورش در فوتبالِ ملی شدند . آقای استراماچونی هم که به جمع آبیها اضافه شد و لیگ را جذابتر از همیشه کرده .
برای منی که همیشه حضور هر مربی خارجی را در فوتبالِ ایران دوست دارم ( به دلایلی که قبلا درباره ثواب و خیریت این حضورهای مردان چشم رنگی توضیح داده ام ) ، بودن هر کدام از مربیان خارجی از فرهنگها و سبکهای مختلفِ فوتبال به بهبود و پیشرفت باشگاهی و ملی ما کمک خواهد کرد . به شرط اینکه همهی این مربیهای صاحب دانش را از جنگهای فرسایشیِ حیدری_نعمتی درونی خودمان دور نگه داریم و کلکلهای فوتبالی و برچسبهای خاله زنکی را به هیچ کدام از این مردانِ فوتبالباز تزریق نکنیم .
همان کاری که با آقای کرانچار کردیم ، و آقای کیروش ، و آقای شفر ، و پیشتر آقای ژوزه ، و قبلیها ، و این چند ساله آقای برانکو .
سَرِ همهی این مربیان به سلامت . فوتبال ایران به دانش همهی این آقایان نیاز دارد .