(10) لوییز سرا

با اینکه لويیز فقط در یکی از قسمتها فرانچایز سر و کلهاش پیدا شد، دلیل نمیشود که این دانشمند بذلهگوی جذاب از لیست ما جا بماند. لوییز خودش جزو مسببین آشوبی است که بر فضای قسمت چهارم حاکم بود.
اما با پیشرفت در داستان بازی توانستیم دیگر جنبههای شخصیتی او را ببینیم و از نزدیک شاهد رستگاریش باشیم. پس پر بیراه نیست بگوییم لوییز سرا با آن شخصیت پردازی خوبی که داشت یکی از کاراکترهایی است که نمیشود او را به راحتی از یاد برد.
(9) کارلوس اولیویرا

کارلوس اولیویرا نشان داد که آمبرلا نتوانسته روی همه کارکنانش تاثیر بد بگذارد و هنوز هستند افراد خوبی که زیر نظر این شرکت به دنبال نجات جان مردمند.
با اینکه کارلوس جزو نیروهای نظامی آمبرلا به حساب میآمد اما به دنبال کشتن مردم و پیروی از دستورات وحشتناک شرکت نبود و پا در مسیری گذاشت که از او یک قهرمان میساخت. مسیری که چندین و چند بار به نجات جان جیل ولنتیاین و در مراتب بالاتر به نجات جان میلیونها آدم بیگناه ختم شد.
(8) ربکا چمبر

به خاطر سن کمی که دارد دست کمش نگیرید. ربکا با اینکه فقط ۱۸ سال داشت به عنوان یک عضو تیم براوو راکون سیتی شناخته میشد و در همان دوران پا در دنیای کابوسواری گذاشت که هنوز هم درک و هضمش برای بسیاری از ما مشکل است.
اما این پزشک جوان در مدتی کوتاه خوب اصول اولیه بقا را یاد گرفت و توانست با ایفای نقش یک ناجی افسانهای از وقایع رزیدنت اویل زیرو و رزیدنت اویل ۱ جان سالم به در ببرد.
(7) بری برتون

بری برتون جزو قدیمیهای گروه استارز است. پیرترین شخصیت مثبتی هم هست که در کل سری با او همراه میشویم. اما به این خاطر دست کمش نگیرد چون یک قهرمان واقعی است.
با اینکه او را بیشتر با رزیدنت اویل ۱ و آن دیالوگهای مسخره و سادهلوحانهای که داشت میشناسیم اما شاید باور نکنید این بری برتون بود که شما را با هلیکوپتر از مهلکه رزیدنت اویل ۳ در پایان بازی نجات داد.
(6) کریس ردفیلد

شاید کریس ردفیلد آن کسی نباشد که اولین قسمت رزیدنت اویل را با او تمام کنیم اما مطمئنا درگیری طاقت فرسایش را با الکسیا آشفورد در رزیدنت اویل کد: ورونیکا فراموش نخواهیم کرد.
کریس از آن دسته شخصیتهاییست که همیشه به دنبال حقیقت و عدالت رفته و هر چه در این مسیر سد راهش میشد پاسخ کوبندهای میگرفت. فقط ای کاش در رزیدنت اویل ۵ آن سنگ عظیمالجثه غول پیکر جلویش قرار نمیگرفت تا این کاراکتر خوش قد و قامت جذاب، سوژه کاربران اینترنتی نمیشد.
(5) کلیر ردفیلد

برخلاف بسیاری از کاراکترهای حاضر در این لیست، کلیر ردفیلد نه یک سرباز زبده و با تجربه است نه کسی است که آماده جنگیدن برای بقای خود باشد. او فقط یک دانشجوی ساده بود که تنها برای پیدا کردن برادرش پا در کابوس تمام عیاری گذاشت که بیرون آمدن از آن کار سادهای نبود.
با این حال، او نشان داد که لیاقت زنده بودن در دنیایی آشفته و خفه کننده را دارد و میتواند از پس خودش و افرادی که برایش عزیز هستند برآید. همین هم هست که از کلیر ردفیلد یک شخصیت جذاب میسازد.
(4) ایدا وانگ

خوب، بد، درست، غلط؛ با ایدا وانگ هر چیزی معنی پیدا میکند. درست است، داریم در مورد یکی از خاکستریترین کاراکترهایی صحبت میکنیم که خیلی از طرفداران سری عاشقش هستند. هر سه قسمت زوج شماره دار سری به لطف ایدا وانگ داستان مرموزی به خود گرفتند که نمیشد دنبالش نکرد و از آن لذت نبرد.
ایدا از آن دسته کاراکترهایی است که هر کاری میکند برای یک مشت دلار کثیف. اما در کالبد این شخصیت نه چندان معصوم، قلبی خونسرد و از جنس طلا وجود دارد که او را از انجام برخی کارها باز میدارد.
(3) آلبرت وسکر

آلبرت وسکر، نمادینترین آنتاگونیست سری رزیدنت اویل، کسی است که به این راحتی نمیشود فراموشش کرد. او که در ابتدا رئیس تیم آلفا یا همان استارز خودمان بود، خیلی زود آن روی خودش را نشان داد و در نقش یک خیانتکار تمام عیاری ظاهر شد که هر چیزی در مقابل اهدافش قرار میگرفت با خونسردی تمام نابود میشد.
تقریبا در بیشتر قسمتهای این سری بازیها هم حضور داشت و هر جا که رد پایش را میدیدیم، آن وقت تازه حساب کار دستمان میآمد که داریم پا در بازی خطرناکی میگذاریم که او برایمان تدارک دیده. فقط ای کاش رزیدنت اویل ۵ آن پایان خفت بار را برایش در نظر نمیگرفت تا باز هم میتوانستیم شاهد حضور پر رنگش در قسمتهای بعدی هم باشیم.
(2) جیل ولنتاین

به قول بری برتون دوست داشتنی باید خوشحال باشیم که جیل ولنتاین هنوز به ساندویچ جیل تبدیل نشده. عضو استارزی که جدای از وقایع رزیدنت اویل ۱، با سرسختترین مخلوق سری یعنی نمسیس رو به رو شد و توانست با تکیه بر مهارتهایش، بر کابوسی غلبه کند که هیچ کس قادر به تحمل آن هم نبود.
جیل ولنتاین فقط یک قهرمان خوب در سری رزیدنت اویل نیست؛ یکی از بهترین شخصیت مونثی است که تا حالا ساخته شده و اگر انصاف را هم به خرج دهیم میبینیم که پیش از آنکه لارا کرافتی باشد، این جیل ولنتاین بود که کلی خاطره خوب برایمان ساخت.
(1) لئون اسکات کندی

این اشتباه است که بگوییم افسانه لئون کندی یک شبه نوشته شده. بهتر است بگوییم شخصیتش یک شبه پخته شد. به هر حال آن شب لعنتی از درون کالبد این پلیس تازه کار، افسر با تجربهای بیرون کشید که دیگر به این راحتیها قرار نبود مغلوب ناملایمتیهای روزگار شود.
بسیاری از خاطرههای خوشی هم که با سری رزیدنت اویل ساختیم را مدیون همین آقای کندی جذاب هستیم. پس احتمالا غریب به اتفاق با من هم نظر خواهید بود که لئون کندی بهترین پروتاگونیست سری است و این جایگاه را نمیشود به راحتی از او گرفت.