فراموش نکردیم چه زمانی با تو آشنا شدیم. دوازدهم سپتامبر 1993 بود. در بازی با فوجیا برای اولین بار در اواخر بازی پا به میدان گذاشتی. خیلی زود دریافتیم هم با استعداد هستی و هم تره ای برای حریفان قلدر خرد نمی کنی. دریافتیم مهم نیست مثل کنه به تو بچسبند یا دیواری برابرت بسازند، مهم این است مثل خرگوش چابکی از روی تله ها می پری. دریافتیم نه خروس جنگی هستی و نه گردن فرازی می کنی، ولی هر اندازه پاهایت آرام به نظر می رسیدند، نیرومندتر می دویدند. هر اندازه ظریف حرکت می کنند، انفجاری تر شلیک می کنند.
تو توقف ناپذیر بودی آلساندرو... فراموش نکردیم جیانی آنیلی تو را «Pinturicchio» خواند: «نقاش کوچولو» . خیلی ها آن نقاش بزرگ عصر رنسانس را نمی شناختند، ولی تو را شناختند. تو را، آلساندرو را...
فراموش نکردیم چگونه در وقت اضافی نیمه نهایی جام جهانی 2006 تیر خلاص را به دروازه آلمان شلیک کردی. تو در فینال جام جهانی ضربه ماقبل پنالتی آخر را درون دروازه جای دادی….
فراموش نکردیم برای «یووه سال صفر» چه ها کردی، هرگز، هیچ وقت. فراموش نکردیم وقتی دو قهرمانی آخر یووه در سری آ را بی اعتبار خواندند از قهرمانی های پیش رو حرف زدی. فراموش نکردیم کاپلو، کاناوارو، تورام، زامبروتا، امرسون، موتو، زلاتان رفتند، ولی تو نه. تو و پیشنهادهای اغوا کننده را به هیچ گرفتی.
بازوبند کاپیتانی را بستی و کنار بوفون، ندود، ترزگه و کامورانزی در زمین های کوچک و خفقان آور تیم های سری ب به میدان رفتی... فراموش نکردیم چگونه در آن فصل محنت زا جان کندی و نشان دادی وفاداری یعنی چه. فراموش نکردیم یووه سه هفته مانده به پایان فصل برگشت به سری آ...
فراموش نکردیم کی و کجا وداع کردی. بیستم می 2012. فینال جام حذفی. دقیقه شصت و هفت که رسید بغض مان گرفت. تو پس از نوزده سال تورین را ترک کردی و با رفتنت یک عصر به پایان رسید….
فراموش نکردیم در نامه خداحافظی ات برای طرفداران یووه نوشتی " از فردا دیگر بازیکن یوونتوس نیستم، از فردا یکی از شما هستم."
آلساندرو عزیزم فراموشت نخواهیم کرد... (تکه ای از کتاب پیراهن های همیشه)
نوشته ی دکتر حمید رضا صدر