در سال 1939 فرانکلین روزولت، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به خیال خود، بزرگترین تخریب بین المللی را انجام داد. در واقع هدف او از این کار، تخریب چهره سیاسی آلمان و هشدار به تمام ملت های جهان بود. روزولت، نامه ای برای آدولف هیتلر، فرستاد و در آن نام نزدیک به 30 کشور را ذکر کرده بود و از هیتلر خواست، که به مدت ده سال، به کشورهای نام برده، تجاوز نشود تا بتواند جهان را از بار خردکننده رقابت تسلیحاتی برهاند و شاهراه تجارت بین المللی را بگشاید. روزولت، با خیالی آسوده در کاخ سفید منتظر عکس العمل های بین المللی نشست و از این یقین پیدا کرده بود که جنگ لفظی او با هیتلر، در نهایت دست هیتلر را رو خواهد کرد. هیتلر فورا به یواخیم فون ریبنتروپ، وزیر خارجه آلمان ناسیونال سوسیالیست، لیست این کشور ها را داد و از او خواست تا با تمامی آنها تماس برقرار کند و صحت این قضایا را جویا شود، که آیا این کشورها با روزولت، متحد شدند و واقعا آلمان را یک تهدید می دانند یا خیر. ریبنتروپ، فورا به وایس زاکر، معاون خود نامه ای نوشت تا این امر را فورا در دستور کار قرار دهد.
روزولت، به این اطمینان رسیده بود که اگر هیتلر هر واکنشی نشان دهد به ضرر او تمام می شود و خود را در باتلاق فرو برده و دست و پا خواهد زد، به همین دلیل آمریکا و انگلستان متعاقبا، تصمیم گرفتند واکنش هیتلر را به صورت زنده از رادیو و تلویزیون خود پخش کنند. هیتلر وارد رایشستاگ (رایشتاگ یا رایشس تاگ، مجلس رایش) شد و در حضور نمایندگان آلمان بزرگ، شروع به سخنرانی کرد.
28م آوریل 1939، برلین_مجلس رایش (رایشستاگ)
هیتلر در رایشستاگ، از پیمان ورسای شکایت کرد و احساس دوستی خود با کشور انگلستان را اینطور بیان داشت :
رئیس جمهور ایالات متحده آمریکای شمالی، خطاب به من نامه ای فرستاده که از محتوای آن همگی باخبرید. چون این سند، پیش از آنکه بدست من برسد، توسط رادیوها و روزنامه های سراسر جهان پخش شده بود، لذا تصمیم گرفتم اجلاس رایشستاگ را فرا بخوانم و ابتدا به شما نمایندگان ملت آلمان امکان دهم پاسخ مرا بشنوید و آن را مورد تایید قرار دهید یا رد کنید...
مایلم این فرصت را نیز برای بیان عمیق ترین احساسات خودم در رابطه با تحولات تاریخی طی ماه مارچ اخیر، غنیمت شمارم و احساسات قلبی ام را به صورت سپاسگزاری خالصانه و متواضعانه نسبت به مشیت الهی ابراز کنم. مشیتی که به این سرباز گمنام جنگ گذشته (جنگ جهانی اول)، امکان این را داد به مرتبه پیشوایی ملت محبوب خود نائل شود. مشیتی که راه را به من نشان داد و من توانستم بدون خون و خونریزی ملت مان را از غرقاب فقر و زنجیر اسارت شرم آور ترین تحمیل و اجبار تاریخی برهانم و آن را به قله های پیروزی برسانم.
اتریش بیش از هزار سال قدیمی ترین بخش شرقی آلمان بود. ولی جنایتکاران ورسای نه تنها رایش آلمان را تکه پاره کردند، بلکه اتریش را نیز منحل کردند. پایان دادن به چنین وضعیتی مهم ترین وظیفه زندگی من به شمار می رفت و من شبانه روز آن ساعاتی را می دیدم که به این جدایی ها خاتمه دهم و سرانجام به آن رویا تحقق بخشیدم.
بندهای دموکراتیک ورسای، ملیت های شرق آلمان را به اجبار تکه پاره کردند و کشوری به نام چکسلواکی آفریدند که در آن یک اقلیت 4 میلیونی آلمانی تحت فشار و تضعیفات مضاعف قرار گرفت و کل این کشور نیز به خصومت با آلمان برانگیخته شد. با پیروزی ناسیونال سوسیالیست در آلمان، می بایست این وضع تحمل ناپذیر، هر چه زودتر حل و فصل و تکلیف خائنان به کشور که با پول اوامر و عوامل خارجی، در آن جا سرکار بودند و به اقلیت ها، ظلم و اجحاف می شد یکسره گردد. بنابراین قابل فهم است که رهبری دولت آلمان، به ناچار میبایست، این "فرودگاه های بمب افکن غرب" علیه آلمان را نابود کند.
این دولت های دموکراتیک و جنگ طلبان صلح طلب! دلشان برای ملت چک نسوخته است، آنها از ما آلمانی ها نفرت دارند و می خواهند ما را از صفحه روزگار محو کنند. آنها این و آن ملت را علیه ما تحریک می کنند و می خواهند در اروپا جوی خون براه اندازند.
بنابر آنچه که گفته شد، می خواهم در پیشگاه شما نمایندگان رایشستاگ آلمان بزرگ، یعنی در پیشگاه کل ملت آلمان، به تجزیه و تحلیل محتوای این نوشته عجیب غریب بپردازم و سعی کنم، به نام شما ملت آلمان، مورد به مورد پاسخ لازم را بدهم.
آقای روزولت بر این عقیده است و فکر می کند که من هم بر همین نظرم که میلیون ها نفر مردم دنیا در ترس و لرز از جنگ، یا حتی، از یک سری جنگ ها، و وقوع جنگی احتمالی به سر می برند.
جواب من اینست که مردم حق دارند از جنگ ترس و وحشت داشته باشند و همواره همین طور بوده است. همین وضع در طی سال های 1919 تا 1938 در 14 نبرد، وجود داشته است. منتها آلمان در این سالها در هیچ جنگی شرکت نداشته در حالی که ممالک نیمکره غربی و شرق در آنها دخیل بوده اند. ایالات متحده در این فاصله در 6 جنگ و اتحادیه جماهیر شوروی در 10 جنگ شرکت داشتند.
هیتلر درباره قرارگیری لهستان بین نام سی کشور مذکور اینطور توضیح می دهد :
از این رفتار نامفهوم دولت لهستان، تاسف خوردم. بدتر از همه اینکه لهستان معتقد است که باید سپاهیان خود را احضار کند حال آنکه آلمان حتی یک سرباز خویش را فرا نخوانده و نیاندیشیده است که بر ضد لهستان گامی بردارد. این کار مایه افسوس نسل های آینده خواهد شد و تاریخ درباره پیشنهادات من به دولت لهستان نظر خواهد داد. این گزارش ها که آلمان قصد دارد به لهستان یورش ببرد، صرفا ساخته و پرداخته مطبوعات بین المللی است. اینکه لهستان با انگلستان پیمان بسته که در صورت حمله، هر دو کشور بر ضد آلمان بجنگند باعث شده است که پیمان منع تجاوز آلمان_لهستان یک جانبه از سوی آن کشور گسسته شود. من از انعقاد پیمان نامه جدید استقبال می کنم. هیچکس مثل من، از چشم انداز مذاکرات آینده، خشنود نخواهد شد.
آقای روزولت، اعلام می دارد باید جمیع مسائل در پس میز مشاوره حل و فصل گردد. پاسخ من اینست : اگر مسائل در پس میز حل شود موجب خرسندی است ولی برایم جالب است که این خود آمریکا بود که در کنفرانس پیشین، تند ترین بدگمانی خود را ابراز داشت. گویا رئیس جمهور آمریکا نماینده مردم جهان است! آزادی آمریکای شمالی در پس میز کنفرانس بدست نیامد همانسان که کشاکش شمال و جنوب در جنگ های داخلی آمریکا فیصله نیافت. آقای روزولت، آلمان یک بار در ورسای به کنفرانس رفت، ولی نه بدین منظور که گفتگو کند بلکه بدین منظور که فرمان شنود تا به چه اقدامی دست زند. نمایندگان آلمان در آنجا همانند رئسای سرخ پوستان در آمریکا خواری دیدند و خفت کشیدند.
آقای روزولت سوالاتی پرسیدند تا به ایشان اطمینان دهیم که آلمان نیروی نظامی خود را برای حمله، تهاجم، تجاوز به خاک این کشورها به کار نخواهد برد. فنلاند، لیتوانی، لتونی، استونی، نروژ، سوئد، دانمارک، هلند، بلژیک، بریتانیا، ایرلند، فرانسه، پرتغال، اسپانیا، سوئیس، لیختن اشتاین، لوکزامبورگ، لهستان، مجارستان، رومانی، یوگوسلاوی، روسیه، بلغارستان، ترکیه، عراق، عربستان، سوریه، فلسطین، مصر و ایران.
پاسخ : پذیرای این زحمت شدم که در مورد دول مذکور تحقیق کنم که آیا آنها خود را در خطر تهدید ما می دانند و این نامه رئیس جمهور آمریکا مورد تایید آنهاست یا خیر، من براشفتم که اسم این ملت ها آشکارا مورد توجه آمریکا قرار گرفته، در ابتدا، آیا آنها خودشان تهدید را احساس کردند و کدامیک اولویت دارد، دوما، پرس و جو توسط رئیس جمهور آمریکا باعث شد تا صحت قضیه را از آن کشورها جویا شویم. جواب تمامی کشورها منفی بود، در بعضی کشورها به شدت نفی شد. البته از سوی برخی دولت ها مانند سوریه، پاسخ مستقیم دریافت نمی شد چون آنها آزادی ندارند و در تصرف ماموران نظامی دول دموکرات هستند. برایم جالب است که جناب روزولت، نام ایرلند را در نامه نوشتند و خواستند ایشان را مطمئن کنیم که به آن کشور حمله نخواهیم کرد. به ایشان پیشنهاد می کنم این درخواست را از دولت انگلستان بکند که سال هاست در آن کشور ظلم و ستم روا می دارد. نکته ی دیگر اسم فلسطین بود، آقای روزولت، هم اکنون سرزمین فلسطین در اشغال نیروهای آلمانی نیست و این انگلیسی ها هستند که آنجا را تسخیر کردند و آزادی مملکت را از بین برده و با توسل به وحشیانه ترین وسایل اعمال زور و قدرت، در آنجا حکم رانی می کنند. بر اساس این گفته، دولت آلمان از هر آنچه که باعث شود در دولت های نامبرده شده، موقعیتی ایجاد شود که تعهد آلمان نسبت به آنها را زیر سوال ببرد، بغض و کینه دارد، در مقابل به همان نسبت پیشنهادات قابل قبولی به آنها ارائه کرده است. در زمینه تعداد دولت های نامبرده شده در لیست جناب روزولت، این سوال را پیش می آورد که تصفیه حساب بسیار بچگانه از زمانی که ما هیچ اتحادی یا رابطه دوستیی بسیار نزدیک با آنها نداشتیم رخ داده. در مورد زمان این توافقات، آلمان راغب است که هر مدتی که دولت های مذکور مد نظرشان است وضع شود. اما من نباید این فرصت را از دست بدهم که به رئیس جمهور ایالات متحده در مورد آن سرزمین ها تضمین قابل ملاحضه ای بدهم، جدا از این قضایا، این فهم را به ایشان نشان می دهم، که این تضمین شامل خود ایالات متحده و ملل دیگر قاره آمریکا نیز می شود. من در همینجا اعلام می دارم که تمامی این ادعاها که باعث ایجاد نگرانی هایی بین مردم ملل مختلف، شده به این مضمون که آلمان قصد حمله و تجاوز به این کشورها یا حتی آمریکا را دارد، صریحا رد می کنم و آن ادعاها فریب و دروغی شرم آور است. این ادعاها، فراتر از نگرانی در مورد قابلیت های نظامی ما است که فقط از احمقانه ترین تصورات شکل گرفته است. قسمت اداری و خبری انگلستان، از هر انچه که باعث شود مورد مهم و توافقی زیر پا گذاشته شود تا آلمان مورد محاصره قرار گیرد حمایت می کند. این کار باعث می شود اساس پیمان دریایی ما از بین برود. من امروز برای حل این مشکل، با دولت بریتانیا تماس گرفتم. برای ما هیچکدام از مسائل و خصومت رخداده اهمیت ندارد، چون هنوز امیدواریم که بتوانیم از رقابت تجدید تسلیحات با انگلستان دوری کنیم، و در عوض شاهد احترام به یکدیگر باشیم. باید دولت انگلستان رعایت کند و به هر حال، امیدوارم که با آلمان در مورد این مشکل مذاکره کنند. هیچکس همچون من، از آینده ای که از الان شروع شده و دارای درک درست و پاک است خوشحال نیست. بعلاوه من مردمم را می شناسم و به آنها اعتماد دارم.
صحبت های هیتلر تشویق و خنده حضار را بهمراه داشت و هیتلر اینگونه سخنرانی خود را به پایان رساند و سپس نمایندگان رایشستاگ با فریاد های "زیگل هایل" مجلس را به لرزه دراوردند.
آقای روزولت، من کاملا درک می کنم که فزونی جمعیت و کثرت ثروت شما، به شما اجازه می دهد درباره تاریخ تمامی ملل جهان احساس مسئولیت و اظهار عقیده کنید حال آنکه من در جایگاهی به مراتب کوچک تر از شما قرار دارم. من زمانی زمامدار دولتی شدم که در سایه نظام ناهنجار دول دموکرات وایمار، با انهدام کامل روبه رو بود. من بر آشوب و هرج و مرج در آلمان چیره شدم و نظم و قانون را مستقر ساختم. تولیدات را زیاد کردم، حمل و نقل را توسعه بخشیدم، کارخانجات و صنایع عظیم زیر ساختی غول پیکر را بنا کردم و در همان حال آموزش و پرورش و فرهنگ ملتم را مترقی ساختم. موفق شدم، به هشت میلیون بیکار آلمانی کار دهم، نه تنها از نظر سیاسی مردم آلمان را متحد ساختم بلکه آنها را دوباره مسلح کردم و کوشیدم پیمان ورسای که در 488سرفصل سنگین خود، پلید ترین ستم را بر ما روا میداشت، ورق به ورق از بین ببرم. من توانستم آن استان هایی که در 1919 از ما دزدیده شده بودند و باعث شدند میلیون ها آلمانی به دور از وطن در بدبختی و نکبت زندگانی بگذرانند را به اصل خویش باز گردانم. آقای روزولت من این کار را بدون حتی قطره ای خون روی زمین بچکد و جان سرباز بی گناهی گرفته شود، انجام دادم (اتحاد آلمان با اتریش و چکسلواکی زیر پرچم رایش). آقای روزولت، شما در مقام قیاس با من، در جایگاه بسیار آسان تر و بی دردسر تری قرار دارید. در 1933 رئیس جمهور آمریکا شدید. شما از همان آغاز بر مقام یکی از بزرگ ترین و ثروتمند ترین کشورها گام نهادید، شرایط شما بقدری خوب است که می توانید با خیال راحت توجه خودتان را به مسائل جاری کشورهای دیگر معطوف سازید.
"آقای روزولت، سرزمینی که خداوند، من را در آن قرار داده است به مراتب کوچکتر از جهان شماست گرچه، این سرزمین برای من گرانبها تر است..."
روزولت، که به طور زنده سخنرانی را می شنید، دچار شوک شده بود. نه می توانست دستور قطع صدای هیتلر را بدهد و نه می توانست هیتلر را در پاسخی دیگر تحریک کند. و بدین شکل، هیتلر در بازی پولتیک ساده، پیروز شد و روزولت، فهمیده بود که بهیچ عنوان نمی تواند در سخنوری و جنگ لفظی هیتلر را کنار بزند. نقشه روزولت دقیقا عکس چیزی بود که انتظار آن را داشت. تا چند روز مضحکه رسانه ها و روزنامه های آمریکا و دیگر کشورها تحت "پاسخ کوبنده هیتلر" شده بود. در واقع هیتلر، این را مدیون نبوغ و سیاست فوق العاده زیرکانه وزارت امور خارجه و تیم مشاوره خود بود. این پاسخ هیتلر، باعث شد تا انتهای جنگ نیز روزولت، هیچ گونه درگیری لفظیی با هیتلر را شروع نکند و اینکه در طی جنگ جهانی دوم نیز دیگر نبرد در میدان جنگ بود و نه پشت تلویزیون... این پاسخ هیتلر شاید در کنش های سیاسی بعدی اش با آمریکا نیز موثر واقع شد. چنانکه در 12م اکتبر سال 1939، روزولت پیشنهاد هیتلر را مبنی بر اینکه میان انگلستان و فرانسه از یک سو و آلمان از سوی دیگر واسطه صلح شود، رد کرد. مورخان، روی این پاسخ روزولت بسیار تامل و تحقیق کرده اند و اینطور نوشته اند که هدف روزولت و تیم هدایت کننده سیاست های آمریکا، باقی ماندن ایالات متحده در راس تمامی جهان بعنوان ابرقدرت بود و تنها یک جنگ بین المللی علیه ابرقدرت نوظهور آلمان، این مهم را براورده می کرد. اگر پاسخ روزولت مثبت بود و دولت های فرانسه و انگلستان از اعلان جنگ رسمی خود با آلمان سرباز می زدند، شاید هرگز جنگ جهانی دوم رخ نمی داد.
پ ن: البته این گفته، تقصیر جنگ را که بر عهده تمامی زمامداران دولت های متحدین (ژاپن، آلمان و ایتالیا) و متفقین (آمریکا، انگلستان، فرانسه و شوروی) بود، از روی فرد یا جبهه خاصی برنمی دارد و یقینا تمامی آنهایی که به جنگ دامن زدند، مقصر کشتار میلیونی جنگ جهانی دوم بودند.