"پریا"
شاعر ز:زنده یاد احمد شاملو
آهنگساز : زندهیاد پرویز مقصدی
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه پری نشسته بود
زار و زار گریه میکردن پریا
مثل ابرای بهار گریه میکردن پریا
از افق جرینگ جرینگ صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج نالهی شبگير ميومد
پریا گشنتونه پریا تشنتونه
پریا خسته شدین مرغ پربسته شدین
چیه این هایهایتون گریهتون وایوایتون
گریتون وای وایتون
پریای نازنین چتونه زار میزنین
توی این صحرای دور توی این تنگ غروب
نمیگین که برف بیاد نمیگین بارون بیاد
نمیترسین پریا
دنیای ما قصه نبود پیغوم سربسته نبود
دنیای ما عَیونه هرکی میخواد بدونه
دنیای ما خار داره بیابوناش مار داره
هرکی باهاش کار داره دلش خبردار داره
دنیای ما بزرگه پر از شغال و گرگه
دنیای ما همینه بخوای نخوای اینه
بخوای نخوای اینه