ساکِت ساکت نبود چون نگاهها بیشتر به جادوگر پیش رویش بود که محبوب دل یک ملت است. کریمی نیز ساکِت نبود. چون او صدای بیصداهایی است که خاموش شدنش را هرگز بر نمیتابند.
علی کریمی که «به هر حال» های مکرر و به کارگیری این تکهکلام شیرینش را نیز به حالت تعلیق در آورده است و این تنها بدان معناست که تمرین زیادی کرده بود، برای دلبری و سخنوری در چنان شبی.
هواداران پر شمار وی که چند سالی است او را سنبل عدالتخواهی میخواندند، اکنون دیگر خود کریمی را نیز به این باور رساندهاند که بایستی صدای مردمانش باشد. وی که به کرات نشان داده است بر سر احقاق امیال شخصی خود دعوایی ندارد، به اذعان دوستدارانش تنها دغدغههایی از جنس ملی را در ذهن فرار خویش میپروراند.
از آن روزی که برای فوران آتشفشان درونش: مچبند سبزی بر دست خویش، لگد سهمگینی بر ساک پزشکیشان، مشت مهلکی بر صورت آن بخت برگشته و بیاعتنایی غیر بزدلانهای به محمود کرد، نشان داد ساکِت نخواهد بود.
شبی که در صحن علنی مجلس به عنوان مدعی العموم و شاید بر حسب اقبال حتی در چینش صندلیها میان دو چهره تأثیر گذار فوتبال ایران نشست، همزمان در قامت یک وکیل و با حفظ سمت قاضی محبوب نیز ظهور کرد. از ایران نوین سوالاتش را آغاز و تا اخراج سریالی فدراسیوننشینان و مربیان گفت و گفت و گفت، تا به سباستین جنجالی رسید که صدای پیامک گوشی آقای مجری در آمد!
کارلوس کیروش را میتوان بزرگترین بازنده این برنامه دانست که با علم بر این که هیچ شخصیتی یارای برابری با محبوبیت جادوگر را ندارد، به ناچار و پس از مدتها سکوت عمدی در تقابل با کنایههای بیشمار کریمی، به حرف آمد و این دقیقا همان چیزی بود که علی میخواست.
کریمی در آن شب برزیل نبود و نیازی هم نداشت جادو کند، زیرا حریف در حد مالدیو بیطرفدار و ضعیف نشان داد که به اجبار وارد داستانی شدهاند که هر دو سر برایشان باخت بود.
شاید علیرغم تمامی انتقاداتی که میتواند بر شخصیت منحصر به فرد او وارد باشد، اما این تنها علی کریمی است که میتواند در ابعاد یک قهرمان ملی، جهت عدالتخواهی و یافتن پرسشهای خیل عظیمی از فوتبالدوستان و با مطرح کردن مطالبات به حق، افراد را در هر جایگاهی که پیش رویش مینشینند به پایینترین سطح ممکن بیاورد.
کاری که حتی از توان دیگر شخصیتهای موفق، مشهور و نسبتا محبوبی چون علی دایی نیز خارج است و تجربه نشان داده که برخلاف کریمی، تنها در برهههایی که خواستههای شخصی آنان در خطر باشد، زبان به گلایه باز میکنند و این مهمترین فرق و اختلاف بین علی و کریمی با دیگران است.
محمد خاکپور دفاع سابق تیم ملی این گونه از علی کریمی حمایت می کند:
"بزدلی صفتی است که در جوهره وجودی این بزرگان یافت نمیشود و همانگونه که گفتم آنهایی که این صفات و القاب را به دیگران نسبت میدهند از خزانه وجود خود میبخشند زیرا خودشان چیزی غیر از این در ذات خود ندارند. بزدل از ترس بزدلی خویش دیگران را بزدل میخواند در صورتی که آن کس که شجاع و دلیر است نیازی به تحقیر دیگران و به کار بردن القاب ندارد.
این آقای متشخص! درست میفرمایند استعداد را میتوان خرید (البته استعداد ذاتی است ومیتوان آن را پرورش داد) اما شخصیت را نه به همین دلیل هم ما پول دادیم و شما را خریدیم تا از استعدادت استفاده کنیم و نمیتوانیم شخصیت تو را تغییر دهیم.
اما به کجا رسیدهایم که اسطوره یک ملت را بزدل میخوانند و ما در مقابل کارمند خارجی که استخدام کردهایم و دستمزد گزافی نیز به او پرداخت میکنیم تا کمر تا میشویم و جرات و جسارت حرف زدن نداریم. کدام یک بزدلیم؟ تاریخ و مردم ایران حقارت شما را در مقابل این منفعتخواهی و ریاستطلبیتان فراموش نخواهد کرد همچنان که اسطورهای چون علی کریمی را به خاطر خواهد سپرد.»