این یکی رو در طی حوادثی عاشقانه سرودم اون قدر تب عشق مرا فراگرفته بود که ناچار به مصرف عرق کاسنی شدم.
:
"سنگو زدم به تيشه دوست دارم هميشه
تپليه ريزه ميزه انقده بلا نميشه
الا کلنگو تيشه دوست دارم هميشه
تپليه ريزه ميزه نگو که بلا نميشه
دل منو بردي والا چاقاله تردي والا
زلفاتو شونه کردي همرو ديوونه کردي
سنگو زدم به تيشه دوست دارم هميشه
تپليه ريزه ميزه انقده بلا نميشه
آره منو کشتي فدات شم , فداي اون نازو ادات شم
همه ميدونن چقده بلايي , قسمت من باشي الهي
هرچي بهت ميگم نگير بهونه , ميگي برو گمشو دلم از تو خونه
خيلي دوست دارم خودت ميدوني , خدا کنه صد سال پيش من بموني
سنگو زدم به تيشه دوست دارم هميشه
تپليه ريزه ميزه انقده بلا نميشه
شب که ميشه تنها , تو کوچه ها ميگردم
عشق تو , تو قلبم , تويي دواي دردم
از نگاه اول به دنبال تو بودم
بيا تپل قشنگم بذار دورت بگردم
"
بیاید باقیشو با کمک شما عشاق دل شکسته کامل کنیم.