طرفداری- روبرتو آیالا، بازیکنی مطمئن و قابل اتکا در خط دفاعی آرژانتین بود. در طول دوران حرفهای پرافتخارش، در والنسیا، ناپولی و ریورپلاته درخشید و حتی جایزه بهترین مدافع اروپا در سال 2001 را از آنِ خود کرد، اما می خواهیم به سه سال قبل از دریافت این عنوان، یعنی به بازی آرژانتین برابر انگلیس در چارچوب مرحله یک هشتم و تقابل آیالا مقابل اوون 18 ساله بپردازیم.
همیشه مصاف سه شیرها مقابل آلبی سلسته، از جذابیت های زیادی برخوردار بوده است. فضا و هیجان زیاد میان طرفداران دو تیم و رقابتی که به «دست خدا» باز می گردد. آرژانتین در سه بازی قبلی در مرحله گروهی، هیچ گلی دریافت نکرد و خط دفاعی قدرتمند این تیم، به لطف آیالا مانند صخره ای عظیم بود. آیالا در سه بازی قبلی 90 دقیقه بازی کرده و اعتماد به نفس او به حدی رسیده بود که باور داشت می تواند هرمدافعی را متوقف کند. این باور در وجود او ریشه دوانده بود تا اینکه مایکل اوون، ریشه را کند و غرور آیالا را خرد کرد.
گلی که اوون به ثمر رساند، او را به قهرمان ملی تبدیل و راه او را برای حرفه ای شدن، هموار کرد. آن صحنه را می شود بارها و بارها تماشا کرد و هیچوقت از شگفت زده شدن دست برنداشت. اعتماد به نفس اوون در حال افزایش بود. این بار در نیمه میانی، اسکولز موتور اوون را روشن کرد تا این پسرک سریع و با استعداد، با جا خالی دادن، آیالا را محو کند. حال تنها او و کارلوس روآ، سنگربان مکزیک رو به روی هم قرار داشتند. با پای راست خود توپ را به گوشه دروازه فرستاد تا ملت انگلیس، قهرمانی جدید برای ستودن داشته باشند. پادشاهی میان شیرهای تیم! 30 ژوئن 1998، دوران حرفهای اوون رسما آغاز شد.
گاهی اوقات، گل هایی وجود دارند که کیفیت بازیکن را به بهترین شکل ممکن جمع بندی و نشان می دهند. والی زیبا و بی نظیر زین الدین زیدان در فینال لیگ قهرمانان اروپا، نفس همه را در سینه حبس کرد. او در این صحنه، از تکنیکی خاص استفاده کرد به این صورت که ابتدای پای راست خود را در زمین محکم گذاشت و با پای چپ خود سعی کرد با پاس عالی روبرتو کارلوس، تماس برقرار کند. یا مثلا چیپ اریک کانتونا مقابل ساندرلند، استعداد خاص و بی نظیر او، توأمان با شجاعت، بزرگی استعدادش را به نشان داد.
نیمه نهایی افسانهای منچستریونایتد مقابل آرسنال که با جادوی رایان گیگز همراه بود، تا سالیان سال از یادها نخواهد رفت. در وقت های اضافه با پشت سر گذاشتن پنج توپچی، گل پیروزی را وارد دروازه سیمن کرد. هجوم اوون مقابل آرژانتین، برای مدتی به فوتبال دوستان ثابت کرد تمام جوانانی که تازه به سطح ملی رسیده بودند، در مقابل مایکل، شوخیای بیش نیستند. پرسرعت مانند آذرخش، باشخصیت و تمام کننده ای قهار. آن گل اوون در تاریخ نوشته شد.
به 1998 برگردیم. برای انگلیس و لیورپول، اوون کارهای ساده ای انجام می داد. توپ را در موقعیت تک به تک به اوون برسانید و منتظر شادی پس از گلش باشید. بسیاری از جوانان مستعد فوتبال، در مقابل برجستگی فوتبال کم آوردند اما اوون از همان ابتدا آرزوها و توانایی های بزرگ داشت. دریبل زدن مدافعان و گلزنی؛ اوون در اینکار ماهر شده بود. طرفداران انگلیس و لیورپول برای دیدن اوون جان می دادند. هواداران جدیدِ فوتبال، اوون را به عنوان بازیکنِ دائم المصدوم می شناسند که به طور پراکنده در منچستریونایتد و استوک سیتی بازی کرد، اما کسانی که ذهنشان یاری می دهد، می توانند گلزنی ماهر را تجسم کنند. اوون در اواخر 17 سالگی در تیم اول لیورپول فرصت بازی به دست آورد و در 44 بازی، 23 گل وارد دروازه حریفان کرد.
پس از بازنشستگی جان بارنز، اوون صاحب پیراهن شماره 10 در آنفیلد شد. او افتخار می کرد اما کمی ناراحت هم بود چون شماره 9، هدف اصلی مایکل محسوب می شد. شماره 9، مالِ رابی فاولر بود و محبوبیتش در کوپ، رویای اوون را غیرممکن ساخته بود. در تیم ملی هم شرایط مشابه بود. شماره 9 متعلق به آلن شیرر بود و خارج کردن آن از دست او، غیرممکن. این شماره اوون را یاد مارادونا و پله می انداخت اما دوست داشت به عنون شکارچی محوطه جریمه به یاد آورده شود. در تمام سنین نوجوانی، شماره 9 تیم بود، اما خب چه اهمیتی دارد؟ مگر فقط یک شماره نیست؟ اوون به شماره 10 عادت کرده بود.
پس از تجربه چندین دقیقه به عنوان بازیکن ذخیره، مایکل تحت نظر رونی ماران که اعتقاد فراوانی به وی داشت، به کله گنده های تیم اصلی بدل شد. ماران بر روی تجربه اصرار زیادی داشت. کادرفنی لیورپول هیچوقت به کیفیت اوون شکی نداشتند اما برای پرورش استعدادهای او، زمان را حلّال مسائل می دانستند. لیورپول، مدرسه آزادی تفکر بود اما اوون شبیه بازیکنان معمولی نبود. این پسرک شگفت انگیز، برای لیگ جزیره ساخته شده بود و هیچکس نمی توانست او را متوقف کند.
اوون در فوریه 1998، هفت روز خارق العاده را سپری کرد. در آنفیلد پس از مراسم معارفه اش درخشید. به تیم ملی دعوت شد و مقابل شیلی بازی کرد و مقابل شفیلد ونزدی هتریک کرد. درخشش اوونِ جوان در لیورپول، تصمیم گلن هادل برای بردن او به جام جهانی فرانسه را راحت کرد. اوون همراه با دیون دوبلین و کریس سوتون، لیگ را به عنوان برترین گلزن با 18 گل به پایان رساند. جیمی فلوید هاسلبنک، اندی کول و دنیس برگمپ در پشت سر اوون قرار داشتند. این افتخار برای اوون، غرورآمیز بود. مایکل برای بزرگترین صحنه ها آماده بود. او چیز خاصی در وجودش داشت، یک ویژگی مثبت. در بهار 98، عنوان بهترین بازیکن جوان جزیره را با لیاقت تمام کسب کرد.
جام جهانی برای اوون، لحظاتی پرشور را به ارمغان آورد اما با بازگشتش به ملوود برای حضور در تمرینات پیش فصل، هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت. ناگهان اوون در مرکز توجه دوربین های پاپارتزی ها قرار گرفته بود و همه در مورد ستاره جوان قرمز ها صحبت می کردند. اوون، دریافت که وارد قلمرو فوق ستاره ها شده است، اما این همه توجه، چیزی نبود که برایش آمادگی داشته باشد.
با پایان فصل، پسرِ اهل چستر قصد داشت در زمین هم بدرخشد. در بازی ابتدایی فصل، با یک گل و پاس گل مقابل ساوتهمپتون زمینه ساز پیروزی 2-1 تیمش شد. دو بازی بعد، هتریک معروف مقابل نیوکاسل در سنت جیمز پارک که زنده از اسکای اسپورتس پخش می شد این فرصت را به اوون داد که در میان دیدگان همه بدرخشد. با پایان بازی، هیچکس به کسی جز اوون فکر هم نمی کرد. هواداران لیورپول دیوانه شده بودند و نیوکاسلی ها، سرشان را به نشانه ناامیدی تکان می دادند. تمام گزارشگران هم در حین بازی، به تعریف از اوون پرداخته بودند.
فصل بعد، روند گلزنی های اوون به خاطر مصدومیت از ناحیه همسترینگ متوقف شد. او چندین بار به خاطر یک نوع مصدومیت رنج های زیادی برد و حتی پنج ماه ابتدای فصل را از دست داد. در نبود او، لیورپول با مشکل گلزنی دست و پنجه نرم می کرد و این مشکل بزرگ، باعث شد نتوانند به لیگ قهرمانان صعود کنند. در فصل 2001، 28 گل اوون، لیورپول ژرارد هولیه را برای فتح سه گانه تحریک کرد. تعالی فردی اوون، نباید دست کم گرفته شود. از زمان کوین کیگان به این طرف [1979] کسی از فوتبال بریتانیا نامزد بهترین بازیکن اروپا نشده بود اما اوون توانست و همین موفقیت، زمزمه هایی مبنی بر احتمال پیوستن به رئال مادرید یا بایرن مونیخ را را بیشتر کرد.
به نظر می رسید لحظه ای شگفت انگیز برای فلورنتینو پرز، رئیس باشگاه رئال مادرید فرا رسیده است. او در اوایل ماه مارس به دنبال مهاجمی بزرگ می گشت. بر هیچکس پوشیده نیست که اگر یکی از بهترین ها باشید، جایی در لوس گالاکتیکوس خواهید داشت و شرایط اوون هم همینگونه بود. پرز می خواست با ترکیب اوون و رونالدو، خط حمله ای آتشین به وجود بیاورد، اما اوون در لیورپول راحت تر بود و در مقابل این پیشنهاد مقاومت کرد. با اخراج هولیه، شایعاتی از نارضایتی اوون به بیرون درز کرد تا در ازای مبلغ 8 میلیون یورو، به رئال مادرید برود. البته آنتونیو نونز هم در ازای بخشی از قرارداد به آنفیلد رفت.
انتقال به رئال مادرید، هرگز نباید یک اشتباه نامیده شود. برای اوون طبیعی بود که برای بازی با بکام، فیگو، زیدان و رونالدو به مادرید برود. اولین سال او در لوس بلانکوس کاملا ناامید کننده بود. اوون گل هم زد اما به حدی نبود که طرفداران همیشه ناراضی مادرید را راضی کند. سال ها با مصدومیت و گاه موفقیت گذشت اما در تابستان 2005، با ورود باپتیستا و روبینیو، اوون چاره ای جز بازگشت به انگلیس نداشت. نیوکاسل یونایتد رکورد باشگاهش را شکست تا اوون و آل شیرر همبازی شوند، اما مصدومیت، امان اوون را بریده بود. شکستگی در ناحیه پا مقابل اسپرز، باعث شد حداقل 5 ماه از میادین دور باشد.
با وجود مصدومیت های فراوان اوون، اریکسون نام او را در لیست بازیکنان انگلیس برای جام جهانی آلمان وارد کرد. در اولین دقایق بازی مقابل سوئد، از ناحیه رباط صلیبی به شدت مصدوم شد. مقصر؟ هیچکس. اوون اصلا تحت فشار بازیکنان سوئد نبود، اما پس از پاس به اشلی کول، اوون بر زمین خورد و مصدوم شد. صحنه وحشتناکی بود و برای اریکسون خبر خوبی محسوب نمی شد. اوون به مدت یک سال از میادین دور بود و نتوانست تیم ملی و باشگاهش را همراهی کند.
زندگی اوون در حالی که می توانست به بهترین شکل ادامه یابد، با بدشانسی محض متوقف شده بود. پس از یک سری مصدومیت های طولانی [ از فتق تا تصادف] فرم اوون با پستی و بلندی های زیادی همراه شد. مشخص بود که اوون استعداد زیادی دارد، اما فشار عضلانی، مانع بیان آزادانه احساساتش در زمین می شد. مصدومیت ها کارخودش را کرده بود و اوون، دیگر آن اعتماد به نفش خود را نداشت.
در دوران کوتاهی که در منچستریونایتد و استوک سیتی داشت، جلوه کوچکی از اوون قدیم را نشان داد؛ از جمله هتریک مقابل وولسفبورگ برای یونایتد- ولی هیچوقت آن حس خطر را به مدافعان حریف القا نمی کرد. در سال 2013، زمان خداحافظی اوون فرا رسید. او در سن 33 سالگی فهمید که نمی تواند با فشار عظیم فوتبال کنار بیاید.
نیم نگاهی به تاریخ، نشان می دهد افرادی مانند مارکو فان باستن و ژرژ وه آ هم خیلی زود از صحنه پر زرق و برق فوتبال محو شدند. در واقع مایکل در 25 سالگی تمام شده بود، اما هیچکس خاطرات شیرینی که برای فوتبال دوستان رقم زد را، از یاد نمی برد. سرالکس فرگوسن یک بار در مورد اوون گفت که مقصر نابودی او، لیورپول بوده چون در سال های نوجوانی این بازیکن، زیاد بازی کرده است.
به قلم مت گالت از وبسایت Thesefootballtimes