اختصاصی طرفداری- آگوست 2013، کتاب "Red or Dead" به عنوان زندگی نامه بیل شنکلی و به قلم دیوید پیس منتشر شد. این کتاب 736 صفحه ای که کاندیدای جایزه گلد اسمیت در همان سال نیز شد، رویی دیگر از پدر لیورپول مدرن را به تصویر کشید؛ تصویری که جدا از اقتدار همیشگی بیل ویلیام شنکلی، شامل خوی انسانی و گاه شکننده مرد سخت کوش اسکاتلندی می شد. دیوید پیس، نویسنده کتاب معروف کلاف نیز بود؛ کتابِ یونایتد نفرین شده. او که متولد 1967 در یورکشایر غربی است، دانش آموخته پلی تکنیک منچستر است و مدتی در استانبول به تدریس درس انگلیسی پرداخته و تا این تاریخ 9 اثر به تالیف در آورده است.
- مگر مت بازبی استعفا داده است؟
- "تو بزدل نیستی عشق من!"
- از هیئت کوچکِ مدیران تا لعنت در اولدترافورد
- رسیدن به آن لیگِ بزرگ
- تنها گام برنداشتن روی نیمکتِ رختکن تیم بازنده در هیلزبرو
- ایستادن بر قله فوتبال انگلستان
- اولین ملاقات با هلنیو هررا
- از کارناوال نفرت در سن سیرو تا مردی که خود را در آنفیلد دار زد
- کرایوفِ لعنتی!
- "خدا به داد یونایتد برسد"
- چهارشنبه، روز شیطان است
- از وداع با بازبی تا جشن قهرمانی در رختکن تیم مهمان در آنفیلد
- از درخشش آلن ویتل و قهرمانی اورتون تا کشف جواهری به اسم کوین کیگان
- از دوگانه آرسنال تا شیشه خرد شده اتوبوس یونایتد
- می دانست که هرگز تسلیم نمی شود
- دو جام در یک فصل، یک قدم تا پایان راه
خلاصه قسمت شانزدهم:
لیورپول، وست هم را در لندن برد تا بیل شنکلی پیروزمندانه به خبرنگاران لندنی در مورد توتال فوتبالی بگوید که تیمش به نمایش میگذارد. تامی دوهرتی، دوست شنکلی به عنوان مربی جدید یونایتد منصوب شد. سلتیک می خواست لو ماکارای را به لیورپول بفروشد. لیورپول حاضر به پرداخت مبلغ انتقال شد. ماکاری به آنفیلد آمد و با شنکلی صحبت کرد اما برای امضای قراداد، زمان خواست. فردای آن روز ماکاری تحت تاثیر دستمزد دو برابر پیشنهادی یونایتد، با آن ها قرارداد بست. اما شنکلی به جاک استاین گفت که ناراحت نشده، چون ماکاری جایی در ترکیب اصلی لیورپول پیدا نمی کرد. لیورپول صدرنشینی را با شکست مقابل آرسنال در آنفیلد از دست داد. بیماری نس شدیدتر می شود و او در بیمارستان بستری می شود. او از بیل می خواهد که وقت خود را برای پرستاری از وی در بیمارستان نگذارد اما بیل کله شق تر از این حرف هاست. او باید برای بازی جام یوفا به آلمان شرقی برود اما به نس می گوید که مایل به ترک وی نیست. نس از او می خواهد که مراقبت را به دخترانشان بسپارد. بیل به شیوه خود برای فیل تامپسون توضیح می دهد که چرا در ترکیب قرارش نمی دهد؛ به او می گوید که سطح تو بالا تر از این حرف هاست که در کنار سایر بازیکنان بد تیم بازی کنی! فاصله با آرسنال صدرنشین به دو افزایش پیدا کرد. برایان هال در ترکیب نبود و به شنکلی گفت که قصد خروج از تیم را دارد اما بیل به او گفت که قرار است در ترکیب تیم در دربی باشد و هال نظرش عوض شد. لیورپول، درسدن را از جام یوفا حذف می کند. لیورپول به صدر جدول باز می گردد. لیورپول و تاتنهام در نیمه نهایی جام یوفا مقابل هم قرار می گیرند. لیورپول دو بر یک به تاتنهام در لندن باخت اما در بازی برگشت یک صفر برنده و فینالیست شد. لیورپول، لیدز را در خانه شکست داد تا یک قدم با قهرمانی فاصله داشته باشد. در آخرین بازی فصل لیورپول و لستر به تساوی می رسند تا شنکلی و لیورپول پس از هفت سال، به یک جام دیگر برسند. اما فینال جام یوفا در پیش بود. بازی با مونشن گلادباخ پس از کمتر از یک نیمه با وجود بارش شدید باران به تعویق می افتد. جان توشاک از نیمکت نشینی شکایت داشت و می گفت ترکیب اشتباهی انتخاب شده. در نهایت شنکلی همان کاری را انجام می دهد که توشاک گفته بود. به او در بازی فردا بازی می دهد. توشاک می درخشد و لیورپول سه بر صفر برنده می شود. اما گلادباخ در خانه تیم دیگری بود. آن ها در نیمه اول در آلمان دو گل می زنند اما در نیمه دوم لیورپول مقاومت می کند و در مجموع 3-2 برنده می شود. لیورپول برای اولین بار فاتح یک جام اروپایی می شود. لیورپول اولین تیم انگلیسی می شود که دبل (یک جام اروپایی-لیگ) می کند. شنکلی به نس گفته بود، روزی می آید که نگرانی هایشان تمام شود و بیشتر کنار هم باشند. در جشن قهرمانی، نس از بیل می پرسد بالاخره به آن روز رسیده ایم؟
فصل چهل و سوم: پس از پیروزی، پیش از پیروزی
در تابستان 1973 در دومین هفته ماه جولای در آلاچیق چوبی، در اتاق جلسات تیمی ملوود بودند. بیل شنکلی، باب پیزلی، جو فگن، روبن بنت، رونی موران و تام ساندرز مقابل بازیکنان لیورپول ایستاده بودند. بیل شنکلی به دور تا دور اتاق نگاه کرد. از بازیکنی تا بازیکن دیگر. از فیل بوئرسما تا درک برونبیل، از درک تا ایان کلگن، از ایان تا ری کلمنس، از ری تا پیتر کورمک، از پیتر تا روی ایوانز، از روی تا برایان هال، از برایان تا استیو هایوی، از استیو تا املین هیوز، از املین تا کوین کیگان، از کوین تا فرانکی لین، از فرانکی تا کریس لاولر، از کریس تا الک لیندسی، از الک تا لری لوید، از لری تا هیو مک اولی، از هیو تا جان مک لاولین، از جان تا دیو ریلندز، از دیو تا تامی اسمیت، از تامی تا پیتر اسپیرینگ، از پیتر تا ترور استورتون، از ترور تا پیتر تامپسون، از پیتر تا فیل تامپسون، از فیل تا جان توشاک، از جان تا آلن وادل و از آلن تا جان وب. بیل شنکلی سری به تصدیق تکان داد و لبخند زد. گفت بابت سال قبل از شما ممنونم. بسیار ممنون پسرها. مدال و نشان هایتان در جعبه ای در آن گوشه است1 اما حالا آن ها را فراموش کنید. چون از نو شروع کرده ایم. چون از پایین ترین سطح شروع می کنیم. پس فراموش کنید پسرها. بیاید از ابتدا آغاز کنیم.
در تابستان 1973 در پایان هفته دوم جولای بودند که املین هیوز ضربهای به در اتاق بیل شنکلی در کریدور آنفیلد زد. املین هیوز در را باز کرد و وارد شد. بیل نگاهش را از روی میز، از ماشین تحریر بالا آورد و گفت سلام املین. حالت چطور است پسر؟ بنشین. هیوز گفت ممنون رئیس. شما چطورید؟ حالتان خوب است؟ خانواده خوب هستند؟ بیل گفت بله املین همه خوب هستند. ممنون. خانواده تو چطورند؟ همه خوب هستند؟ پدرت چطور است املین؟ املین گفت بسیار خوب است رئیس. ممنون. در واقع به خاطر چیزی که پدرم گفته برای صحبت با شما به اینجا آمده ام رئیس. بیل گفت اوه، او چه گفته پسر؟ املین گفت خوب، ما صحبت کردیم، من و پدرم. در مورد قرارداد جدید و آینده. چون همیشه با او در مورد همه چیز حرف می زنم. با او و شما رئیس. شما دو نفر کسانی هستید که همیشه با آن ها حرف می زنم. هم او و هم شما می دانید که چقدر بازی برای این باشگاه را دوست دارم. همینطور بازی برای شما رئیس. همینطور اینکه ابدا نمی خواهم برای باشگاهی دیگر بازی کنم. نه منچستریونایتد، نه آرسنال یا هرکدام دیگر از باشگاه هایی که شرایط من را زیر نظر دارند رئیس. به خصوص نه حالا، پس از فصلی که داشته ایم. اما یک چیزی این بین هست رئیس. اینکه حالا برای انگلستان بازی می کنم و عاشق بازی برای انگلستان هستم. و می خواهم کاپیتان انگلستان باشم رئیس. این همیشه رویای من بوده، این رویا را از زمانی که به یاد دارم در سرم داشته ام. در همین مورد با پدرم حرف زدیم. در مورد اینکه کاپیتان انگلستان باشم اما پدرم گفت فکر نمی کند هرگز این شانس را به دست بیاورم، مگر اینکه کاپیتان لیورپول باشم. پدرم فکر می کند که هرگز این اتفاق رخ نمی دهد مگر اینکه کاپیتان باشگاه خودم باشم. او می گوید با شرایط فعلی هرگز کاپیتان انگلستان نمی شوم. اما می گوید که اگر در منچستریونایتد، آرسنال، لیدز یا اورتون بودم، ممکن بود که شانسی داشته باشم. او فکر می کند که در هر کدام از آن باشگاه ها، من می توانم کاپیتان باشم و بعد به کاپیتانی انگلستان برسم.
بیل نیم خیز شد و گفت پس به من می گویی اگر کاپیتان لیورپول نباشی از اینجا می روی پسر؟ برای منچستر یونایتد، آرسنال، لیدز یا اورتون لعنتی بازی می کنی؟ این را می گویی؟ املین گفت نه رئیس. این را نمی گویم. به هیچ وجه این را نمی خواهم اما گیج شده ام رئیس. در مورد اینکه باید از خیر رویایم بگذرم یا نه. تو این را به من گفتی. وقتی که به اینجا آدم گفتی که فکر می کنی کاپیتان آینده لیورپول و انگلستان باشم. باورت کردم و پدرم هم به همین باور رسید رئیس. بیل گفت پس به من می گویی که دروغگویم؟ املین گفت نه رئیس. نه به هیچ وجه. هرگز این را نگفته ام. پس از پدرم، بیش از هر کسی برای شما احترام قائل بوده ام رئیس. بیل گفت پس چه می گویی؟ چه می خواهی؟ املین گفت دارم می پرسم که باید از رسیدن به رویایم ناامید شوم؟ رویای من این است که کاپیتان انگلستان باشم. می خواهم بدانم که باید آن را کنار بگذارم یا نه. چون می دانم که ارزش آن را می دانی. به من گفته بودی که بیش از هر چیزی بازی برای اسکاتلند را می خواستی رئیس. اینکه یک بار مقابل انگلستان در همپدن پارک کاپیتان بودی و به آن افتخار می کنی.
بیل دوباره به صندلی تکیه داد. گفت بله. شما، ما را سه بر یک شکست دادید. املین گفت متاسفم رئیس اما حداقل همیشه می توانی بگویی کاپیتان کشورت بوده ای. این افتخار را داشته ای آقا. برای تو فقط یک رویا نبوده است.
در ابتدای سومین هفته جولای 1973، در پارکینگ آنفیلد تامی اسمیت لباس تمرین به تن داشت. تامی در کنار سایر بازیکنان ایستاده بود. تامی می خواست سوار اتوبوس شود، اتوبوسی که قرار بود او و سایرین را به ملوود ببرد. تامی اسمیت می خندید و شوخی می کرد. در پارکینگ ایستاده بود و لباس تمرین به تن داشت. بیل شنکلی به سوی بازیکنان آمد. با آن ها دست داد و دستی به شانه شان کشید. از آن ها در مورد آخر هفته و خانواده هایشان سوال کرد. بیل شنکلی می خندید و شوخی می کرد. بیل به تامی اسمیت رسید. تامی لبخند می زد، هنوز لبخند می زد. بیل گفت صبح بخیر تامی. امروز چطوری پسر؟ و اینکه می توانم صحبتی با تو داشته باشم؟ صحبتی کوتاه تامی. تامی تصدیق کرد و به دنبال بیل شنکلی به استادیوم وارد شد. از کریدور عبور کردند و به دفتر کار بیل شنکلی رسیدند. بیل پشت میز نشست و از تامی خواست که بنشیند. شنکلی گفت تصمیم گرفته ام که املین را کاپیتان تیم معرفی کنم. تو هنوز کاپیتان باشگاه خواهی بود اما املین کاپیتان تیم است. در زمین، در طی بازی. مشکلی با این قضیه نداری؟
تامی اسمیت به آن سوی میز که بیل شنکلی نشسته بود، خیره بود. تامی اسمیت سری به نشانه تصدیق تکان داد. بیل بلند شد و گفت بسیار خوب تامی. ممنون که به اتاقم آمدی. در ملوود می بینمت. تامی ایستاد و از اتاق خارج شد. از کریدور عبور کرد، از چمن آنفیلد گذشت و به پارکینگ رسید. اتوبوس منتظر تامی بود اما تامی دیگر نمی خندید. تامی دیگر شوخی نمی کرد.
در تابستان 1973 در چهارمین هفته جولای بودند. همه بازیکنان لیورپول باید می رفتند و با بیل شنکلی صحبت می کردند. در پایان فصل قبل در زمان جشن قهرمانی در خیابان های لیورپول، جان اسمیت به عنوان مدیرعامل جدید باشگاه معرفی شده بود. او هم در اتوبوس رو باز بود و به تمام بازیکنان گفته بود که آن ها قراردادهایی جدید خواهند داشت. فصل جدید آمده بوده بود و زمان قرارداد جدید بود. بازیکنان لیورپول به دفتر بیل شنکلی می رفتند و در مورد قرارداد جدید حرف می زدند. تک تک آن ها در کریدور بیرون در اتاق شنکلی جمع شده بودند. هرکدام چیزهایی برای گفتن با شنکلی داشتند. هر بازیکنی چیزی که در سر داشت را می گفت.
برایان هال در ابتدای صف بازیکنان ایستاده بود. برایان هال چیزهایی برای گفتن داشت. برایان هال چهل پوند دستمزد بیشتر برای فصل جدید می خواست. برایان هال می دانست که بیل شنکلی چگونه است. می دانست که بیل شنکلی می تواند همیشه بهترین قراردادها را ببندد. برایان هال می دانست که اگر چهل پوند بیشتر از شنکلی بخواهد، او دولت را سرزنش می کند و بعد به او پیشنهاد بیست پوند افزایش حقوق می دهد. و این پایان کار است. پس برایان هال تصمیم گرفت که هشتاد پوند بیشتر از شنکلی بخواهد و بعد اجازه دهد که شنکلی به او پیشنهاد چهل پوند بیشتر را بدهد. برایان هال لبخند می زد. ممکن بود که حتی پنجاه پوند بیشتر پیشنهاد شنکلی باشد. برایان هال پیش خود می خندید.
درِ اتاق شنکلی باز شد. کریس لاولر از اتاق خارج شد. کریس لاولر به برایان هال نگاه کرد و لبخند زد. برایان هال به کریس لاولر چشمک زد. کریس، در را برای برایان باز نگه داشت. برایان هال وارد اتاق شد و بیل شنکلی را دید. بیل سرش را از برگه قراردادها بالا آورد و لبخند زد. گفت سلام برایان. حالت چطور است پسر؟ جایی بنشین. برایان در را بست و نشست. بیل گفت خوب پسر، فکر می کنی چقدر می ارزی؟ برایان هال به سوی بیل شنکلی نگاه کرد، نفسی عمیق کشید و گفت فکر می کنم هشتاد پوند بیشتر در هفته رئیس. فکر می کنم تا این اندازه می ارزم. بیل چانه اش را خاراند و گفت هشتاد پوند افزایش حقوق؟ این پول زیادی است پسر. یک افزایش حقوق بزرگ. برایان هال در جایش جا به جا شد و گفت می دانم رئیس. می دانم. بیل گفت افراد زیادی از آن ها که می آیند تا بازی تو را ببینند نیستند که به یک باره هشتاد پوند افزایش حقوق داشته باشند. در واقع فکر نمی کنم حتی یکی از آن ها هم تا این اندازه افزایش حقوق داشته است. برایان هال تصدیق کرد و گفت می دانم.
بیل ادامه داد اما تا زمانی که این را فراموش نکنی و کارت را درست انجام دهی، مشکلی نیست پسر. اگر فکر می کنی تا این اندازه ارزش داری، من آن پول را به تو می دهم. هشتاد پوند افزایش حقوق. حالا نفر بعد را بفرست. برایان هال بلند شد و گفت ممنون رئیس. بیل سرش را به سمت برگه ها قرارداد برگرداند و لبخند زد.
پس از جشن قهرمانی، جان اسمیت وارد اتوبوس رو باز باشگاه شده و به بیل شنکلی گفته بود که می شود صد پوند به قرارداد هر کدام از بازیکنان لیورپول اضافه کرد. بیل شنکلی می دانست که این راهی صحیح برای اداره باشگاه نیست. می دانست که هیچ کدام از بازیکنان انتظار صد پوند افزایش حقوق را ندارند. او می دانست که هیچ کدام از بازیکنان تقاضای صد پوند بیشتر را نخواهند داشت. هیچ کدام از آن ها. او می دانست که هیچکس حتی از مت بازبی درخواست صد پوند اضافه برای هر هفته را نمی کند. از بیل نیکلسون یا از دون روی. هیچ بازیکنی، هیچ زمانی. جمعه بیست و چهارم آگوست 1973، یک روز پیش از آغاز فصل 74-1973 در ملوود بودند. آن ها دور میزی سبز رنگ در مرکز رختکن تیم میزبان جمع شده بودند. یازده مرد پلاستیکی با پیراهن های قرمز، روی میز سبز رنگ قرار داشتند. پشت پیراهن هرکدام از آن آدمک ها شماره ای درج شده بود. بیل شنکلی تک تک آدمک ها را بر می داشت و چیزی می گفت. ما نیاز داریم که دروازه بان به سرعت توپ را به مدافعان کناری برساند. باید سریع آن ها را تغذیه کند. مشکلی با این موضوع وجود ندارد کِلِم؟ ری کلمنس تصدیق کرد. بیل شنکلی دو آدمک با شماره دو و سه را برداشت. پس شماره دو و سه همیشه باید در دسترس و آماده پیشروی باشند. درست است کریس؟ درست است الک؟ کریس لاولر و الک لیندسی تصدیق کردند. بیل دو آدمک با شماره های چهار و پنج را برداشت. جف هرست در نوک حمله آن ها خواهد بود. او را می شناسید. بزرگ جثه و قدرتمند است. روی هوا خوب کار می کند. اما تنها خواهد بود. شماره چهار و پنج باید به نوبت با او یارگیری کنند. اینطور می توانید کمی استراحت کنید. پس با هم صحبت کنید. مشکلی نیست لری؟ لری لوید تصدیق کرد. تامی اسمیت منتظر ماند. منتظر ماند تا بیل شنکلی اسمش را بیاورد. اما بیل شنکلی دو شماره دیگر برداشت. شماره شش و هشت، شما باید آن ها را به عقب بنشانید. باید ارتباط بین خطوط آن ها را قطع کنید. همینطور توپ ها را به کناره ها بفرستید. باید این کار را به سرعت انجام دهید و توپ را به وینگرها برسانید. به کالی و استیو. مشکلی نیست املین؟ مشکلی نیست پیتر؟ متوجه شدید باید چه کنید؟ املین هیوز و پیتر کورمک تصدیق کردند. تامی اسمیت هنوز منتظر بود. و باز هم منتظر ماند. بعد به باب پیزلی نگاه کرد. باب پیزلی سرش پایین بود. به جو فگن نگاه کرد و فگن هم به زمین نگاه می کرد. در پایان جلسه تمرینی، تامی ایستاد بلند شد. به سوی بیل شنکلی رفت و گفت می توانیم چند کلمه ای حرف بزنیم رئیس؟ بیل گفت حتما تامی.
بیل شنکلی و تامی اسمیت از رختکن خارج شدند. بیل و تامی در کریدور ایستادند. تامی پرسید اسم من را نبردی رئیس. متعجبم که فردا بازی خواهم کرد یا نه؟ بیل گفت هنوز تصمیمی نگرفته ام تامی. نه هنوز پسر. تامی اسمیت تصدیق کرد و گفت بسیار خوب رئیس.
فردای آن روز، استوک سیتی به آنفیلد آمد. عصر آن روز پنجاه و دو هزار و نهصد و سی و پنج هوادار هم آمدند. آمدند تا اولین بازی فصل را در آنفیلد ببینند. بیل شنکلی به رختکن وارد شدو برگه ای کاغذ از جیب در آورد. بیل اسم های روی کاغذ را خواند و گفت تیم امروز ما: کلمنس، لاولر، لیندسی، تامپسون، لوید، هیوز، کیگان، کورمک، هایوی، بوئرسما و کلگن خواهند بود. تامی اسمیت به بیل شنکلی خیره بود. بیل به تک تک بازیکنان نگاه کرد. از کلمنس به لاولر، از لاولر تا لیندسی، از لیندسی تا تامپسون، از تامپسون تا لوید، از لوید تا هیوز، از هیوز تا کیگان، از کیگان تا کورمک، از کورمک تا هایوی، از هایوی تا بوئرسما و از بوئرسما تا کلگن. بیل شنکلی به برایان هال نگاه نکرد. به جان توشاک نگاه نکرد. به تامی اسمیت هم نگاه نکرد.
تامی اسمیت از روی نیمکت بلند و از رختکن خارج شد. تامی اسمیت از کریدور عبور کرد اما صدایی از پشت سر، از رختکن شنید. صدای میخِ استوک ها را روی کریدور شنید. همینطور تامی اسمیت صدای مردم را شنید. صدای جمعیت آنفیلد را.
عصر آن روز ترس هایی در مورد بمب گذاری2 در ویلاپارک بود. همینطور در بلوو استادیوم در دونکستر. عصر آن روز هواداران دربی کانتی و چلسی با هم درگیر شدند. همینطور طرفداران آرسنال و منچستریونایتد درگیر شده بودند. عصر آن روز، درگیری هایی در ایستگاه اتوبوس ایوستون لندن بود. عصر آن روز سی و نه بازیکن کارت گرفتند و دو نفر اخراج شدند. عصر آن روز چهل هزار نفر کمتر از اولین بازی سال قبل بازی ها را می دیدند. اما نه در آنفیلد، نه در لیورپول. دقیقه ششم استیو هایوی گل زد و لیورپول یک بر صفر استوک سیتی را شکست داد.
در پی تصادفی در سال 1972 و کوری یک چشم، عملا دوره حضور گوردون بنکس در سطح اول به پایان رسید. شنکلی دست گوردون بنکس را مقابل جایگاه کاپ بالا برد.
سه روز بعد لیورپول به هایفیلد رود کاونتری رفت. دقیقه بیستم پیتر کورمک توپ را با سر به کوین کیگان پاس داد. ضربه والی کیگان به تیر دروازه برخورد کرد. یک دقیقه بعد کالین استین توپ را با سر به تامی هاتچینسون داد و او دروازه را با یک والی بی نقص باز کرد. لیورپول یک بر صفر به کاونتری سیتی باخت.
شنبه اول سپتامبر 1973 لیورپول به فیلبرت استریت لستر رفت. دقیقه پانزدهم جان توشاک گل زد اما آلن بیرچنال هم برای لستر گل زد. لیورپول خارج از خانه به تساوی یک بر یک رسید. لیدز آن روز شش امتیازی شد. لیدز بدون شکست در صدر جدول بود. عصر آن روز قهرمان انگلستان تنها سه امتیاز داشت و در رده دوازدهم بود.
سه شنبه چهارم سپتامبر 1973 دربی کانتی به آنفیلد آمد. آن شب چهل و پنج هزار و دویست و سی و هفت هوادار هم آمده بودند اما الک لیندسی مریض بود و در استادیوم نبود. بیل شنکلی به رختکن رفت، در چشم تامی اسمیت نگاه کرد، کاغذی از جیب در آورد و گفت تیم امشب ما: کلمنس، لاولر، تامپسون، اسمیت، لوید، هیوز، کیگان، کورمک، هایوی، توشاک و کلگن خواهند بود. دقیقه سی و پنجم از سی یاردی فیل تامپسون شوت زد و دروازه را باز کرد. این اولین گل او برای باشگاه بود. دقیقه هشتاد و پنجم کوین کیگان پشت یک ضربه پنالتی ایستاد و دروازه را باز کرد. لیورپول دو بر صفر دربی کانتی را در آنفیلد شکست داد.
چهار روز بعد چلسی به آنفیلد آمد. عصر آن روز چهل و هفت هزار و شانزده هوادار هم آمده بودند. دقیقه سی و پنجم کوین کیگان گل زد. در نیمه دوم او پشت یک ضربه پنالتی ایستاد اما پیتر بونتی ضربه را مهار کرد. اما مهم نبود. لیورپول یک بر صفر چلسی را در آنفیلد شکست داد. عصر آن روز لیدز ده امتیازی بود و در صدر جدول جا گرفته بود. برنلی نه امتیاز داشت و تیم دوم بود. لیورپول، کاونتری، لسترسیتی، منچسترسیتی و دربی کانتی هفت امتیازی بودند. قهرمان انگلستان به خاطر تفاضل گل، تیم سوم بود.
چهارشنبه دوازدهم سپتامبر 1973 لیورپول به بیسبال گراند دربی رفت. اما جان توشاک با تیم سفر نکرد. او مصدوم بود. فیل بوئرسما با تیم سفر کرد. دقیقه دهم آرچی گمیل توپ را برای هکتور سانتر کرد. کوین هکتور شوت زد که توپ برگشت داد شده. راجر دیویس توپ برگشتی را وارد دروازه کرد. دقیقه بیست و ششم کوین کیگان به بوئرسما پاس داد. بوئرسما با یک شوت دروازه را باز کرد. دقیقه چهلم روی مک پارلند به سانتر ارسالی از سوی هکتور رسید و دروازه را باز کرد. پنج دقیقه بعد دیویس به هکتور پاس داد و هکتور دروازه را باز کرد اما این گل مورد پذیرش قرار نگرفت. داور آفساید اعلام کرد. دقیقه پنجاه و پنجم دوباره دیویس به هکتور پاس داد. شوت هکتور به کلگن برخورد کرد. توپ تغییر مسیر داد و از رویِ کلگن عبور کرده و وارد دروازه شد. لیورپول سه بر یک به دربی کانتی باخت.
بیل شنکلی روی خط طولی بیسبال گراند به سوی برایان کلاف رفت و با او دست داد. بیل گفت خوب بازی کردید برایان. خوب بودید پسر. خبرهای شنیده بودم که اوضاع اینجا چندان مرتب نیست اما قطعا آن اخبار درست نبوده اند. کلاف خندید و گفت ممنون آقای شنکلی. بسیار ممنون آقا. درست است که بالا و پایین هایی داشته ایم اما چیزی نبوده که نشود با آن کنار آمد3.
شنبه پانزدهم سپتامر 1973 لیورپول به سنت آندرز بیرمنگام رفت اما استیو هایوی مصدوم بود و با تیم سفر نکرد. درک برونبیل با تیم سفر کرد و در ترکیب قرار گرفت. اولین و تنها بازی او برای لیورپول. دقیقه هفتاد و یکم لیورپول یک بر صفر عقب بود که شنکلی برونبیل را بیرون کشید و برایان هال را به ترکیب فرستاد. دقیقه هشتاد و پنجم هال گل زد. لیورپول به تساوی یک بر یک برابر بیرمنگام رسید. عصر آن روز لیدز پانزده امتیازی شد. آن ها شکست ناپذیر مانده بودند. عصر آن روز قهرمان انگلستان تنها هشت امتیاز داشت و هشتم بود.
چهار روز بعد قهرمان انگلستان به استاد د لا فرونتیر در ایسچ سور آلزت در کشور لوکزامبورگ رفت. آن ها با آاس لا ژونس د ایچ از لوکزامبورگ بازی می کردند. برخی از بازیکنان این تیم آماتور بودند. بعضی شغل های دیگری داشتند. برخی در کارخانه فولاد کار می کردند یا پستچی بودند. دقیقه چهل و سوم برایان هال برای لیورپول گل زد اما در آخرین دقیقه گیلبرت دوسیر از ژونس د ایچ لوکزامبورگ گل زد. قهرمان انگلستان به تساوی یک بر یک برابر تیمی از لوکزامبورگ در دور اول لیگ قهرمانان رسید.
شنبه بیست و دوم سپتامبر 1973 تاتنهام به آنفیلد آمد. عصر آن روز چهل و دو هزار و نهصد و یک هوادار هم آمده بودند. چهل و دو هزار و نهصد و یک هوادار به علاوه الک لیندسی. لیندسی دیگر مریض نبود و برای بازی آماده شده بود. عصر آن روز فیل تامپسون بازی نکرد. او بود که کنار گذاشته شد. عصر آن روز در ابتدا مارتین پیترز برای تاتنهام گل زد اما دقیقه بیست و هشتم کریس لاولر گل تساوی را به ثمر رساند. در ادامه مارتین چیورز برای تاتنهام گل زد و دقیقه هفتاد و ششم الک لیندسی گل تساوی را روی یک ضربه پنالتی به ثمر رساند. در آخرین دقیقه بازی لاولر گل دیگری برای لیورپول به ثمر رساند. لیورپول سه بر دو تاتنهام را در آنفیلد شکست داد.
یک هفته بعد لیورپول به اولدترافورد منچستر سفر کرد. در منچستر باد و باران بود. وزش سریع باد و بارش سنگین باران. رعد و برق می زد اما خبری از به ثمر رسیدن گل نبود. لیورپول و یونایتد به تساوی بدون گل رسیدند. عصر آن روز لیدز هفده امتیازی و در صدر بود. قهرمان انگلستان یازده امتیاز داشت و در رده هفتم بود.
چهارشنبه سوم اکتبر 1973 ژونس د ایچ لوکزامبورگ به آنفیلد آمد. عصر آن روز بیست و هشت هزار و هفتصد و چهارده هوادار هم آمده بودند. آمده بودند تا بازی قهرمان انگلستان و لوکزامبورگ را در دور اول لیگ قهرمانان ببینند. دقیقه چهل و هفتم املین هیوز شوت زد. شوت او به جانگ موند برخورد کرد. توپ تغییر مسیر داد و وارد دروازه شد. دقیقه پنجاه و ششم هیوز دوباره شوت زد. رنه هافنت دروازه بان حریف توپ را مشت کرد. توپ به توشاک رسید و او ضربه برگشتی را وارد دروازه خالی کرد. لیورپول دو بر صفر نماینده لوکزامبورگ را شکست داد و به دور دوم لیگ قهرمانان رسید.
سه روز بعد نیوکاسل به آنفیلد آمد. عصر آن روز چهل و پنج هزار و ششصد و دوازده هوادار هم آمده بودند. دقیقه دوازدهم پیتر کورمک گل زد. دقیقه هشتاد و ششم الک لیندسی گل زد. لیورپول دو بر یک نیوکاسل را در آنفیلد شکست داد. عصر آن روز لیدز هجده امتیاز داشت و صدرنشین بود. قهرمان انگلستان سیزده امتیاز داشت و در رتبه پنجم بود.
دو روز بعد لیورپول به آپتون پارک رفت تا بازی دور دوم لیگ کاپ را مقابل وست هم برگزار کند. دقیقه سی و چهارم پیتر کورمک گل زد. پنج دقیقه بعد تد مک دوگال گل زد. دقیقه پنجاه و پنجم کلگن به هایوی پاس داد. هایوی توپ را از بین کیت کلمن و جان مک دووِل عبور داد. آن ها به دنبال هایوی آمدند اما هایوی توپ را وارد دروازه کرد. اما دقیقه هشتاد و سوم ترور بروکینگ توپ را سانتر کرد. مک دوگال آنجا بود و با سر به توپ ضربه زد. توپ به سوی دروازه می رفت که پاپ رابسون توپ را وارد دروازه کرد. لیورپول و وست هم به تساوی دو بر دو رسیدند. بازی تکراری برگزار می شد.
شنبه سیزدهم اکتبر لیورپول به استادیوم دل ساوتهمپتون رفت. دقیقه هفتم لری لوید، مایک چنون را در محوطه جریمه متوقف کرد. داور اعلام ضربه پنالتی کرد. چنون پشت ضربه ایستاد و دروازه را باز کرد. لیورپول یک بر صفر به ساوتهمپتون باخت. لیورپول هنوز موفق به کسب پیروزی خارج از خانه نشده بود. لیدز نوزده امتیازی بود و شکست ناپذیر. قهرمان انگلستان هنوز سیزده امتیاز داشت و به رتبه هفتم سقوط کرده بود.
یک هفته بعد لیورپول به الندرود لیدز رفت. عصر آن روز چهل و چهار هزار و نهصد و یازده هوادار به استادیوم آمدند. آن ها آمده بودند تا بازی صدرنشین لیگ انگلستان را مقابل قهرمان فصل قبل ببینند. چهل و چهار هزار و نهصد و یازده هوادار به علاوه میلیان میلیانیچ4. میلیانیچ مربی فوتبالسکی کلوب کرونا زوزدا بوگراد5 بود. یعنی همان تیمی که چهار روز بعد در مرحله رفت دور دوم لیگ قهرمانان میزبان لیورپول بود. دقیقه سیزدهم آلان کلارک به بیلی برمنر پاس داد. برمنر توپ را به پیتر لوریمر پاس داد. لوریمر سانتر کرد و مایک جونز به توپ رسید. جونز دروازه را با سر باز کرد. لیورپول با نتیجه یک بر صفر به لیدزیونایتد باخت.
لیورپول به کرونا زوزدا استادیوم در بلگراد یوگوسلاوی رفت. تا با فوتبالسکی کلوب کرونا زوزدا بوگراد یا همان ستاره سرخ بلگراد بازی رفت مرحله دوم لیگ قهرمانان را برگزار کند. میلیانیچ دو بار بازی لیورپول را دیده بود. لیورپول هر دو بازی را باخته بود. میلیانیچ به خبرنگاران گفته بود که لیورپول یکی از بهترین تیم های عصر ماست. یک تیم فوق العاده. به خوبی رئال مادرید و آژاکس. آن ها دروازه بان خوبی به اسم کلمنس دارند. یک جفت مدافع کناری خوب، یک هافبک سخت کوش به اسم هیوز و یک مهاجم خطرناک به اسم هایوی دارند. اما من نقطه ضعف آن ها را پیدا کردم که مرکز دفاع است. سعی می کنیم از این ضعف استفاده کنیم.
اما بیل شنکلی بازی حریف را ندیده بود. در فاصله دو هفته از زمانی که قرعه دو تیم مشخص شد، حریف هیچ مسابقه ای برگزار نکرده بود. بیل شنکلی به خبرنگاران گفت یوگوسلاو ها را دوست دارم. آن ها شبیه به مردم شمال (شمالِ انگلستان: اسکاتلند، زادگاه شنکلی) هستند. موسولینی سعی کرد آن ها را به وحشت بیندازد. هیلتر سعی کرد آن ها را بترساند. استالین در زمان خود سعی کرد همین کار را انجام دهد اما همه آن ها شکست خوردند. حالا نوبت باشگاه لیورپول است!
دقیقه چهاردم ولادیمیر پتروویچ توپ را به ووجین لازارویچ داد. لازارویچ توپ را به اسلوبدان جانکوویچ داد. جانکوویچ توپ را به لازارویچ برگرداند. او توپ را با پشت پا به استانیسلاو کاراسای داد. کاراسای توپ را به جاکانوویچ داد. جاکانوویچ شوت زد و دروازه را باز کرد. دقیقه دوم از نیمه دوم جوکانوویچ توپی را به صورت چیپ به محوطه جریمه لیورپول فرستاد. خط دفاعی لیورپول سعی در ایجاد یک تله آفساید داشت اما آنها کُند بودند. ولادیسلاو بویچویچ به سوی توپ رفت و به صورت والی دروازه را باز کرد. اما دقیقه هفتاد و دوم لیورپول به یک کرنر رسید. هایوی پشت توپ ایستاد. کیریل دوجچینوسکی توپ را دور کرد اما توپ به لاولر رسید. لاولر در گوشه محوطه جریمه بود. لاولر شوت زد و دروازه را گشود. یک گل خارج از خانه خطرناک. لیورپول دو بر یک به قهرمان یوگوسلاوی باخت.
سه روز بعد شفیلد یونایتد به آنفیلد آمد. عصر آن روز چهل هزار و ششصد و چهل و یک هوادار هم آمده بودند. دقیقه بیست و ششم کوین کیگان گل زد تا لیورپول یک بر صفر برنده شود. عصر آن روز لیدز، شکست ناپذیر با بیست و سه امتیاز در صدر بود. اورتون هجده امتیاز داشت و دوم بود. قهرمان انگلستان پانزده امتیاز داشت و ششم بود. دوشنبه بیست و نهم اکتبر 1973 وست هم به آنفیلد آمد تا بازی تکراری لیگ کاپ، از مرحله دوم برگزار شود. عصر آن روز بیست و شش هزار و دو هوادار به آنفیلد آمده بودند. دقیقه بیست و دوم پیتر کورمک توپ را به استیو هایوی داد. هایوی توپ را به کیگان سپرد. کیگان توپ را برای توشاک به صورت زمینی سانتر کرد. توشاک شیرجه رفت و دروازه را با سر باز کرد. لیورپول یک بر صفر وست هم را شکست داد و به دور بعدی لیگ کاپ رسید.
روز جمعه بود. پس از تمرین و جلسه توجیهی، بازیکنان به آنفیلد بازگشتند. در رختکن بودند که تامی اسمیت ایستاد. او به سوی بیل شنکلی رفت و گفت می شود چند کلمه ای حرف بزنیم رئیس؟ بیل گفت بله تامی، می شود پسر. بیل شنکلی و تامی اسمیت از رختکن خارج شدند. آن ها در کریدور ایستادند. تامی اسمیت گفت اسمم را نشنیدم رئیس. نشنیدم که اسمم را آورده باشی. می خواهم بدانم که بازی خواهم کرد رئیس؟ بیل گفت هنوز تصمیمم را نگفته ام تامی. نه هنوز. تامی اسمیت که به بیل شنکلی خیره بود گفت اگر بازی نمی کنم، ترجیح می دهم همینجا بمانم و برای تیم رزرو بازی کنم. بازی برای تیم رزرو را به اینکه تمام مسیر را تا لندن بیایم و تنها بنشینم و بازی را مانند بقیه در سکوها ببینم ترجیح می دهم. ترجیح می دهم همینجا بمانم.
بیل تصدیق کرد و گفت احساست را می فهمم تامی. می فهمم که چه حسی داری پسر. اما اسمت را در لیست گذاشته ام. به خبرنگاران لیست تیم را گفته ام. و اینکه هنوز تصمیم نهایی را در مورد ترکیب اصلی نگرفته ام. تامی اسمیت تصدیق کرد و گفت بسیار خوب رئیس.
شنبه سوم نوامبر 1973 لیورپول به هایبوری لندن رفت. تامی اسمیت هم به هایبوری رفت. اما تامی اسمیت ساک ورزشی خود را در اتوبوس باقی نگذاشت. آن را با خود به رختکن آورد. تامی اسمیت، ساک ورزشی را کنار در ورودی رختکن گذاشت. بیل شنکلی وارد رختکن شد و از کنار ساک گذشت. برگه ای کاغذ از جیب در آورد. برگه ای که روی آن نام بازیکنان نوشته شده بود. گفت تیم امروز ما: کلمنس ، لاولر، لیندسی، تامپسون، لوید، هیوز، کیگان، مک لاولین، هایوی، توشاک و کلگن خواهند بود. اما املین، تو در دفاع، کنار لری بازی می کنی پسر. فیل در خط میانی است. کورمک بازیکن دوازدهم ما خواهد بود. پس آماده شوید پسرها.
تامی اسمیت از روی نیمکت رختکن بلند شد. تامی اسمیت ساک ورزشی را برداشت و بعد رو به سایرین گفت موفق باشید پسرها. در تمرینات، در لیورپول می بینمتان. تامی اسمیت از رختکن خارج شد. تامی اسمیت از کریدور عبور کرد. به زمین رسید. وارد سکوها شد. یکی از هواداران او را دید و گفت چه می کنی، کجا می روی تامی؟ تامی گفت به لیورپول بر می گردم. امروز بازی نمی کنم و نگاه کردن را دوست ندارم. در نگاه کردن خوب نیستم. به خانه باز می گردم. آن هوادار لیورپول سرش را تکان داد و گفت اگر تو بازی نکنی، من هم بازی را نمی بینم تامی. من هم با تو به لیورپول بر می گردم. می خواهم با تو به لیورپول برگردم. تامی گفت از تو ممنونم اما نیازی نیست. تو بمان و از تیم حمایت کن. آن ها بیش از من به تو نیاز دارند. پس بیان و حمایت کن. خواهش می کنم.
تامی اسمیت راهش را کشید و دور شد. از میان جمعیت عبور کرد، از میان هواداران گذشت. به ایستگاه قطار رسید. تامی اسمیت در ایستگاه ایوستون لندن سوار قطار شد تا با آن به ایستگاه خیابان لایم لیورپول باز گردد. در کوپه قطار با ساک ورزشی در صندلی خود نشسته بود و به بازی فکر می کرد. دیداری که در آن بازی نمی کرد. دیداری که از دست داده بود. در کنار ساک خود، سعی می کرد اشک هایش جاری نشود. تامی اسمیت به سختی نفس می کشید. در قطار، تامی اسمیت به بازی فکر می کرد. به مسابقه ای که برگزار می شد. به دیداری که از دست داده بود.
دقیقه هفتاد و هفتم املین هیوز گل زد. دقیقه هشتاد و پنجم جان توشاک گل زد. لیورپول دو بر صفر خارج از خانه آرسنال را شکست داد. اولین پیروزی خارج از خانه فصل بود. اما در کریدور هایبوری، خبرنگاران از بیل شنکلی در مورد تامی اسمیت سوال کردند. بیل شنکلی از جواب دادن به این سوال طفره رفت و گفت به تیمی خوب برای بردن در هایبوری نیاز داشتیم. اینجا یکی از دشوار ترین زمین ها برای برنده شدن است. این پیروزی در زمان خوبی از راه رسید. حالا به زدن گل های لازم مقابل ستاره سرخ بلگراد اطمینان داریم.
فردا صبح، صبح یکشنبه تامی اسمیت به آنفیلد آمد. او با قطار به آنفیلد آمده بود. آمد تا ثابت کند همه، به خصوص بیل شنکلی اشتباه می کنند. تامی اسمیت از کریدور عبور کرد و به اتاق کار شنکلی رسید. در اتاق باز بود. شنکلی سرش را بالا آورد و گفت صبح بخیر تامی. امروز حالت چطور است؟ بیا داخل و بنشین. تامی اسمیت وارد اتاق شد اما ننشست. تامی اسمیت سر پا ایستاده بود. بیل گفت گوش کن، می دانم که ناامیدی تامی. بازی نمی کنی و احساست را درک می کنم پسر. می دانم که تا چه اندازه بازی کردن را دوست داری. می دانم که چقدر می خواهی بازی کنی. پس تو را ملامت نمی کنم که به خانه بازگشتی. من هم همین کار را انجام می دادم. دقیقا همین اتفاق در مورد من هم می افتاد. تامی اسمیت گفت پس یعنی سه شنبه بازی می کنم رئیس؟ مقابل ستاره سرخ بلگراد، سه شنبه شب بازی می کنم؟ بیل گفت بیخیال تامی! هنوز تصمیم نگرفته ام. تازه یکشنبه است! تامی اسمیت به بیل شنکلی خیره بود. او گفت اگر قرار نیست بازی کنم، ترجیح می دهم بدانم. اگر قرار نیست بازی کنم، ترجیح می دهم که جایی دیگر باشم. جایی که بازی کنم. جایی که من را بخواهند. بیل گفت می دانم تامی. این را می دانم پسر.سه شنبه ششم نوامبر 1973 ستاره سرخ بلگراد به آنفیلد آمد تا بازی برگشت دور دوم لیگ قهرمانان را برگزار کند. آن شب چهل و یک هزار و هفتصد و هفتاد و چهار هوادار هم به ورزشگاه آمده بودند. اما تامی اسمیت نبود. تامی در ترکیب نبود و حتی روی نیمکت قرار نگرفته بود. آن شب کلمنس، لاولر، لیندسی، تامپسون، لوید، هیوز، کیگان، مک لاولین، هایوی، توشاک و کلگن در ترکیب لیورپول بودند. روی نیمکت هم لین، استورتون، کورمک، هال و بوئرسما قرار گرفته بودند. آن شب زیر ماه نقره ای، هواداران لیورپول تاب می خوردند و در نوسان بودند. دریای غرّان با شال ها و بنرهای قرمز رنگ خود.
آن شب زیر ماه نقره ای، بازیکنان لیورپول حمله می کردند. موج های پیاپی قرمز رنگی بودند که به سوی دروازه ستاره سرخ می رفتند. بازیکنان حریف نزدیک به خط دروازه خود جمع شده بودند و توپ ها را یکی بعد از دیگری دفع می کردند. اما در ادامه دفاع تیم مهمان، به حمله تبدیل شد. دقیقه شصتم میروسلاو پاولوویچ توپ را از استیو هایوی گرفت. پاولوویچ توپ را به اسلوبندان جانکوویچ داد. جانکوویچ توپ را به ووجین لازارویچ در گوشه محوطه جریمه داد. لازارویچ شوت زد و دروازه را باز کرد. گلی خارج از خانه، گلی خطرناک. سه دقیقه بعد، بیل شنکلی، جان مک لاولین را بیرون کشید و برایان هال را به زمین فرستاد. دقیقه هفتاد و هفتم نیز استیو هایوی را بیرون آورد و فیل بوئرسما را جایگزین کرد. دقیقه هشتاد و پنجم کریس لاولر گل مساوی را به ثمر رساند. اما در آخرین دقیقه بازی جانکوویچ پشت یک ضربه آزاد ایستاد و دروازه را باز کرد. یک دقیقه بعد داور به ساعت خود نگاه کرد، سوت را به لبش نزدیک کرد و در آن دمید. لیورپول دو بر یک به ستاره سرخ باخت و در مجموع با نتیجه چهار بر دو از دور مسابقات کنار رفت.
The Boys' Pen یا جایگاهی که آنفیلد برای پسران نوجوان داشت و آن ها با چند پنی می توانستند بازی ها را ببینند. گریه پسران، بعد از گل دوم ستاره سرخ به تصویری ماندگار تبدیل شد.
فصل چهل و چهارم: شعر خالص، درست مانند رابی بِرنز
در خانه، در آشپزخانه میان تاریکی و چربی ها بود. روی زانوهایش. بیل تمیز می کرد و تمیز می کرد. زانو زده بود که صدای سرفه نس را شنید. سرش را بالا آورد و نس را دید. نس پرسید این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ بیل گفت نمی دانم عشق من. نمی توانم این را بگویم.
در رختکن تیم میزبان، در روز شنبه بیل به تک تک بازیکنان نگاه می کرد. از ری تا کریس، از کریس تا الک، از الک تا فیل، از فیل تا لری، از لری تا املین، از املین تا کوین، از کوین تا پیتر، از پیتر تا استیو، از استیو تا توش و از توش تا کالی. بیل گفت خوب پسرها. می دانم که همه از سه شنبه شب ناراحتید. می دانم که ناامید کننده بود. اما همینطور می دانم که همه با قلب خود در بازی سه شنبه به میدان رفتید. می دانم هرچه که داشتید را در زمین گذاشتید. می دانم که همه، هرچه داشتید را برای هواداران لیورپول گذاشتید. همینطور می دانم که می توانید امروز سر خود را بالا بگیرید و به زمین بروید. چون همه با قلب خود دوباره بازی خواهید کرد. هرچه در توان دارید را بار دیگر در زمین می گذارید.
اگر به لیدز برسیم، دوباره قهرمان می شویم پسرها. چون اگر از لیدز عبور کنیم و دوباره قهرمان شویم، دوباره در لیگ قهرمانان خواهیم بود پسرها. تنها آنگاه است که بار دیگر در لیگ قهرمانان خواهیم بود. آنگاه می توانیم به این هواداران جامی را بدهیم که هرگز نداشته اند. چیزی که من را بیش از هرچیزی خوشحال می کند لیگ قهرمانان است پسرها. از لیدز عبور کنیم و قهرمان شویم؛ این تنها راه رسیدن دوباره آن جام است. این تنها راهی است که می شود ناامیدی و درد حذف را فراموش کرد. باید دوباره قهرمان شویم. باید دوباره در لیگ قهرمانان باشیم. این تنها راه درست است پسرها، راه لیورپول.
روی نیمکت آنفیلد، بیل و سی و هشت هزار و هشتاد و هشت هوادار دیدند که بازیکنان لیورپول با تمام توان خود بازی می کنند. با قلب خود بازی می کنند. در دقیقه بیست و دوم آن ها گلزنی استیو هایوی را دیدند. لیورپول یک بر صفر وولورهمپتون را شکست داد. عصر آن روز، لیدز کماکان شکست ناپذیر مانده بود. اما لیورپول به رده چهارم رسیده بود. لیورپول در جدول بالا و بالاتر می رفت.
روی نیمکت آنفیلد، در هفدهمین دقیقه بیل و سی و هفت هزار و چهارصد و بیست و دو هوادار شاهد گلزنی کوین کیگان بودند. پنج دقیقه بعد کیگان گل دیگری به ثمر رساند. دقیقه چهل و چهارم پیتر کورمک گل زد و سرانجام در آخرین دقیقه بازی، کیگان از روی نقطه پنالتی به گل رسید. کوین کیگان هت تریک کرد تا لیورپول چهار بر دو اپسویچ تاون را در آنفیلد شکست دهد. عصر آن روز لیدز بیست و هشت امتیاز داشت. آن ها شکست ناپذیر در صدر جدول بودند. اما لیورپول بیست و یک امتیازی شده بود و به رتبه سوم رسیده بود.
بیل در دفترش نشسته بود و بعد نگاهش را از ماشین تحریر بالا آورد. بیل، تامی اسمیت را دید و گفت سلام تامی. تامی اسمیت گفت به من نگو سلام تامی! داستان لعنتی استوک سیتی چیست؟ پیشنهاد قرضی آن ها چیست؟ بیل گفت تو گفتی راضی نیستی. راضی هستی تامی؟ این را نمی خواستی؟ تامی گفت نه این را نمی خواستم. چیزی تا زمانی که تونی وادینگتون6 در ملوود به من زنگ زد نمی دانستم. نیم ساعت پیش. اولین چیزی که در این مورد شنیدم نیم ساعت پیش بود. بیل تصدیق کرد و گفت تونی با من تماس گرفت و گفت اگر بشود تو به طور قرضی به آنجا بروی، برای تنها یک ماه. و می دانستم که می خواهی بازی کنی. احساس کردم که خوشحال می شوی. برای همین گفتم بله.
تامی گفت اما نظر من را نپرسیدی. بعد از این همه سال که اینجا بوده ام، بعد از همه مسابقاتی که بازی کرده ام. کاپیتان تیم بوده ام. بعد از همه اینها؛ به ذهنت نرسید که اول با من حرف بزنی؟ به نظرت نرسید که در ابتدا نظر من را در مورد استوک بپرسی؟ بیل سرش را تکان داد و گفت تو گفتی که می خواهی بازی کنی. گفتی تنها همین را می خواهی. آن ها تماس گرفتند و گفتند می خواهند بازی کنی. پس چه چیزی برای صحبت باقی می ماند؟ چه جایی برای فکر کردن باقی می ماند؟ فکر می کردم که خوشحال می شوی. چون گفته بودی که همین را می خواهی. تامی گفت چیزی که می خواهم این است که برای لیورپول بازی کنم. تنها همین را می خواهم رئیس. تامی پشتش را به بیل کرد و از دفتر کار خارج شد. به کریدور رفت و بعد به زمین آنفیلد رسید.
در سرمای اسکیپتون7 اتوبوس متوقف شد. بیل و بازیکنان از اتوبوس پیاده شدند. در سرمای اسکیپتون استیک و چیپس خوردند. بعد از نهار، میوه خوردند. در آن سرما بیل و بازیکنان به اتوبوس برگشتند تا به پوکر پارک ساندرلند بروند. اما در آن سرما سیستم گرمایشی اتوبوس از کار افتاد. در سرمای طاقت فرسا، بازیکنان و مربیان از سرما می لرزیدند. بیل از جایش بلند شد و به سوی جک کراس یکی از مدیران باشگاه رفت که در اتوبوس بود. بیل گفت این وضعیت غیرقابل پذیرش است. غیر قابل قبول برای بازیکنان لیورپول. بازیکنان من به این اتوبوس باز نمی گردند. بازیکنان من با این اتوبوس به لیورپول باز نمی گردند آقای کراس. پس وقتی به ساندرلند برسیم، می خواهم این اتوبوس برگردد و اتوبوس جدیدی فرستاده شود. اتوبوسی با سیستم گرمایشی باید پس از مسابقه منتظر ما باشد. تا ما را به خانه بازگرداند. در سرمای طاقت فرسا، جک کراس تصدیق کرد. در ساندرلند، او ترتیب حضور یک اتوبوس جدید را داد. اتوبوسی جدید با سیستم گرمایشی.
روی نیمکت پوکر پارک، بیل دید که در دوازدهم دقیقه کوین کیگان گل زد. دقیقه چهل و هفتم جان توشاک گل زد. لیورپول دو بر صفر ساندرلند را در دور سوم لیگ کاپ شکست داد. در سرمای ساندرلند، بیل در رختکن تیم مهمان بالا و پایین می رفت. بیل منتظر اتوبوس جدید بود. اتوبوسی با سیستم گرمایشی. تا تیم به لیورپول بازگردد. سرانجام در پارکینگ پوکر پارک، بیل اتوبوس جدید را دید. اتوبوسی با سیستم گرمایشی. اتوبوسی که تیم را به لیورپول باز می گرداند. کت به ژاکت، ژاکت به پیراهن و پیراهن به تن چسبیده بود. بیل گفت زود باشید پسرها. اتوبوس جدید آمده است. سوار شوید تا به لیورپول بازگردیم.
روی نیمکت لوفتوس رود، دقیقه بیست و ششم بیل دید که استیو هایوی توپ را سانتر کرد. لری لوید با سر دروازه را باز کرد. اما در ابتدای نیمه دوم، بیل دید که کوئینز پارک رنجرز با ضربه استن بولز به گل رسید. دقیقه هفتاد و پنجم جان توشاک گل زد اما در اواخر نیمه دوم فرانک مک لینتوک بازی را به تساوی کشاند. لیورپول و کوئینز پارک رنجرز به تساوی دو بر دو رسیدند. عصر آن روز لیدز، شکست ناپذیر با بیست و نه امتیاز در صدر بود. لیورپول بیست و دو امتیاز داشت و به رتبه پنجم سقوط کرده بود.
بیل در دفتر کار نشسته بود. سرش را از ماشین تحریر بالا آورد و تامی اسمیت را دید. بیل گفت سلام تامی. تامی گفت دوباره چه اتفاق لعنتیای افتاده؟ بیل لبخند زد و گفت از دیدنت خوشحالم و از این حرف ها تامی. خوب است که برگشته ای پسر. غضروف پای کریس لاولر مصدوم شده است. مدتی نمی تواند بازی کند. پس می خواهم در دفاع راست بازی کنی تامی. فکر می کنی بتوانی این کار را انجام دهی پسر؟ مدتی می توانی دفاع راست باشی؟ تامی گفت بله می توانم. هرجا که بشود بازی می کنم. این را می دانی. برای این تیم هرکاری می کنم. برای این باشگاه هرجا که باشد بازی می کنم. همینطور برای هواداران. اما نه برای تو. نه برای تو. بیل لبخند زد و گفت عالی است. ممنون پسر.
روی نیمکت در بوتفری پارک نشسته بود و در زمان جیره بندی انرژی بودند. در زمان جیره بندی برق. بازی به خاطر صرفه جویی در انرژی، ساعت چهارده و پانزده دقیقه برگزار می شد. بیل دید که لیورپول با هال سیتی دسته دومی در مرحله چهارم لیگ کاپ بازی می کند. بازی بدون گل به پایان رسید.
در آنفیلد، بازی به خاطر جیره بندی انرژی یک ساعت زودتر از همیشه، راس ساعت چهارده بازی برگزار می شد. چمن آنفیلد در برخی نقاط شل و در برخی نقاط سفت بود. شرایط برای بازی مناسب نبود. در دقیقه پانزدهم بیل و سی و چهار هزار و چهارصد و پنجاه و هفت هوادار دیدند که پیتر کورمک گل زد. لیورپول یک بر صفر وست هم را شکست داد. عصر آن روز لیدز هنوز شکست ناپذیر بود و سی امتیازی شده بود. قهرمان انگلستان بیست و چهار امتیاز داشت و حالا تیم دوم بود.
روی نیمکت آنفیلد، بیل و هفده هزار و صد و بیست هوادار بازی تکراری لیورپول و هال سیتی را از دور چهارم لیگ کاپ می دیدند. بازی به دلیل صرفه جویی در مصرف انرژی، ساعت دوی عصر سه شنبه برگزار می شد. دقیقه دوازدهم کلگن گل زد. دقیقه نوزدهم کلگن دوباره گل زد. دقیقه هفتاد و سوم کلگن سومین گلش را به ثمر رساند. در چهاردهمین فصل حضور در لیورپول، در ششصد و هجدهمین بازی برای لیورپول، سرانجام ایان کلگن هت تریک کرد. لیورپول سه بر یک هال سیتی را شکست داد.
روی نیمکت در گودیسون پارک نشسته بود. بازی راس ساعت چهارده برگزار می شد چون کماکان انرژی جیره بندی شده بود. بیل و پنجاه و شش هزار و نود و هشت هوادار بازی لیورپول و اورتون را می دیدند اما جان توشاک در ترکیب نبود. او مصدوم بود. استیو هایوی هم بازی نمی کرد. آنفولانزا گرفته بود. آلن وادل در ترکیب بود. دقیقه شصت و هفتم آلن وادل گل زد. اولین گل او برای لیورپول، تنها گل بازی. لیورپول یک بر صفر اورتون را شکست داد.
در کارو رود در حالی که برق قطع بود، لیورپول و نوریچ سیتی به تساوی بدون گل رسیدند. در مولینکس در شرایطی که وقت اضافه ممنوع شده بود، روزهای کاری به سه روز در هفته تقلیل داده شده بود، ترس هایی در خصوص بمب گذاری و برخورد قطارها به هم بود، راس ساعت چهارده در روز چهارشنبه بازی لیورپول و وولوز آغاز شد. دقیقه چهل و ششم تامی اسمیت سعی کرد توپی بلند با سر برای املین هیوز بفرستد. اما هیوز به توپ نرسید. جان ریچاردز به توپ رسید و دروازه را باز کرد. لیورپول یک بر صفر به وولورهمپتون باخت. لیورپول در دور پنجم لیگ کاپ از دور مسابقات کنار رفت. سرعت لیورپول گرفته شده بود. شرایط سخت بود و رسانه ها می گفتند که لیورپول در بحران است. در منطقه ای که همه چیز در شرایط اضطراری و نزدیک به پایان دنیا بود.
روی نیمکت آنفیلد راس ساعت دوی عصر، بیل و چهل هزار و چهارصد و بیست هوادار شاهد بازی لیورپول و منچستریونایتد بودند. یونایتد تیم چهارم از انتهای لیگ بود. یونایتد بحرانی واقعی را تجربه می کرد و مشکلاتی فراوان داشت. در شرایط اضطراری در سیزدهمین دقیقه بازی، کوین کیگان از روی نقطه پنالتی گل زد. دقیقه شصت و پنجم هایوی گل زد. لیورپول دو بر صفر منچستریونایتد را شکست داد. لیورپول در بحرانی سراسری، یونایتد را شکست داد تا یونایتد همچنان تیم چهارم از انتها و لیورپول تیم دوم جدول باشد. لیدز پس از بیست و یک بازی همچنان شکست ناپذیر در صدر جدول بود.
در ترف مور میان مه در باکسینگ دی، در سومین دقیقه لیتون جیمز پشت یک ضربه کرنر ایستاد. مارتین دابسون با سر به توپ ضربه زد. پل فلچر خود را به مسیر عبور ضربه رساند و دروازه را باز کرد. در مه غلیظ در شانزدهمین دقیقه کوین کیگان پشت ضربه پنالتی ایستاد و توپ را از دست داد. اما در هشتاد و چهارمین دقیقه پیتر کورمک گل تساوی را به ثمر رساند. یک دقیقه بعد داگ کالینز توپ را به بیلی اینگام داد. اینگام توپ را به ری هانکین داد. هانگین شوت زد و دروازه باز شد. میان مه در باکسینگ دی، لیورپول دو بر یک به برنلی باخت. لیورپول بیست و نه امتیاز داشت. لیدز سی و هشت امتیازی بود. قهرمان انگلستان نه امتیاز کمتر از لیدز داشت. بیل می دانست که قهرمانی کوهی است که باید از آن بالا بروند.
در استمفوردبریج در آخرین شنبه سال 1973 در دقیقه بیست و یکم پیتر کورمک گل زد. لیورپول یک بر صفر چلسی را خارج از خانه شکست داد. بازی با لسترسیتی در آنفیلد در اولین روز سال 1974، راس ساعت چهارده در زمینی سرما زده و زیر بارش برف برگزار میشد. در هجدهمین دقیقه بازی، بیل و سی و نه هزار و صد و ده هوادار دیدند که کیت ولتر شوت زد. شوت او وارد دروازه شد. اما در دقیقه شصت و هفتم بازی پیتر کورمک شوت زد و شوت او هم وارد دروازه شد. در زمینی سرما زده و زیر بارش برف، لیورپول و لسترسیتی به تساوی یک بر یک در آنفیلد رسیدند. اولین امتیازی که لیورپول در آنفیلد از دست می داد. بیل به رختکن رفت. به تک تک بازیکنان نگاه کرد و گفت به سختی تلاش کردید پسرها. پس سرتان را پایین نیندازید. ضعیف نباشید. همیشه دو تیم در سوی زمین هستند.
روی نیمکت آنفیلد در ساعت چهارده، بیل و سی و یک هزار و چهارصد و هشتاد و سه هوادار بازی لیورپول و دونکستر راورز را در دور سوم جام حذفی می دیدند. دونسکتر تیم نود و دوم انگلستان بود. آن ها تیم آخر دسته چهارم بودند. دقیقه سوم فیل تامپسون توپ را به استیو هایوی پاس داد. هایوی توپ را به کلگن داد. کلگن سانتر کرد. کیگان به توپ رسید و دروازه را باز کرد. سه دقیقه بعد دونکستر به یک کرنر رسید. بازیکنان لیورپول در دفع صحیح توپ ناکام ماندند. پیتر وودز دوباره توپ را سانتر کرد. ری کلمنس در جمع کردن توپ ناکام ماند. توپ از دست او خارج شد. پیتر کیچن به توپ رسید و دروازه را باز کرد. ده دقیقه بعد آلن مورای سانتر کرد. دوباره لیورپولی ها در دفع صحیح توپ ناکام ماندند. برندان اوکلگن شوت زد و دروازه را باز کرد. تیم نود و دوم انگلستان داشت تیم دوم انگلستان، قهرمان فصل قبل را در آنفیلد شکست می داد.
بین دو نیمه بیل به رختکن آمد و به سراغ تک تک بازیکنان رفت. از کلمنس تا استورتون، از لیندسی تا تامپسون. از ریلندز تا هیوز. از کیگان تا کورمک. از هایوی تا بوئرسما. از بوئرسما تا کلگن. دستی به شانه آن ها کشید و گفت بجنبید بچه ها. جام حذفی است. پس بیایید از این مرحله عبور کنیم. به نیمکت بازگشت. دقیقه پنجاه و هفتم کلگن توپ را سانتر کرد. کیگان به توپ رسید و دروازه را باز کرد. بعد کورمک شوت زد اما توپ از روی خط برگشت داده شد. در ادامه استیو ویگنال با سر به توپ ضربه زد اما لیندسی روی خط بود و توپ را برگشت داد. در آخرین دقیقه کیچن به یک سانتر از روی نقطه کرنر رسید اما ضربه سر او به تیرک برخورد کرد. لیورپول و دونکستر در آنفیلد به تساوی دو بر دو رسیدند.
بیل روی نیمکت بلوو در دونکستر نشسته بود. بازی ساعت یک و نیم عصر سه شنبه شروع شد. دقیقه پانزدهم فیل تامپسون توپ بلندی به محوطه جریمه فرستاد. آلن وادل توپ بلند را با سر برای هایوی فرستاد. هایوی توپ را با سینه مهار کرد و با یک شوت دروازه را باز کرد. دقیقه پانزدهم نیمه دوم الکس لیندسی یک ضربه آزاد را به محوطه جریمه فرستاد. پیتر کورمک با سر دروازه را باز کرد. دقیقه هفتادم دونکستر به گل رسید اما آفساید اعلام شد. لیورپول دو بر صفر دونکستر راورز را شکست داد و به مرحله چهارم جام حذفی رسید.
در آنفیلد باز هم بازی در ساعت چهارده آغاز شد. دقیقه پانزدهم بیل و سی و نه هزار و نود و چهار هوادار شاهد گلزنی کوین کیگان بودند. دقیقه سی و یکم کیگان دوباره گل زد. دقیقه شصت و نهم فیل تامپسون گل زد. لیورپول سه بر دو بیرمنگام را در آنفیلد شکست داد. لیدز همچنان شکست ناپذیر و چهل و دو امتیازی بود. لیورپول سی و چهار امتیاز داشت. لیورپول هشت امتیاز کمتر از لیدز داشت.
روی نیمکت ورزشگاه ویکتوریا، بیل دید که جف هرست برای استوک سیتی گل زد. در ادامه کوین کیگان برای لیورپول گل زد. اما گل او با دست به ثمر رسیده بود و مورد پذیرش قرار نگرفت. تا دقیقه نودم، لیورپول بازنده بازی بود اما در آن دقیقه تامی اسمیت برای لیورپول گل زد. لیورپول و استوک سیتی به تساوی یک بر یک رسیدند. عصر آن روز لیدز هم به تساوی رسید اما هنوز شکست ناپذیر بود. لیورپول هنوز هشت امتیاز کمتر از لیدز داشت. لیورپول هنوز کوهی در مقابل داشت.
روی نیمکت آنفیلد، راس ساعت چهارده، بیل و چهل و هفت هزار و دویست و یازده هوادار، بازی لیورپول و کارلایل را در دور چهارم جام حذفی می دیدند. کارلایل در مرحله قبل ساندرلند را شکست داده بود. ساندرلند در فصل گذشته لیدز را برده بود و قهرمان جام حذفی شده بود. بیل شاهد حمله های پیاپی لیورپول بود. اما آلان راس دروازه بان کارلایل بارها و بارها توپ بازیکنان لیورپول را گرفت. لیورپول و کارلایل به تساوی بدون گل رسیدند. بازی تکراری دیگری برگزار می شد.
روی نیمکت برانتون پارک نشسته بود و بازی راس ساعت چهارده آغاز شد. لیورپولی شانسی ایجاد نمی کرد و موقعیتی نداشت. اما کارلایل شانس هایی داشت. ری کلمنس بارها و بارها توپ های بازیکنان حریف را مهار کرد. اما دقیقه پنجاهم بیل دید که جان توشاک برای کوین کیگان سانتر کرد. کیگان توپ را برای بوئرسما آماده کرد. بوئرسما یک مدافع را از پیش رو برداشت و شوت زد. توپ وارد دروازه شد. سی دقیقه بعد برایان هال توپ را به توشاک پاس داد. توشاک دروازه را باز کرد. لیورپول دو بر صفر کارلایل را شکست داد و به مرحله پنجم جام حذفی رسید. راس ساعت چهارده بازی آغاز شد. دقیقه شصت و سوم، سی و یک هزار و هفتصد و چهل و دو هوادار دیدند که بیل، لری لوید را تعویض کرد و پیتر کورمک را به زمین فرستاد. دقیقه نودم، در آخرین دقیقه بازی کورمک گل زد. لیورپول یک بر صفر نوریچ سیتی را شکست داد. عصر آن روز لیورپول سی و هفت امتیازی بود. لیدز هنوز شکست ناپذیر بود و چهل و چهار امتیاز داشت. هفت امتیاز فاصله دو تیم بود.
به خاطر جیره بندی انرژی بازی ساعت چهارده سه شنبه عصر آغاز شد. بیل و بیست و یک هزار و ششصد و پنجاه و شش هوادار بازی لیورپول و کاونتری سیتی را می دیدند. تنها بیست و یک هزار و ششصد و پنجاه و شش هوادار. کمترین تعداد تماشاگری که در لیگ آن فصل برای دیدن بازی لیورپول آمده بودند. لیورپول و کاونتری از اتحادیه خواسته بودند که بازی به زمانی دیگر موکول شود. چون دو تیم هنوز در جام حذفی بودند. اما اتحادیه این درخواست را رد کرد. آلن وادل توپ را به تیرک زد. او توپ را به تیرک دیگر هم کوبید. وادل هنوز دومین گل خود برای لیورپول را به ثمر نرسانده بود. در بیست و هشتمین دقیقه نیمه دوم، الک لیندسی از روی نقطه پنالتی گل زد. دقیقه پنجاه و هفتم کیگان گل زد. لیورپول دو بر یک کاونتری را شکست داد.
در اتاق هیئت مدیره در جمعه پانزدهم فوریه 1974، یک روز پیش از برگزاری بازی با ایپسویچ در مرحله پنجم جام حذفی، مربی و مدیر تیم کنفرانس مطبوعاتی داشتند. اما اصحاب رسانه در مورد بازی سوال نمی کردند. آن ها در مورد بیل شنکلی سوال می پرسیدند. آینده بیل شنکلی. قرارداد جدید شنکلی. جان اسمیت گفت قرارداد آقای شنکلی در ماه می به اتمام می رسد اما با ایشان در مورد آینده حرف زدهایم. آقای شنکلی به من اطمینان داده اند که مایل به ادامه کار در باشگاه و کسب موفقیت های جدید هستند. ایشان در مورد قرارداد جدید تصمیم گیرنده اند. قرارداد جدید هر قدر که طولانی باشد، مورد تائید است. خوشحال می شوم اگر قرارداد جدید مادام العمر باشد چون امیدوارم تا انتهای عمر با ما بمانند. اما این تصمیمی نیست که ما بگیریم. ما کاملا در دسترس ایشان خواهیم بود.
بیل تصدیق کرد و گفت ممکن است یک، دو یا سه سال دیگر باشم. نمی دانم. اما می دانم که روزی به جایی می رسم که بگویم بس است. آن روز که برسد، می روم. چون دوره مربیگری یک مربی به طور ناگهانی به اتمام می رسد. این را می دانم.
ارلند کلاستون از لیورپول دیلی پست گفت آنگاه چه کاری انجام می دهی بیل. وقتی که باشگاه را ترک کنی، بازنشست می شوی؟ چه طور روزهایت را سپری خواهی کرد؟ بیل خندید و گفت لباس تمرین می پوشم و به دویدن ادامه می دهم. برخی از مردم به من می خندند و شاید فکر کنند دیوانه ام. اما شاید آن ها کسانی باشند که فردای آن روز ناگهان به زمین بیفتند و بمیرند. آنگاه من هستم که عاقبت به خیر می شوم. اینطور به عنوان یک مرد سالم خواهم مرد.
در آنفیلد، ساعت چهارده و سی دقیقه بازی آغاز شد. دقیقه سی و سوم بیل و چهل و پنج هزار سیصد و چهل هوادار دیدند که املین هیوز به برایان هال پاس داد. هال توپ را به کلگن سپرد. کلگن توپ را به هال پس داد. هال دروازه را باز کرد. دقیقه پنجاه و پنجم آلن وادل به کیگان پاس داد. کیگان با یک شوت دروازه را باز کرد. لیورپول دو بر صفر ایپسویچ را در مرحله پنجم جام حذفی شکست داد. لیورپول به مرحله ششم رسید.
روی نیمکت سنت جیمز پارک در نیمه اول، بیل دید که آلن وادل ضربه بدی به یک توپ زد. او همینطور یک توپ دیگر را با ضربه بد خود از دست داد. در نیمه دوم بوئرسما توپ را به وادل پاس داد. وادل با دروازه خالی روبرو بود اما این توپ را هم از دست داد. وادل موقعیت دیگری را هم خراب کرد. او هنوز موفق به زدن گل دومش برای لیورپول نشده بود. لیورپول خارج از خانه با نیوکاسل به تساوی بدون گل رسید. همان روز، استوک سیتی توانست لیدز را شکست دهد. روند شکست ناپذیری لیدز تمام شد، اما تیم دان روی هنوز صدرنشین بود. آن ها چهل و هشت امتیاز داشتند. لیورپول چهل امتیاز داشت. لیورپول هنوز هشت امتیاز کمتر از لیدز داشت.
اما در کریدور سنت جیمز پارک، بیل مقابل خبرنگاران گفت هیچ کس حق ندارد بگوید کار ما تمام شده است. لیورپول هیچوقت تسلیم نمی شود. نه بدون اینکه بجنگد. نه تا لحظه آخر. بازی های زیادی باقی مانده، راهی بسیار بسیار طولانی در پیش است.
در آنفیلد، بازی به خاطر جیره بندی انرژی، ساعت سه عصر سه شنبه برگزار می شد. سه دقیقه مانده به پایان بازی، بیل و بیست و هفت هزار و پانزده هوادار دیدند که فیل بوئرسما گل زد. لیورپول یک بر صفر ساوتهمپتون را شکست داد. عصر آن روز لیدز در کسب پیروزی ناکام ماند. آن ها به تساوی رسیدند. در کریدور آنفیلد بیل به رسانه ها گفت شما حالا می توانید تردیدهای خود را متوجه لیدز کنید. چون حالا به آن ها نزدیک تر شده ایم. ما در نزدیکی گردن آن ها نفس می کشیم. آن ها گرمای تنفس ما را حس می کنند. لزوما نمی گویم که قهرمان می شویم اما ممکن است. همیشه ممکن است. هرچیزی ممکن است.
روی نیمکت آنفیلد، بیل و چهل و دو هزار و پانصد و شصت و دو هوادار شاهد سانتر پیتر کورمک در آخرین لحظه بازی بودند. سانتر کورمک به کیگان رسید. کیگان توپ را برای توشاک فرستاد. توشاک شوت زد و دروازه را باز کرد. لیورپول یک بر صفر برنلی را شکست داد. عصر آن روز لیدز پنجاه و لیورپول چهل و چهار امتیاز داشتند. لیورپول حالا شش امتیاز با صدر فاصله داشت. آن ها یک بازی کمتر از حریف داشتند. همینطور بازی مقابل لیدز در آنفیلد هنوز برگزار نشده بود.
روی نیمکت اشتون گیت، در چهل و هشتمین دقیقه بیل دید که تامپسون، توپ را به لیندسی پاس داد. لیندسی توپ را به هایوی داد. هایوی توپ را به کورمک سپرد. کورمک توپ را به کیگان سپرد. کیگان سانتر کرد و توشاک با یک شوت دروازه را باز کرد. لیورپول یک بر صفر بریستول سیتی را در دور ششم جام حذفی شکست داد. عصر آن روز نیوکاسل و ناتینگهام فارست در دور ششم جام حذفی در سنت جیمز پارک با هم روبرو شدند. در ابتدای نیمه دوم داور یک بازیکن نیوکاسل را اخراج کرد و یک پنالتی به سوی فارست اعلام کرد. بازیکنان فارست روی پنالتی به گل رسیدند. ناتینگهام فارست در ادامه سه بر یک پیش افتاد. اینجا بود که تعدادی از هواداران نیوکاسل به زمین ریختند. برخی از آن ها بازیکنان ناتینگهام را زیر مشت و لگد گرفتند. دو بازیکن ناتینگهام مصدوم شدند. داور بازیکنان دو تیم را از زمین خارج کرد تا خبر پاکسازی چمن از افراد باقی مانده برسد. بازی از سر گرفته شد و نیوکاسل چهار بر سه برنده شد.
عصر آن روز صد و سه نفر راهی بیماستان شدند. عصر آن روز سی و نه نفر بازداشت شدند. عصر آن روز باشگاه ناتینگهام فارست نامه ای برای اتحادیه فوتبال انگلستان فرستاد و نسبت به اتفاقات در سنت جیمز پارک اعتراض کرد. ناتینگهام به نتیجه ای که در سنت جیمز پارک رقم خورد معترض بود. تد کروکر منشی باشگاه ناتینگهام فارست نوشته بود باید در خصوص اتفاقاتی که در نیوکاسل افتاد، تحقیق صورت بگیرد. درخواست ناتینگهام فارست، حذف نیوکاسل از مسابقات بود.
بیرون آنفیلد، از صبح صف تشکیل داده بودند. درهای ورزشگاه یک ساعت و نیم پیش از مسابقه بسته شدند. هواداران لیورپول می غُرّیدند. روی نیمکت آنفیلد از دقیقه اول بازی، بیل و پنجاه و شش هزار و سه هوادار شاهد حمله های تُندَرگونه لیورپول بودند. نورمن هانتر ضربه توشاک را از روی خط برگردند. املین هیوز ضربه پیتر لوریمر را از روی خط دروازه لیورپول برگرداند. لیدز دفاع و بعد حمله می کرد. لیورپول حمله و بعد دفاع می کرد. از یک سو، به سوی دیگر. از عقب زمین تا جلوی آن. دقیقه هشتاد و دوم، بیل و پنجاه و شش هزار و سه هوادار دیدند که الک لیندسی توپ را به محوطه جریمه فرستاد. کوین کیگان توپ را با یک ضربه به توشاک پاس داد. توشاک توپ را به هایوی داد. هایوی شوت زد و دروازه باز شد. لیورپول یک بر صفر لیدز یونایتد را در آنفیلد شکست داد. لیورپول سیزده بازی آن فصل را با گل هایی در ده دقیقه پایانی برنده شده بود. لیورپول تنها یک گل در نه دیدار آخر دریافت کرده بود. لیورپول در شانزده بازی اخیر شکست ناپذیر باقی مانده بود؛ در لیگ و جام حذفی. لیدز پنجاه و دو امتیاز داشت. لیورپول چهل و شش امتیازی بود. لیورپول شش امتیاز از لیدز عقب بود اما دو بازی کمتر داشت.
در کریدور آنفیلد، بیل رو به دان روی گفت بیخیال قهرمانی لیگ، بازی فوق العاده ای بود. همان چیزی بود که مردم بعد از اتفاقات غم انگیز اخیر نیاز داشتند. رِوی موافق بود. گفت بله. یک تبلیغ درجه یک برای فوتبال بود. حتی اگر بگوییم چیزی جز این نبود.
روی نیمکت مولینکس در دقیقه بیست و هفتم، بیل شاهد پاس لیندسی به هایوی بود. هایوی توپ را به هال پاس داد. هال شوت زد و دروازه باز شد. لیورپول یک بر صفر وولوز را خارج از خانه شکست داد. لیدز چهار بر یک در الندرود به برنلی باخت. لیدز پنجاه و دو و لیورپول چهل و هشت امتیاز داشت. لیورپول چهار امتیاز کمتر از لیدز و دو بازی بیشتر داشت.
روی نیمکت اولدترافورد، بیل و شصت هزار نفر بازی لیورپول و لسترسیتی را در نیمه نهایی جام حذفی می دیدند. از اولین دقیقه لیورپول حمله می کرد. دقیقه سی و پنجم کیگان توپ را با سر به سمت دروازه فرستاد اما دنیس روفه توپ را برگرداند. دقیقه شصتم کیگان دوباره با سر دروازه حریف را تهدید کرد. این بار گراهام کراس توپ را برگرداند. دقیقه شصت و ششم ضربه سر کیگان به تیرک برخورد کرد. دقیقه نودم داور به ساعت خود نگاه کرد و سوت زد. لیورپول سیزده کرنر در این بازی داشت و لستر تنها یک کرنر. لیورپول باید برنده می شد. لیورپول و لستر به تساوی بدون گل رسیدند.
بیل شنکلی به رختکن اولدترافورد وارد شد و نگاهی به دور تا دور اتاق انداخت. از بازیکن خسته ای تا بازیکن خسته دیگر. از کلمنس تا اسمیت، از لیندسی تا تامپسون، از کورمک تا هیوز، از کیگان تا هال، از هایوی تا توشاک. از توشاک تا کلگن. از بازیکن ناامید شده ای تا بازیکن ناامید شده دیگر. بیل گفت بیخیال پسرها. سرتان را بالا بیاورید. می دانم که باید ادامه دهیم. چهارشنبه دوباره بازی داریم. با اینکه می دانیم یک بار آن ها را شکست داده ایم. می توانیم دوباره آن ها را شکست دهیم. قانون می گوید تا وقتی که توپ از خط عبور نکرده باشد، نتیجه مساوی است. پس ادامه می دهیم و چهارشنبه شب در ویلاپارک دوباره حمله می کنیم. دوباره فوتبال بازی می کنیم و موقعیت می سازیم. با این که می دانیم یک بار آن ها را شکست داده ایم. می دانم که خسته اید پسرها. می دانیم که ناامیدید. اما می دانید که چه حسی خواهد داشت؟ تصور کنید پسرها.
تصویر کنید که شش راند با جرج فورمن جنگیده اید و او شما را تا سر حد مرگ زیر مشت و لگد گرفته است. اما در پایان برق رفته و مجبور شده اید چهار روز بعد دوباره با او مباره کنید. احساسی که خواهید داشت را تصور می کنید؟ آنگاه چه حسی می داشتید؟ آیا برای برای بازی چهار روز در دل خود امیدی نگه نمی داشتید؟ خوب باید به شما بگویم پسرها. من به صورت بازیکنان لستر در هنگام خروج از زمین نگاه کردم. آن ها اینطور بودند که به جهنم رفته و بیرون آمده اند. پس باید به شما بگویم که آن ها آن سوی کریدور در رختکن خود آرام نشسته اند اما برای بازی چهارشنبه شب خوشبین نیستند. هیچکدام از آن ها. چون آن ها بازی دیگری با شما نمی خواهند. پس چهارشنبه شب به آن جا می رویم و کار را تمام می کنیم. می روید و برنده می شوید پسرها و آن ها را در جهنم خود باقی نگه می دارید.
روی نیمکت در ویلاپارک از دقیقه اول بیل و پنجاه و پنج هزار و ششصد و نوزده هوادار شاهد حمله های لیورپول بودند. اما این بار بازیکنان لستر هم حمله می کردند. بازی از یک سمت به سمت دیگر می رفت. پیتر شیلتون و ری کلمنس دائما توپ ها را مهار می کردند اما در ثانیه سی و پنجم نیمه دوم توشاک با سر به توپ ضربه زد. بعد در یک کشمکش در محوطه جریمه، برایان هال توپ را از خط عبور داد. لیورپول پیش افتاد. سه دقیقه بعد شوت استیو اِرل به املین هیوز برخورد کرد. توپ به سوی لن گلوور رفت. گلوور شوت زد و دروازه باز شد. اما باز هم بازیکنان لیورپول حمله کردند. لستر هم حمله می کرد. از یک سو به سمت دیگر. شیلتون و کلمنس مرتبا توپ ها را مهار می کردند. اما دقیقه شصت و دوم توشاک توپ را به عمق فرستاد. کوین کیگان به دنبال توپ دوید. سریع تر از مدافعان حریف بود. از مدافع جلو زد. توپ جلو بود و کیگان به دنبال آن. کیگان به توپ رسید و شوت زد. ضربه والی از بیست یاردی وارد دروازه شد. گلی دیدنی و کشنده. گل فصل، گلی که بهترین گل هر فصلی می شد. دقیقه هشتاد و ششم کورمک توپ را به توشاک پاس داد. توشاک گل دیگری به ثمر رساند. لیورپول سه بر یک لسترسیتی را شکست داد. لیورپول به فینال جام حذفی رسید.
بیل در کریدور ویلا پارک ایستاده بود. سرش بالا بود. گفت این یک مسابقه عالی بود. هر دو تیم نمایش زیبایی ارائه دادند. اتمسفر ورزشگاه فوق العاده بود. به خوبی بهترین بازی هایمان در این مسابقه ظاهر شدیم. از عقب زمین با کیفیت ظاهر شدیم. توپ را به خوبی با تکنیک به کناره ها بردیم. نمی خواهم به بازیکن خاصی اشاره کنم چون یک نمایش عالی جمعی داشتیم. اما تامی اسمیت فوق العاده بود. همینطور کلگن، هال و کورمک. یک نمایش تیمی بی نظیر داشتیم. کیگان هم عالی بود. او گل های فوق العاده زیادی در این فصل به ثمر رسانده است اما این مهم ترین گل او بود. چون گل او لسترسیتی را کشت. گل او بازی خوبش در تمام زمین را کامل کرد. نمایشی شگفت انگیز داشت. یک نمایش باورنکردنی. و این باورنکردنی است که او در ترکیب تیم انگلستان نیست. این یک جنایت است. در واقع مانند این است که یک مرد بیگناه را دار بزنید!
در کریدور ویلا پارک، خبرنگاران موافق بودند. یکی از آن ها پرسید در مورد قهرمان لیگ چطور بیل؟ باید نه بازی در بیست و چهار روز انجام دهید. می توانید قهرمان شوید؟ همینطور جام حذفی را ببرید؟ دبل کنید؟ چون اگر این را بخواهید باید نه بازی را در بیست و چهار روز ببرید. بیل لبخند زد و گفت الان حتی نمی دانم شنبه با چه تیمی بازی داریم. کسی فردا این را به من می گوید. اما می دانم که سعیمان را می کنیم. همیشه سعی می کنیم. لیورپول همیشه سعی می کند در تمام مسابقات برنده شود. هر بازی ای که پیش روست.
روی نیمکت آنفیلد بیل صدای پنجاه و دو هزار و بیست و هوادار را می شنید که می خواندند می رویم که جام حذفی را برنده شویم. ای آی آدیو، می رویم که جام حذفی را برنده شویم. دقیقه هفتم بیل و پنجاه و دو هزار و بیست و هفت هوادار شاهد گلزنی لیندسی روی یک ضربه پنالتی بودند. دقیقه بیست و نهم یکی از بازیکنان کوئینز پارک رنجرز گل به خودی زد. لیورپول دو بر یک در خانه پیروز شد. در آنفیلد، آنفیلد بیل صدای پنجاه و دو هزار و بیست و هوادار می خواندند ای آی آدیو، می رویم که لیگ را برنده شویم، می رویم که لیگ را برنده شویم.
روی نیمکت برامال لین شفیلد در دقیقه پانزدهم بیل دید که آلن وودوارد توپ را به تری گاربت پاس داد. کمک داور پرچم زد اما گاربت توپ را به تری نیکول داد. کمک داور پرچم را پایین آورد. نیکول شوت زد و دروازه باز شد. پرچم کمک داور پایین ماند. گل پذیرفته شد. لیورپول یک بر صفر به شفیلد یونایتد باخت. لیدز پنجاه و چهار امتیاز داشت. لیورپول پنجاه امتیازی بود اما لیورپول هنوز دو بازی عقب افتاده داشت.
روی نیمکت مین رود، در دقیقه هجدهم بیل دید که پیتر کورمک گل زد. اما فرانی لی برای سیتی گل زد. لیورپول و منچسترسیتی به تساوی یک بر یک رسیدند. فردای آن روز، روی نیمکت پورتمن رود بیل دید که ترور ویمارک برای ایپوسوچ گل زد. این تنها گل نیمه اول بود. در نیمه دوم املین هیوز کار را به تساوی کشاند. لیورپول و ایپسویچ به تساوی یک بر یک رسیدند. عصر آن روز لیدز هم مساوی کرد و پنجاه و پنج امتیازی شد. لیورپول پنجاه و دو امتیاز داشت. لیورپول یک بازی عقب افتاده داشت.
روی نیمکت آنفیلد در دقیقه سوم، بیل و پنجاه هزار و هفتصد و هشتاد و یک هوادار شاهد گلزنی برایان هال بودند. دقیقه دوازدهم هال باز هم گل زد. دقیقه شانزدهم بوئرسما گل زد. دقیقه سی و پنجم کیگان گل زد. لیورپول چهار بر صفر منچسترسیتی را در آنفیلد شکست داد. هواداران لیورپول می خواندند ای آی آدیو، می رویم که لیگ را برنده شویم، می رویم که لیگ را برنده شویم.
روی نیمکت آنفیلد بیل و پنجاه و پنج هزار و هشتصد و پنجاه و هشت مرسی سایدی بازی لیورپول و اورتون را می دیدند. اما لیورپول و اورتون گلی به ثمر نرساندند. بازی بدون گل به پایان رسید. لیورپول پنجاه و پنج امتیازی شد. لیدز شصت امتیاز داشت. اما لیورپول دو بازی عقب افتاده داشت. در کریدور آنفیلد بیل بار دیگر به خبرنگاران گفت هنوز تمام نشده است. هنوز هیچ چیز تمام نشده است!
روی نیمکت آنفیلد بیل و چهل و هفت هزار هوادار بازی لیورپول و آرسنال را می دیدند. آن ها هنوز باور داشتند. شوت کوین کیگان را دیدند. جیمی ریمر توپ را مهار کرد. شوت توشاک را دیدند. جیمی ریمر توپ را مهار کرد. اسمیت توپ را به تیرک زد. اما بعد آلن بال توپ را به ادی کلی پاس داد. کلی توپ را به ری کندی سپرد. کندی شوت زد و دروازه باز شد. لیورپول یک بر صفر به آرسنال باخت. اولین شکست فصل در خانه. آن شب لیورپول پنجاه و پنج امتیاز داشت. لیدز شصت امتیازی بود. اما لیورپول تنها دو بازی دیگر داشت. لیورپول نمی توانست به لیدز برسد. آن شب بازیکنان لیدز در خانه های خود جشن قهرمانی گرفتند.
روی نیمکت آپتون پارک در نیمه اول بیل دید که الک لیندسی پنالتی خود را از دست داد. در نیمه دوم جان توشاک گل زد. در آخرین دقیقه بازی کوین کیگان کل زد. لیورپول و وست هم به تساوی دو بر دو رسیدند. در کریدور آپتون پارک بیل شنکلی گفت اگر فصل از کریسمس شروع می شد ما قهرمان بودیم. ما با یک خیابان فاصله اول می شدیم. فراموش نکنید که مهم ترین بازی فصل ما هنوز از راه نرسیده است. فینال جام حذفی، آن بازی بزرگ.
آن روز در اولدترافورد در دقیقه هشتاد و چهارم دنیس لاو برای منچسترسیتی گل زد. برخی از هواداران یونایتد به زمین ریختند. مت بازبی از هواداران خواست که زمین را ترک کنند تا بازی به اتمام برسد. از آن ها خواست که به خاطر باشگاه این کار را بکنند. اما برخی از آن ها از زمین خارج نشدند. منچستریونایتد یک بر صفر به منچسترسیتی باخت. منچستریونایتد به دسته دوم سقوط کرد.
در رختکن ویمبلی بیل بریده روزنامه ای را به دیوار چسباند. به دیوار ویمبلی. بیل به تک تک بازیکنان حاضر در رختکن نگاه کرد. شانزده بازیکن باشگاه فوتبال لیورپول. بیل گفت شروع می کنیم پسرها. سوپرمک8 گفته که ما را نابود می کنند. تعداد گل هایش به ما را گفته. گفته که ما را نابود می کنند. گفته که ما تیمی بزرگ نمایی شده و کند هستیم. خوب، حرف هایش را زده. حالا بگذارید ما بازی کنیم پسرها. تیم امروز ما: کلمنس، اسمیت، لیندسی، تامپسون، کورمک، هیوز، کیگان، هال، هایوی، توشاک و کلگن خواهند بود. یار دوازدهم لاولر است. در رختکن آنفیلد، فیل بوئرسما بلند شد. سرش را تکان داد و گفت روزهای من در این باشگاه به پایان رسید. بوئرسما از رختکن خارج شد. به کریدور رفت و راه خروج از استادیوم را در پیش گرفت.
روی نیمکت ویمبلی، بیل دست هایش را تکان می داد. برای هر توپ و هر جنبشی. برای هر پاس. کلگن به لیندسی پاس داد. لیندسی توپ را برای توشاک سانتر کرد. توشاک توپ را برای کیگان آماده کرد. اما آلن کندی زودتر به توپ رسید و آن را به کرنر فرستاد. روی نیمکت ویمبلی، بیل مرتبا دست هایش را تکان می داد. برای هر اتفاقی که در زمین می افتاد. هایوی به کیگان پاس داد. کیگان با توپ دوید و از پت هاوارد عبور کرد. کیگان برای توشاک سانتر کرد اما یام مک فال به توپ رسید و آن را دفع کرد. روی نیمکت بیل دست هایش را تکان می داد. برای هر اتفاقی که می افتاد، دست هایش را تکان می داد. اسمیت به کیگان پاس داد. کیگان توپ را با سینه مهار کرد و به توشاک پاس داد. توشاک شوت زد. موقعیت از دست رفت. شنکلی دست هایش را تکان می داد. کلگن به هایوی پاس داد. هایوی دوید و سانتر کرد. هاوارد توپ را از روی خط برگرداند. نیمه اول به پایان رسید. زیرپوش به پوست چسبیده بود. بیل بلند شد. روی پایش ایستاد. به سوی تونل رفت و وارد رختکن شد. به تک تک بازیکنان نگاه کرد. از کلمنس تا اسمیت. از لیندسی تا تامپسون. از کورمک تا هیوز. از کیگان تا هال. از هایوی تا توشاک. از توشاک تا کلگن. بیل گفت کارتان خوب بود پسرها. سه یا چهار بر صفر برنده می شوید. شکی وجود ندارد. حرفم را یادتان باشد. سه یا چهار بر صفر.
به نیمکت بازگشت. دست هایش را تکان می داد، برای هر اتفاقی دست هایش را تکان می داد. هیوز توپ را به هایوی پاس داد. هایوی توپ را به کیگان داد. کیگان آن را به توشاک سپرد. توشاک به کورمک پاس داد. کورمک به کیگان پاس داد. کیگان شوت زد و موقعیت از دست رفت. روی نیمکت بیل دست هایش را تکان می داد. لیندسی یک توپ را با تکل برنده شد. به کیگان پاس داد. کیگان از روی توپ پرید. توپ به هاوارد خورد و بعد به سوی لیندسی برگشت. والی سرکش لیندسی وارد دروازه شد. یک گل فوق العاده، یک گل متفاوت به ثمر رسید. اما داور آفساید اعلام کرد. آن گل به حساب نیامد.
اما روی نیمکت ویمبلی بیل دست هایش را تکان می داد. با هر ضربه ای که به توپ می خورد، دست های او در هوا تکان می خوردند. استیو هایوی اوت دستی را برای تامی اسمیت پرت کرد. اسمیت سانتر کرد. هال برای هد زدن شیرجه رفت. توپ به کیگان رسید. ضربه والی کوین کیگان وارد دروازه شد. این گل پذیرفته شد. روی نیمکت بیل هنوز دست هایش را تکان می داد. برای هر ضربه ای که به توپ می خورد. کورمک یک ضربه آزاد را به صورت پاس به هیوز داد. هیوز شوت زد. ضربه او با چند اینچ فاصله به بیرون رفت. دست های بیل تکان می خورد. توشاک به هال پاس داد. هال به کلگن. کلگن به اسمیت. اسمیت به هال. هال به اسمیت. اسمیت به کیگان. کیگان به هایوی. هایوی شوت زد و فرصت از دست رفت. دست های بیل تکان می خورد. کلمنس توپ را بلند به زمین حریف فرستاد. توشاک ضربه سر اول را زد. توپ به هایوی رسید. هایوی شوت زد و دروازه را باز کرد.روی نیمکت ویمبلی پیراهن به زیرپوش، زیرپوش به پوست چسبیده بود. بیل بلند شد و به سوی هواداران لیورپول بازگشت. دستش را بالا آورد. به آن ها ادای احترام کرد. بیل دوباره نشست. روی نیمکت ویمبلی. هنوز دست هایش تکان می خورد. تامپسون توپ را با سر به کلگن داد. کلگن آن را به کیگان داد. کیگان برای توشاک سانتر کرد و توشاک با پا به توپ ضربه زد. توپ با فاصله کمی به بیرون رفت. دست های شنکلی تکان می خوردند. کیگان با پاسی بلند به گوشه دیگر زمین، اسمیت را صاحب توپ کرد. اسمیت به هایوی. هایوی به اسمیت. اسمیت به طور زمینی و موازی با خط دروازه سانتر کرد. کیگان به توپ رسید و دروازه را باز کرد.
نیوکاسل همه چیز را باخته بود. لیورپول لباس از تن نیوکاسل در آوده بود، نیوکاسل لخت در ویمبلی مقابل دیدگان صد هزار انسان بود. لخت و گم شده. در یک کابوس که در روشنایی های روز اتفاق می افتاد. روی نیمکت، کت به پیراهن، پیراهن به زیرپوش و زیرپوش به پوست چسبیده بود. بیل به ساعتش نگاه کرد. یک بار دیگر دستانش را تکان داد. حالا دست هایش را طور دیگری تکان می داد. طوری که رو به داور: تمام شد، وقت تمام شده است.
داور سوت را در دهان گذاشت و دست هایش را بالا آورد. او در سوت خود دمید. لیورپول سه بر صفر نیوکاسل را شکست داد. لیورپول دوباره قهرمان جام حذفی شد. روی نیمکت، کت به پیراهن، پیراهن به زیرپوش و زیرپوش به پوست چسبیده بود. بیل ایستاد. دوباره روی پاهایش ایستاد. دست هایش را بالا آورد. دوباره از آن ها تشکر کرد. بیل وارد زمین شد، وارد زمین ویمبلی. دو هوادار جوان به چمن وارد شدند. آن ها مقابل بیل شنکلی زانو زدند و کفش های او را بوسیدند. بیل خندید و گفت برام خوب برقش بیندازید، می شود پسرا؟
املین هیوز پیشاپیش بازیکنان از پله ها بالا رفت. سی و نه پله. املین هیوز جام قهرمانی از پرنسس آن گرفت. بیل دید که املین هیوز جام را بالای سر برد. بیل صدای هواداران را می شنید که می گفتند لی-ور-پول، لی-ور-پول، لی-ور-پول.در چمن ویمبلی، خبرنگاران و آنها که از رادیو و تلویزیون دور بیل شنکلی جمع شده بودند. بیل کتش را در آورد. آن را به یکی از تهیه کنندگان تلویزیونی داد و گفت مواظبش باش. اگر مواظب نباشی، باید پولش را بدهی. و اینکه آن را در رتردام خریده ام. از جایی گران قیمت در رتردام. پس حتما مراقبش باش. خدای من، بعد از بازی امروز باید افتخار کنی که کت بیل شنکلی را نگه داشته ای. افتخار کن و فروتن باش. چون آدم های زیادی در رسانه ها در مورد فینال پیش بینی کردند. آن ها تیم ما را آنالیز کردند بدون اینکه بازی ما را ببینند. این آزارم می دهد. مثل این است که جک دمپسی را بدون دیدن مبارزه اش آنالیز کنید. خوب، حالا مبارزه کردن را یاد گرفتید و دیدید که چطور فوتبال را بازی می کنند. اینکه چطور در کنار هم بازی می کنیم. اینکه چطور برای هوادارانمان بازی می کنیم. بازی ما را دیدید و حالا باید صدای آن ها را بشنوید. حالا من خوشحال ترین فرد هستم، نه برای خود، بازیکنان و دستیارانم. بلکه به خاطر آن جمعیت. به خاطر اینکه من مردی متعلق به مردم هستم. یک سوسیالیست. تنها تاسف من این است که نمی توانم بین آن ها بنشینم یا با آن ها حرف بزنم. اما خوشحالم که پاک کار کردیم. به مردم کلک نزدیم و کاری کردیم که فردا چیزی از آن ها پس بگیریم. چیز دیگری برای گفتن نمی ماند. امیدوارم من را ببخشید. می روم که یک فنجان چای و چند کلوچه بخورم.
شنک-لی، شنک-لی، شنک-لی. بیل در طول زمین به راه افتاد. به سوی تونل رفت. وارد رختکن شد. به دور تا دور رختکن نگاه کرد. روی نیمکت نشست. در سکوت، تنهای تنها بود. کت به پیراهن، پیراهن به زیرپوش و زیرپوش به پوست چسبیده بود. در سکوت چشم هایش را بست. با خود زمزمه کرد تمام شد. در همه چیز برنده شدم. جز یکی، تنها یکی.
در خیابان ویلیام براون مقابل ستون های رومی کتابخانه پیکتون با بازیکنان و مربیان و خانواده ها و جام قهرمانی ایستاده بود. بیل قدمی به جلو برداشت و دست هایش را باز کرد. صدها هزار نفر آدم ساکت شدند. گفت خانم ها و آقایان، خاطرات فوق العاده ای در فصول قبل با هم داشته ایم اما حالا بیش از هر زمان دیگری احساس غرور می کنم. سه سال پیش اینجا ایستادم و گفتم که به ویمبلی باز می گردیم. دیروز دوباره آنجا بودیم و نه تنها قهرمان شدیم، که فوتبالی زیبا را به نمایش گذاشتیم. اما بیش از هر چیز، برای شما خوشحالیم. چون برای شما بازی می کنیم. چون شمایید که دستمزدهای ما را پرداخت می کنید. جام قهرمانی را نه تنها در زمین، که روی سکوها برنده شدیم. اما حالا باید به آینده نگاه کنیم. چون همیشه کارهایی برای انجام وجود دارد. تیم فوق العاده ای داریم. آن ها می توانند به کار خود ادامه دهند چون برای جمع کردن آن ها سال ها زمان گذاشتیم. حالا ما بهترین تیم کشور هستیم. بهترین تیم بریتانیا. ثبات ما در سه فصل اخیر همین موضوع را ثابت می کند. هر فصل به اندازه کافی برای قهرمانی در لیگ قدرتمند بودیم. اگر مجبور نبودیم هر فصل شصت یا هفتاد بازی انجام دهیم. اما در کل تیمی جوان داریم. تیمی که توانایی چیزی بیشتر از بردن لیگ را دارد. تیم جوانی که فوتبال فوق العاده ای را ارائه می دهد. یک فوتبال خاصل. پس پایانی بر ما نیست، پایانی بر ما نخواهد بود.
فصل چهل و پنجم: پس از سوت، پیش از سوت
پس از جشن قهرمانی، تعریف ها و مهمانی ها، هنوز یک بازی دیگر وجود داشت. چهارشنبه هشتم می 1974 لیورپول به وایت هارت لین رفت تا آخرین بازی فصل را در لیگ انجام دهد. بیل به رختکن رفت، به رختکن تیم مهمان. بیل به تک تک بازیکنان نگاه کرد. از بازیکنی به بازیکن دیگر. از ری کلمنس تا تامی اسمیت، از الک لیندسی تا فیل تامپسون، از پیتر کورمک تا املین هیوز، از کوین کیگان تا برایان هال، از استیو هایوی تا ایان کلگن، از کلگن تا مکس تامپسون. بیل به سوی مکس تامپسون9 رفت و کنار او نشست. دستی روی شانه او گذاشت و گفت چنت سالت است پسر؟ مکس گفت هفده سال دارم رئیس. بیل گفت بله می دانم پسر. هفده سال و صد و بیست و نه روز سن داری پسر. این را باب به من گفت. باب گفت که جوان ترین بازیکنی هستی که در تاریخ لیورپول بازی می کنی. این را می دانستی پسر؟ مکس گفت بله رئیس. باب همه این ها را به من گفته است. بیل گفت دستپاچه ای؟ استرس داری؟ مکس گفت بله رئیس. بیل گفت طبیعی است پسر. اما همینطور باید هیجان زده باشی. هیجان زده باشی و افتخار کنی که این پیراهن را بر تن می کنی. افتخار کنی که برای لیورپول بازی می کنی. برای هواداران لیورپول بازی می کنی. یادت باشد پسر. پنجاه هزار مرد و پسر جوان در آنفیلد هستند که رویای پوشیدن این پیراهن را دارند. رویای همه آنها بازی برای لیورپول است. آرزو دارند که در این لباس اینجا نشسته باشند. و یادت باشد پسر. یک بار که این پیراهن را بپوشی و برای آن ها بازی کنی، هیچوقت نمی خواهی این پیراهن را از تن خارج کنی. نمی خواهی بازی کردن برای لیورپول را متوقف کنی. پس لذت ببر، از هر ثانیه و دقیقه آن لذت ببر. چون یک روز بالاخره روزهایت در اینجا متوقف می شود. باورم کن پسر. یک روز همه چیز تمام می شود.
چهارشنبه هشتم می 1974 در اوایل نیمه دوم کریس مک گرث برای تاتنهام گل زد اما دقیقه شصت و هفتم استیو هایوی گل تساوی را به ثمر رساند. لیورپول و تاتنهام به تساوی یک یک رسیدند.
پایان فصل اول کتاب
پاورقی:
- جان بارنز یک بار گفته بود: "وقتی در سال 88-1987 (اولین فصل او در لیوپول) قهرمان شدیم، انتظار یک جشن بزرگ را داشتم. اما رونی موران با یک کیسه پلاستیکی حاوی مدال ها آمد. آن را روی میز گذاشت و گفت چهار هفته دیگر تمرینات پیش فصل شروع می شود پسرها! فصل بعد جام را به آرسنال باختیم، باز هم با یک پلاستیک حاوی مدال های نقره آمد و گفت که یک ماه دیگر پیش فصل آغاز می شود."
- روزهای اوج بمب گذاری ارتش آزادی خواه موقت ایرلند بود.
- مدت کمی بعد از این بازی، در اکتبر 73 پس از کش و قوس های بسیار برایان کلاف از دربی کانتی استعفا داد.
- مربی بزرگ یوگوسلاو که پس از کسب عناوین متعدد در کشورش، هدایت رئال مادرید و والنسیا را بر عهده گرفت. او دو بار فاتح لالیگا شده است.
- همان ستاره سرخ بلگراد.
- هفده سال مربی استوک سیتی بود، از 1960 تا 1977. سال 1972 قهرمان لیگ کاپ شده بودند.
- شهری در یورکشایر.
- مالکوم مک دونالد تا آن زمان چهار گل به لیورپول زده بود. او بعدها به آرسنال رفت و در مجموع 7 گل به لیورپول در دوره خود زده است.
- مکس تنها یک بار دیگر برای لیورپول بازی کرد. بازی چریتی شیلد برابر لیدز. او هیچوقت زیرنظر پیزلی بازی نکرد اما در تیم های بسیار زیاد دیگری در قاره اروپا و آمریکای شمالی بازی کرد.