طرفداری- در سال 2002، جمهوری چین برای اولین بار به مسابقات جام جهانی صعود کرد. شاید فقط چند هزار هوادار چینی از نزدیک شاهد دیدارهای تیم شان بودند ولی 500 میلیون چشم بادامی در خانه شاهد عملکرد تیم ملی کشورشان بودند.
این یک واقعیت بود که رفتن به جام جهانی، بزرگترین رویداد ورزشی برای کشور چین بود. حتی به طعنه گفته می شد که اگر چین در جام جهانی گل بزند، دیوار چین جابجا خواهد شد.
اما آن ها موفق به انجام این کار نشدند. در گروهی که کاستاریکا، برزیل و ترکیه قرار داشتند، آن ها پس از انجام سه مسابقه، با سه باخت و 9 گل خورده در رتبه چهارم گروه قرار گرفتند.
پس از آن رقابت ها، چین موفق نشد در دوره های بعدی به ترتیب در 2006، 2010 و 2014 موفق به صعود شود و البته هنوز شانس رسیدن به 2018 روسیه را دارند اما هدف اصلی آن ها با جاه طلبی زیاد، قهرمانی در جام جهانی 2050 است.
اگر آن ها برای رسیدن به این مورد واقعا هدف گذاری کنند، شاید حتی برخی هواداران بدبین تیم ملی انگلیس روی قهرمانی چین شرط بندی کنند و احتمال آن را بالاتر از قهرمانی تیم ملی کشورشان بدانند.
چینی ها تفکرات ژی جینپینگ، رئیس جمهورشان را بسیار دوست دارند. ژی جینپینگ یک هوادار حرفه ای فوتبال بوده و می خواهد که کشورش به یک رهبر جهانی در سطح فوتبال تبدیل شود و برای این کار قصد سرمایه گذاری دارد. ایجاد آکادمی های فوتبال در بالاترین سطح، آوردن مربیان خارجی و همچنین پیشنهاد شهروند شدن بازیکنان خارجی در کشور چین از جمله اهداف آن هاست.
چینی ها می توانند از راه های دیگر نیز به جهانی شدن فکر کنند. جهانی شدن، روندی است که در آن بازارها، مردم، کالاها و فرهنگ بیشتر کامل می شود که در حال حاضر در فوتبال اروپا می توان این مسئله را دید. شرکت هواپیمایی امارات در حال حاضر اسپانسر بزرگترین تیم های اروپا در کشورهای مختلف از جمله انگلیس، اسپانیا و فرانسه است. بیش از 20 درصد تیم های لیگ برتری مالک آمریکایی داشته و نیمی از باشگاه های دو سطح اول انگلستان، توسط مالک خارجی اداره می شوند.
چین نیز در حال عمل به این کار است. آن ها علاوه بر خرج های میلیارد دلاری در خارج، در کشور خود نیز در حال سرمایه گذاری هستند. اکنون ما چه چیزی باید از این بازی زیبای چین یاد بگیریم؟ یا اینکه این جهانی شدن ها در مورد وضعیت تمام دنیا به ما چه می گوید؟
مراکز قدرت در حال تغییر هستند |
پس از جنگ جهانی دوم، جهان تا حد زیادی تحت تاثیر لیبرال و دنیای غرب قرار گرفت. این ساختار قدرت پس از بحران 1939 تا 1945 به وجود آمد و شروع به ایجاد موسساتی مانند بانک جهانی، اتحادیه اروپا، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و صندوق بین المللی پول کرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ظاهرا مشخص شد که ایده های ترویج یافته غربی ها برنده شده است.
در فوتبال نیز مانند سیاست، مراکز قدرت وجود دارد که می توان از آمریکای جنوبی و اروپا نام برد. در 20 جام جهانی برگزار شده، 9 جام به آمریکای جنوبی رسیده و اروپا نیز 11 جام را کسب کرده است. اگر در این موضوع ریز تر شویم، سه کشور ایتالیا، آلمان و برزیل فاتح 65 درصد جام های جهانی بوده اند. در فوتبال آمریکای لاتین بیشتر به توانایی های فردی بازیکن توجه می شود اما در اروپا به سبک و فلسفه بازی بازیکن اعتبار داده می شود. با استفاده از مرز مشترک و همچنین شبکه های اقتصادی در دنیای ارتباطات که همه چیز به سرعت رخ می دهد، این سه کشوربه تاثیرگذار ترین کشورها در دنیای فوتبال تبدیل شدند.
تعجبی نیست که قدرت در فوتبال مانند قدرت در سیاست است. با گذشت زمان، دولت ها متوجه شدند که ورزش یک ابزار فوق العاده برای قدرت نرم است. تحقیقات نشان می دهد که رویداد ورزشی در یک کشور می تواند علاوه بر گسترش فرهنگ آن کشور، به جذاب بودن آن جا برای سرمایه گذاران و دانشجویان کمک کند. در دنیای امروزی که هرکس برای کسب منابع محدود رقابت می کند، توانایی جذب استعدادها و سرمایه گذارها امری حیاتی است.
اگر صاحبان قدرت در دنیا دچار چالش شوند، فضا برای دیگر کشورها باز می شود. با افزایش ملی گرایی در دنیا، اکثر کشورها خواستار عرض اندام خود در دنیا هستند. ژی جینپینگ در داووس سوئیس اعلام کرده بود که خواستار افزایش تجارت و همکاری با دنیا است. در هفته های اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که این کشور از کنفرانس تغییر اقلیم خارج خواهد شد و این فرصت بزرگی برای چین بوده تا حاکمیت بزرگتری در دنیا به دست آورد.
با افزایش قدرت دیپلماتیک و سیاسی کشور چین در دنیا، ورزش نیز پا به پای آن رشد کرده است و انتظار می رود با ادامه این روند، سرمایه گذاری های بیشتری نیز در زمینه ورزش انجام گردد.
چین سوار بر موج، در حال گسترش در جهان است |
سایمون کوپر، نویسنده کتاب و خبرنگار ورزشی SoccerNomics، در نوشته هایش با آمار و ارقام نشان داد که فوتبال در اسپانیا چه تاثیری روی این کشور داشته است. او ثابت کرد که سه قهرمانی پیاپی این کشور به ترتیب در جام ملت های اروپا 2008، جام جهانی 2010 و جام ملت های اروپا 2012 تاثیر شگرفی روی رشد اقتصادی این کشور در بازارهای جهانی داشته است.
جالب اینجاست که کوپر، پیشرفت های فوتبال آمریکا را نیز نشان داده است. اکنون فوتبال و دیدن آن در آمریکا یکی از تفریح های روزمره مردم شده است. دو قشر مهاجران و نخبگان خارجی بیشترین بینندگان فوتبال در آمریکا هستند. مهاجران لاتین زبان کشور آمریکا اکنون بیش از 43 میلیون نفر هستند که سه برابر همین تعداد در سال 1980 است. بیشتر آن ها عاشق تیم ملی مکزیک بوده و جمعیت آن ها تقریبا برابر با جمعیت کشور اسپانیا است. آمریکا بیش از هر کشور دیگری اکنون بازیکن جوان دارد. بنابراین رشد چشمگیر آن ها در سال های اخیر بی دلیل نبوده است.
به همین شیوه، اقتصادی شدن جهان موجب بهبود وضعیت زندگی مردم شده است. طبق گزارش بانک جهانی، این موسسه توانسته تا از سال 1990 افرادی را در دنیا که در فقر شدید به سر می برند به نصف کاهش دهد.
حال اقتصاددانان گزارش هایی را از کشور چین منتشر کرده اند؛ این کشور به شدت در جهانی شدن رشد داشته و صدها میلیون نفر را از خط فقر بالا آورده است. همچنین رشد 19 درصدی جهانی در زمینه رفاه بیشتر زندگی طی 10 سال اخیر به نام خود ثبت کرده است. این کشور در حال حاضر برنامه های این چنینی را اجرا می کند که از مهم ترین آن ها می توان به توسعه جاده ابریشم اشاره کرد.
در سال های اخیر باشگاه های چینی بازیکنان خارجی زیادی را به کشورشان آورده و میلیون ها نفر را برای یادگیری دانش مربیگری و بازاریابی به اروپا فرستاده اند. به عبارتی دیگر، چین سوار به موج رشد اقتصادی و ایجاد شغل است. پیش بینی می شود که اقدام های آن ها در زمینه فوتبال نیز در نهایت برایشان سودآور شود.
جهانی شدن برد و باخت داشته و چین باید مراقب باشد |
در حالی که جهان به طور کلی از نظر رفاه در دهه های اخیر بهتر شده است، برخی کشورها به هیچ وجه این شرایط را مانند دیگر کشورها تجربه نکردند. تحقیقات نشان می دهد که کارگرانی که دارای مهارت کم در آمریکا بودند، به چین رفته و در آن جا وارد بازار تولید این کشور شده اند.
در فوتبال نیز مسائل اختلافاتی وجود دارد. یکی از دغدغه های هواداران، اولویت بندی تیم ملی و باشگاه است. در اروپا مهاجرت به ترکیب تیم های ملی با قومیت های متفاوت به یک بحث اصلی تبدیل شده است و این واقعیتی بود که کشور سوئیس را وادار کرد تا مهاجرت به این کشور را بسیار محدود سازد. در حالی که بازیکنان خارجی بسیاری به لیگ های معتبر اروپا رفته اند، این مسئله ممکن است هزینه هایی را در زمینه ملی به وجود بیاورد. آمار می گوید که در آخرین رقابت های جام ملت های اروپا، فقط 37 درصد بازیکنان کشورها در لیگ های خودشان بازی می کردند و 25 درصد بازیکنان نیز در باشگاه های انگلیسی توپ می زدند.
نگرانی هایی راجع به فرهنگی ورزشی محلی یک کشور وجود داشته که با وجود تجاری شدن فوتبال، بیشتر شده است. جام ها و افتخارات تنها در اختیار چند تیم خاص هستند. برای مثال در انگلیس در 20 سال اخیر قهرمانی تنها بین 5 تیم بوده ( که یکی از آن ها لسترسیتی است) و این در حالی است که بیش از 50 باشگاه در همان زمان اعلام ورشکستگی کرده اند.
چین این پیشرفت ها را کاملا زیر نظر می گیرد و از لیگ خود در برابر دستمزدها و حقوق های گزاف محافظت می کند. اتحادیه فوتبال چین قوانینی وضع کرده که باشگاه ها در خرید بازیکن خارجی محدودیت داشته و همچنین بازیکنان شامل مالیات 100 درصدی می شوند. این عمل محتاطانه دولت چین در اقتصاد بین المللی واقعا جالب است.
یک شوخی معروف چینی در این کشور وجود دارد:
مردی می میرد و به بهشت نزد خدا می رود. خدا از او می خواهد تنها یک آرزو کند و آن مرد آرزویی می کند که خدا آن را قبول نکرده و از او می خواهد آرزوی دیگری کند. سپس آن مرد می گوید که می خواهد چین قهرمان جام جهانی شود و خدا می گوید آرزوی اولت را دوباره به من می گویی؟
پیشرفت در جهان شرق روز به روز بیشتر شده و شاید روزی برسد که موفقیت در فوتبال دیگر در دستان خدا نباشد.
برگردان یادداشتی از وبسایت World Economic Forum