طرفداری- مهیار میرزاپور پنجمین مهمان از سری دوم صندلی داغ طرفداری در بهار، در عید و روز پنجم سال 1395 خواهد بود. از همین ابتدا وظیفه خود می دانم تا این هشدار را به خوانندگان این مطلب بدهم: با مردی آشنا خواهید شد که منحصر به فرد ترین فلسفه هواداری فوتبال را – تا آن جا که ما دیده ایم و شناخته ایم – صاحب است. کسانی که او را از نزدیک می شناسند، متفاوت بودنش را از عموم اشخاصی که تا کنون در زندگی شان دیده اند تایید می کنند (همکارمان سمیرا عبادی از جمله این تایید کنندگان است). مینیون ها (موجودات زرد رنگ با مزه ای که با انیمیشن Despicable Me وارد جهان ما شدند و چنان در قلب هایمان جا باز کردند که حتی در پیاده روهای تهران هم می توان نشانه هایی از آن ها را دید) بخش بزرگی از دنیای او را تشکیل می دهند.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user6983/minion.jpg)
(مهیار همیشه در چت های شخصی برای نشان دادن احساساتش از استیکرهای مینیونی استفاده می کند!)
مهیار میرزاپور، قلب تپنده طرفداری، مرد 29 ساله ارومیه ای که در نخستین برخوردها - حتی برخوردهای مجازی - صمیمیت و گرمای وجودش را به شما انتقال می دهد؛ تجربیاتش به عنوان سردبیر، نویسنده، مترجم و آچار فرانسه طرفداری را شرح خواهد داد. این شما و این سردبیر دوست داشتنی ما:
(با این توضیح که توضیحات بنده به عنوان ادیتور متن با رنگ تیره و ایتالیک مشخص شده تا با حرف های مهمان صندلی داغ امروزمان اشتباه گرفته نشود.)
بیوگرافی و آنجا که به طرفداری رسید |
سال 66 توی ارومیه به دنیا اومدم از پدر و مادری معلم. برادری دارم که 6سال از من بزرگتره. توی دبیرستان ریاضی خوندم ولی به خاطر علاقه به زبان (زبان انگلیسی رو طی 4سال تو جهاد دانشگاهی ارومیه یاد گرفتم) توی رشته مترجمی خبر انگلیسی (خبرنگاری بین المللی) دانشکده خبر ایرنا توی تهران ادامه تحصیل دادم. فوق لیسانس رو هم تو دانشگاه ارومیه خوندم (تو رشته آموزش زبان). هیچ وقت تدریس زبان نکردم چون معتقدم معلمی صبر و محبتی می خواد که من ندارم. برادرم مدرس زبانه و یه آموزشگاه زبان تو تبریز تاسیس کرده. من همیشه می خواستم توی حوزه ترجمه خبر فعال باشم. کارم رو سال 86 از ماهنامه رایانه خبر و روزنامه اقتصاد پویا شروع کردم. در ادامه رسانه های مختلفی رو تجربه کردم. از ترجمه اخبار اقتصادی تو خبرگزاری فارس تا ترجمه خبرهای سیاسی تو سایت بیدارنیوز و اخبار آی تی تو همشهری دیجیتال و اخبار حوادث تو مجله سرنخ و حتی اخبار پزشکی تو مجله سلامت. فوتبال همیشه برام یک عشق و تفریح بود نه کار و شغل.
تا اینکه سال 91 از طریق آقای بنیامین حکاک زرگر با آقای جنت خواه آشنا شدم و وارد پروژه هیجان انگیز طرفداری شدم. 2خرداد 91 که کار شروع شد پیش بینی من این بود که دوماه بعد همه چیز تموم میشه ولی خدا رو شکر به لطف همت دوستان و خون دل خوردن های آرمین جنت خواه و انرژی که از مخاطبای جوون و خوره فوتبال مون گرفتیم، تا اینجا و امروز رسیدیم. طرفداری سقف آرزوها و رویاهای کاری منو تغییر داد و کم کم از همه جا بریدم و صبح تا شبم با طرفداری پر شد. البته یه وقفه چندماهه داشتم به خاطر سربازی: از دی ماه 92 تا تیرماه 94. تو این مدت محمدرضا احمدی عزیز و مهدی جوانی دوست داشتنی در کنار بقیه بچه ها، طرفداری رو از یه سایت کوچیک به یه رسانه قدرتمند و معتبر در صحنه رسانه های ورزشی ایران تبدیل کردن. رشد طرفداری هم از نظر رتبه الکسا هم از نظر میزان بازدید و حوزه هایی که تحت پوشش قرار گرفتن فوق العاده بود و خارج از تصور من.
از مرداد 94 دوباره برگشتم و سعی کردم تو بخش اخبار خارجی فوتبال مشکلات رو به حداقل برسونم و تمام وظایف و برنامه هامون بی نقص پیش بره. طبیعتا مشکلات زیادی داشتیم. از بی انصافی های بعضی دوستان تا سنگ اندازی های بعضی رقبا. ولی خدا رو شکر همت یه مشت جوون بی ادعا و بی پشتوانه به جایی رسیده که برگردم و به این کوه نگاه کنم و به خودم افتخار کنم سنگی کوچیک از یه کوه بلند و استوارم.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user6983/mhyr_shhrwz.jpg)
(شهروز حدادیان و مهیار میرزاپور. این دو نفر از قدیمی ترین افراد حاضر در مجموعه طرفداری هستند. موفقیت طرفداری همواره حاصل کار تیمی بوده است، اما بی شک بدون این دو شخص، رسیدن به جایگاه فعلی برای ما ممکن نبود)
آشنایی با فوتبال و فلسفه فوتبالی خارق العاده |
اولین بار با تماشای فینال جام جهانی 94 آمریکا با فوتبال آشنا شدم و از همون روز توی حوزه ملی طرفدار برزیل و ایتالیا هستم. از فصل 96-97 هم با فوتبال باشگاهی آشنا شدم و اطلاعاتم در حد تماشای بازی ها و پیگیری اخبار از تلویزیون بود و روزنامه ها. دسترسی به کامپیوتر و اینترنت نداشتم و چیز زیادی در مورد تاریخ تیم ها و فلسفه ها و ... نمی دونستم. جالبه بدونین حتی نمی دونستم لیگ قهرمانان اروپا چیه و تیم های اروپایی با هم باید توی این تورنمنت جذاب بازی کنن. تصور من از فوتبال باشگاهی فقط لیگ بود و جام حذفی.
با حس و حال یه پسر 8ساله که تو شهرستان زندگی می کنه، طرفدار منچستر یونایتد شدم. توی اسپانیا رئال مادرید، توی ایتالیا یوونتوس، توی آلمان بایرن مونیخ، توی ترکیه گالاتاسارای و توی ایران هم پرسپولیس رو انتخاب کردم. بعدها که بزرگتر شدم و دسترسی پیدا کردم به اینترنت اطلاعات بیشتری در مورد این تیم ها کسب کردم ولی هیچ وقت دست ازشون نکشیدم. به قول برادرم مسعود "مهم نیس یه تیم بزرگ رو انتخاب کردی یا یک تیم کوچیک. مهم نیس هرسال تیمت قهرمان میشه یا نمیشه. مهم اینه که تا روز مرگ ولش نکنی."
می خواهم که بیشتر توضیح بدهد و او که خود نیز از عجیب بودن فلسفه هواداری اش آگاه است، با کمال میل شرح بیشتری را برایم می فرستد.
برای همه این نکته جالبه که چطور میشه یکی همزمان طرفدار تیم هایی مثل منچستریونایتد، رئال مادرید و بایرن مونیخ باشه. توضیحش ساده ست. همون طور که قبلا گفتم اون موقعی که من با فوتبال باشگاهی آشنا شدم (سال 1996) هیچ چیز در مورد لیگ قهرمانان اروپا و دشمنی این تیم ها با هم نمی دونستم. طبیعتا بچه های این نسل به خاطر وجود اینترنت و روزنامه ها و مجلات مختلف خیلی راحت به جزئی ترین اطلاعات دسترسی دارن. ولی تصور مهیار 8ساله از فوتبال فقط لیگ و جام حذفی بود که جداگانه تو هر کشور برگزار میشه. طبیعتا بچه ها هم همیشه قوی ترین ها رو دوست دارن. شاید اون موقع اگه تیم های دیگه ای روی قله قهرمانی کشورهای صاحب فوتبال ایستاده بودن من هم حالا طرفدار تیم های متفاوتی بودم. البته نباید نقش برادرم، مسعود رو هم نادیده گرفت. تو اون سن و سال برادر ها با هم رقابت دارن و گاهی این تبدیل به لج و لجبازی میشه. برادر من طرفدار چلسی، بارسلونا، میلان و فنرباحچه بود و هنوز هم هست.
ولی نکته ای که از برادرم یاد گرفتم رو هیچ وقت فراموش نکردم و هیچ وقت دست از این تیم ها نکشیدم. حتی بعد از رفتن فرگوسن و شروع روزهای سیاه منچستری ها، حتی وقتی رئال رفت زیر سایه موفقیت های سریالی بارسلونا و نابغه ای به اسم لیونل مسی، حتی وقتی یوونتوس به سری بی سقوط کرد، حتی تو روزهایی که گالاتاسارای زیر سایه قدرت فنرباحچه و بشیکتاش قرار گرفت.
به نظرم مهم نیس طرفداری تون از 8 سالگی شروع شده یا از 20 سالگی. مهم نیس تیم موردنظر بهترین تیم کشورشه یا نه. مهم اینه که تا لحظه مرگ طرفدارش بمونین. این پنج تیم از فصل 96-97 تا حالا افت و خیزهای زیادی داشتن و خواهند داشت ولی این چیزی رو برای من عوض نخواهد کرد. و البته این که من هیچ وقت تیفوسی نبودم و به قوانین و تیم های حریف احترام گذاشتم. هیچ وقت قهرمانی های فوق العاده لیورپول تو اروپا رو کم ارزش یا قدیمی ندونستم. هرگز موفقیت های بارسلونا رو به داور و یوفا و دوپینگ و این مزخرفات ربط ندادم. دو قهرمانی که از یوونتوس گرفته شد رو حق این تیم نمی دونم (تا روزی که دوباره رسما به یوونتوس برگردونده شن).
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user199008/1st_kit_1997.jpg)
(این مجموعه پیراهن 5باشگاه محبوب مهیار در همان فصل 96-97 است)
با این وجود، می دانم که احتمالاً بسیاری از شما با خواندن توضیحات سردبیر ارجمندمان همچنان نمی توانید درک کنید که چطور یک شخص ممکن است در آن واحد به چندین باشگاه در چندین لیگ مختلف عشق بورزد. از این رو دست به یک شیطنت زدم. به هیستوری مکالماتم با او رجوع کردم، بحثی که حدود 3 ماه قبل بین ما در همین رابطه در گرفته بود و مهیار با لحنی بسیار بی تکلف، بی آنکه بداند این پیام ها در آینده علیه خود او استفاده خواهد شد، چگونگی علاقه پیدا کردن به تیم های مذکور را برایم شرح داد. در پایین، مکالمه ما را بدون هرگونه دستبرد در متن می خوانید:
آرمان آزادنیا: ... تنها زمینه ای که من باهات واقعا واقعا واقعا واقعا حال نمی کنم، زمینه هواداری و فلسفه فوتبالته. از فلسفه فن خال هم بدتره!!!
مهیار میرزاپور: من فلسفه م همینه. بردن جام. اصلا فوتبال بر پایه برد ـه. تو از هر لیورپولی آشنای من بپرس. کلی ستایش شون می کنم. نمیگم لیورپول رو ول کنین که! ولی فوتبال یعنی بردن جام.
آرمان آزادنیا: خوب هوادارهای لیورپول هم به عشق برد میان هوادار اون تیم میشن، ولی اگه برنده نشن هم از تیمشون دست نمی کشن برن سراغ تیم قهرمان لیگ. من میگم اون طرفدار صرفاً به خاطر برد و قهرمانی و اقتدار و ابهت عاشق تیمش نشده. وگرنه فقط باید همون تیمایی که تو دوستشون داری به اضافه یه سری تیمای رقیبشون توی دنیا هوادار می داشتن.
مهیار میرزاپور: ولی همون لیورپولی هم دنبال بردنه، دنبال بردن جام ـه. به خدا همینه. این ذات فوتباله، میل به برد و قهرمانی. در ضمن من با افت تیم های مورد علاقه ام ازشون دست نکشیدم که. رئال می دونی چند سال قهرمان لالیگا نشد؟ منچستر هم که خودت می دونی، من میگم ذات فوتبال برد و قهرمانیه، اما نباید تیمت رو عوض کنی. اولش می تونی بر اساس جام انتخاب کنی ولی بعد انتخاب نمی تونی به خاطر نگرفتن جام اون تیم رو ول کنی.
آرمان آزادنیا: آقا مشکل من اینه که تو گلچین کردی همه خوبارو. به یکی راضی نیستی!مهیار میرزاپور: بابا بچه بودم. 30 ساله که نبودم. 8 ساله بودم یزید! بچه 8 ساله که نمی شینه تاکتیک چک کنه یا فلسفه تیم رو مطالعه کنه.
آرمان آزادنیا: خوب مشکل اینجاست وقتی بزرگ شدی هم به این نتیجه نرسیدی که شاید غیر معقولانه باشه. من اصن قصد ندارم برای تو تعیین تکلیف بکنم. من کی هستم که بخوام به یه نفر دیگه - حالا اصن هرکی - بگم این خوبه این بده! ولی نمی دونم، به نظرم فلسفه عشق در یگانه بودنش بیشتر دیده میشه همیشه.
مهیار میرزاپور: چون برام وفاداری مهمه. آخه شما ها نمی دونین. من اصلا سی ال (لیگ قهرمانان اروپا) نمی دونستم چیه تا چند سال. نه ماهواره بود (نه اینکه الان باشد، الان هم نیست، ما تکذیب می کنیم. مهیار اگر چیزی هم دیده باشد، خانه همسایه دیده است) نه اینترنت. من تا مدت ها نمی دونستم. من فک می کردم فقط لیگ هست.
آرمان آزادنیا: همم. درک می کنم. این رابطه هه انقدر قوی بوده که دیگه ناگسستنی شده.
مهیار میرزاپور: آره دیگه. ببین نخند. من فک می کردم سی ال اینه که بهترین تیم های 5 تا لیگ جمع میشن با هم بازی می کنن به صورت دوستانه (این طرز تفکر به طرز واضحی نشان می دهد که احتمالاً سردبیر فعلی سایت طرفداری زودتر از هر شخص دیگری در جهان ایده سوپرلیگ اروپا را در سر می پرورانده ست). اون موقع امکانات نبود که. یه کیهان ورزشی بود، یه مجله فوتبال، یه شبکه 3 که 20 دقیقه خلاصه فوتبال نشون می داد. برا همین هنوز هم من نگاهم به فوتبال لیگی ـه. باورت میشه حاضر بودم رئال به جا لادسیما قهرمان لالیگا شه؟
این نهایت تلاش ما برای باز کردن مسأله هواداری مردیست که از فوتبال "بُرد" می خواهد، تنها و تنها از تیم هایی که در همان سال های کودکی دست رویشان گذاشته و "تا دم مرگ" هم از آن ها روی بر نخواهد گرداند. فلسفه اش را که توضیح داد، از دلیل گرویدن به هر کدام از تیم های مورد علاقه اش می گوید. خواندن این بخش به هواداران منچستریونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، یوونتوس و گالاتاسرای بیشتر توصیه می شود.
از منچستر یونایتد طبیعتا عاشق سر الکس فرگوسن و تیم فوق العاده ای هستم که سه گانه شاهکار سال 99 رو رقم زد و البته شخص اریک کانتونا! از رئال مادرید، دل بوسکه رو دوست دارم و رائول گونزالس که الهام بخش یک مهاجم گلزن و باشخصیت برای همه فوتبالیست ها بود. از یوونتوس با ادای احترام به موفقیت های فوق العاده کونته و الگری باید بگم من هنوز دلداده لیپی بزرگ هستم و دل پیه رو که هنوز هم برای خیلی ها دوس داشتنی ترین مهاجم ایتالیاست. از بایرن مونیخ هم با ادای احترام به هاینکس، عاشق هیتسفیلد هستم و اولیور کان که مثل یک سرباز وظیفه ش رو به بهترین نحو ممکن با جدیت انجام می داد و بی نظیر بود و بی نظیر موند. از گالاتاسارای هم فاتح تریم که هربار پا به باشگاه گذاشت تیم رو به قله قهرمانی رسوند و آردا توران که از همون نوجوونی می شناختمش و الان خوشحالم تو بهترین تیم دنیا بازی می کنه و برای ترکیه و گالاتاسارای افتخار آفرینی می کنه.
اگه از من بپرسین تو این 20 سال کدوم بازیکن رو بهترین بازیکن دنیا می دونم بدون مکث جواب من زین الدین زیدان خواهد بود که به نظر من نظیر نداره. اگر هم بهترین بازیکن تاریخ فوتبال رو بپرسین جوابم مارادونا خواهد بود. البته لیونل مسی فقط یک قهرمانی جام جهانی کم داره. طبیعتا این نابغه بارسلونا اگه یک بار با پیراهن آرژانتین قهرمان جام جهانی فوتبال بشه بهترین بازیکن تاریخ فوتبال میشه. منفورترین بازیکن برای من هم ولکان دمیرل، دروازه بان فنرباحچه ست.
از او می خواهم بهترین و بدترین خاطره فوتبالی اش را تعریف کند و او بدون توضیح اضافه جواب می دهد:
بهترین خاطره: فینال منچستریونایتد-بایرن مونیخ تو لیگ قهرمانان 99 که منچستر تو دو دقیقه برد (این مسأله زمانی جالب می شود که متوجه می شویم یکی از تیم های مورد علاقه اش به یکی دیگر از تیم های مورد علاقه اش باخته است.)
بدترین خاطره: 7تایی شدن برزیل جلوی آلمان توی جام جهانی.
در ادامه باز به کار در سایت "طرفداری" بازگشتیم. از او پرسیدم که چه مقدار زمان را صرف کار در سایت می کند. پاسخ این بود:
تمام روز من با طرفداری میگذره. از حوالی ساعت 10 صبح منم و لپ تاپ و سایت طرفداری تا ساعت 3 و گاهی 4 بامداد روز بعد. بخش فوتبال خارجی سایت خیلی گسترده است و در کنار اون من مسئولیت سرکشی به چندبخش دیگه رو هم دارم. از نظارت به محتواهای تولیدی کاربران و مسدود کردن اکانت کاربرایی که فحاشی کردن، سیاسی نوشتن یا محتوایی نامناسب روی سایت گذاشتن یا تبلیغ کردن، تا به روز کردن بخش اسلایدر و ویژه های سایت، ادیت و انتشار اخبار نویسنده های آزمایشی، ادیت تیتر و عکس خبرهایی که روی سایت قرار گرفتن، مرور یادداشت های ستون نویسندگان، همکاری با دوستان در بخش های اخبار ایران و بسکتبال و موتوراسپورت، جواب دادن به دوستانی که روی صفحه شخصی من یا زیرتوییت هام چیزی نوشتن، مرور پست های کانال تلگرامی سایت، انجام هماهنگی های لازم با دکتر صدر برای انتشار نوشته هاشون و انتخاب عکس برای یادداشت ها، یادآوری تسک های روزانه به دوستانی که مسئول نوشتن پیش بازی، ترکیب، گزارش بازی و مصاحبه مربیان هستن و ...
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user199008/lp_tp.jpg)
(میز کار و لپ تاپی که همیشه یار و یاور سردبیر ماست. اوه! باید حتماً اشاره کرد که مهیار میرزاپور جزو آن دسته از افرادی است که هنوز هم گوشی های هوشمند نتوانسته اند او را از نوکیای قدیمی اش جدا کنند.)
شاید برایتان باورپذیر نباشد، اما او تقریباً در تمام ساعات روز با کار در طرفداری درگیر است. گاهی به خودم می گویم این میزان از تعهد به کاری که هنوز قدم های اول راه را طی می کند و بازده مالی اش به دلیل عدم بهره مندی از رانت های دولتی و حمایت "بچه های بالا" رقم بالایی را شامل نمی شود، غیر ممکن است. اما تعهد و وفاداری مهیار میرزاپور به کارش، خط بطلانی ست به تمام افکار منطقی درون ذهنتان. او خود را وقف پروژه ای کرده است که با تمام وجود برای موفقیت آن می جنگد. میرزاپور در طول شبانه روز تقریباً تمام نقش های موجود در سایت را حداقل برای یک بار بر عهده می گیرد. از ترجمه خبر تا محول کردن خبرها به هر کدام از نویسندگان سایت تا پوشش دادن جای خالی اعضای غایب (غیبت های غیرموجه) تا نوشتن گزارش برای بازی های پراهمیت یا کم اهمیت تا هماهنگی های لازمه بین خبرنگاران حاضر در استادیوم با نویسندگان سایت تا چک کردن خبرهایی که روی سایت قرار می گیرند تا چک کردن تخلفات انجام شده در بخش کاربران تا چک کردن محتواهای قرار گرفته در شبکه های اجتماعی سایت (تلگرام و ...) تا نوشتن یادداشت های نیمه شبی و مهم تر از همه، تربیت نویسندگانی کار آزموده برای سایت که به طور آزمایشی در حال آموختن مهارت های لازم برای شروع به کار در طرفداری هستند. او درباره کار کردن با نویسندگان آزمایشی سایت می گوید:
دوستانی که به عنوان آزمایشی به سایت اضافه میشن معمولا تصور درستی از نگارش تو یه رسانه ندارن و باید کلی نوشته هاشون رو ادیت کرد و تذکر داد تا به سطح استاندارد برسن. گاهی گاف های ترجمه ای و نوشتاری بدی میدن و همش باید استرس داشت که کارشون خوب و قابل قبول باشه. بعد یه مدت هم یا دلسرد میشن و قطع همکاری می کنن یا استمرارشون رو از دست میدن. ولی قوت قلب من اینه که خیلی از عناصر اصلی سایت طرفداری که در حال حاضر سایت رو می چرخونن یه روز نویسنده آزمایشی بودن و این خون دل خوردن های من هدر نرفته.
خود من - آرمان آزادنیا - از جمله افرادی هستم که سعادت کار کردن زیر نظر او را داشته ام. در اینجا ذکر نکته ای را لازم می دانم. از مهم ترین اشتباهاتی که نویسندگان در ابتدای کار انجام می دهند، عدم به کار بردن مناسب علائم نگارشی، فاصله گذاری و همچنین غلط های املائی است. خبرهای شما به عنوان یک نویسنده آزمایشی از فیلتر سردبیر و همچنین نویسندگان با تجربه سایت می گذرد و دائماً این نکته به شما گوشزد می شود که متن خود را چندین بار بازخوانی کنید تا اشتباهاتتان به حداقل میزان ممکن کاهش یابد. شما هم به عنوان نویسنده آزمایشی تمام تلاشتان را برای ارتقای جایگاهتان انجام می دهید و هر مطلب را بیش از 3 بار می خوانید و سپس روی خروجی سایت می فرستید تا پس از تایید شدن روی صفحه اصلی سایت قرار گیرد. در زمانی که از بی اشتباه بودن کارتان مطمئن هستید و خود را از همیشه نزدیک تر به موفقیت می بینید، با روباتی به نام مهیار میرزاپور مواجه می شوید که از لا به لای متن 20 خطی شما، یک "الف" اضافه را پیدا می کند و با نشان دادن آن به شما، رویاهایتان را از عرش به فرش می کوبد. در نهایت اما از شما نویسنده و مترجمی ساخته می شود که نهایت دقت را در حین تایپ و ترجمه کردن مطالب مرتبط به سایت به کار می گیرد و این نه تنها برای سایت، بلکه به نفع شخص شما تمام می شود. از این جهت، همه ما به نحوی مدیون مهیار میرزاپور و دقت باور نکردنی اش هستیم.
میرزاپور از تلاشش برای رعایت کردن عدالت در کار گفت. آقای سردبیر از بی طرفی اش در "طرفداری" این گونه گفت:
تو سایت طرفداری هم به هیچ وجه علایقم رو دخیل نکردم چون اینجا کار می کنم برای پیشرفت سایت و این پیشرفت فقط با جذب و راضی نگه داشتن همه طرفدارها ممکن میشه (حتما توئیت هایش را دیده اید. عذرخواهی هایش را به خاطر اشتباهاتی که ما نویسندگان گاه و بیگاه انجام می دهیم). در ضمن اینجا بحث دستمزد و پول هم مطرحه و برای من حلال بودن پولی که به دست میارم خیلی مهمه. برای همین هیچ وقت برام مهم نبوده تیم موردنظر تو خبر یا مقاله چیه. از لیورپول هم نوشتم از آرسنال و چلسی و سیتی هم. از میلان و اینتر هم کلی خبر کار کردم. از بارسا کلی نوشتم و از دورتموند هم. فقط از استقلال ننوشتم (چون تو بخش ایران نبودم هیچ وقت) و از فنرباحچه (چون فوتبال ترکیه طرفدار چندانی تو ایران نداره). و باید اینم بگم که حالا به جایی رسیدم که پیشرفت طرفداری رو به هراتفاقی ترجیح میدم. نمی دونم این به خاطر بالا رفتن سنه (29ساله هستم) یا به خاطر کمرنگ شدن هیجانات فوتبالی. ولی اگه بگن همه تیمایی که هوادارشون هستم به لیگ دسته پایین تر سقوط کنن و در ازاش، طرفداری پیشرفت کنه بدون مکث گزینه دوم رو انتخاب می کنم. چون برد و قهرمانی تیم های محبوبم هیچ تاثیر چشمگیری تو زندگی من نداره ولی پیشرفت طرفداری یعنی بهتر شدن زندگی من هم از نظر مادی هم از نظر معنوی.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user6983/94-ita.jpg)
نکته دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست، مهارت فوق العاده او در تیتر نویسی ـست. بارها اتفاق افتاده که من برای نوشتن تیتری به مشکل خورده ام. تیترهای ورزشی حتی الامکان باید کوتاه باشند، اما تیتر مد نظر من گاهاً به بیش از 15 کلمه می رسیده و از لحاظ نگارشی نیز وضعیت جالبی ندارد! در این مواقع می دانید که باید از آقای سردبیر کمک بگیرید. او در پاسخ، روبات وار تقاضای اندکی صبر می کند و در کمتر از 30 ثانیه با تیتری نزد شما باز می گردد که حالت چهره شما را به پوکرفیس ( :| ) یا "جاو-دراپد" ( :D ) تغییر می دهد. مهارت او در پیدا کردن واژه های مناسب برای تیتر باور نکردنیست و این را بدون ذره ای بزرگنمایی می گویم.
در ادامه از او درباره علاقه مندی ها و سرگرمی های غیر فوتبالی اش می پرسم و این طور جواب می دهد:
غیر از فوتبال و کار ترجمه چیز قابل ذکری توی زندگی من نیس. البته به موسیقی، زبان و فرهنگ کشور ترکیه علاقه زیادی دارم و چندین ساله تحولات این کشور رو توحوزه های مختلف پیگیری می کنم. به زبان ترکی استانبولی مسلطم و کمتر اثر موسیقی یا سینمایی هست که تو این کشور تولید بشه و من نبینم و نشنوم. خودم هم چندساله شروع کردم به ترانه نوشتن که در سطح آماتوریه و هیچ وقت به سطح حرفه ای نرسیده و شغلم نبوده. شکسته نفسی می کند. چندین ترانه از او تاکنون به مرحله ساخت ملودی و تنظیم رسیده است و حتی نسخه های نهایی تهیه شده و بعد از اخذ مجوزهای لازم، امسال شاهد انتشار 2-3 ترانه وی خواهیم بود. درباره موردِ علاقه هایِ موسیقیایی اش می پرسم و می گوید:
موسیقی ترکیه در کنار ترانه هاش همیشه به من آرامش داده و چیزهای زیادی رو از این فرهنگ و کلام یاد گرفتم. بالاتر از همه باید از Ahmet Kaya و Sezen Aksu یاد کنم که با ترانه هایی که خلق کردن دنیای زیبایی رو ترسیم کردن و نواهایی رو آفریدن که همیشه برای من خاطره انگیز و دوس داشتنی بوده.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user199008/ahmet_kaya2.jpg)
(آحمت کایایی که آثار هنری اش همیشه برای مهیار خاطره انگیز و الهام بخش بوده است )
بارها گفتم ما یه مشت تبهکار با کلاه لبه دار نیستیم که تو اتاق های تاریک بشینیم و سیگار برگ بکشیم و برای جوونای این مملکت نقشه بکشیم که این بار چطور اذیت شون کنیم یا حال شون رو بگیریم. توی طرفداری له یا علیه هیچ تیمی هیچ قانونی وجود نداره و ما فقط جریان اخبار رو به شما منتقل می کنیم. اگر خبری خوب در مورد تیم شما کار میشه فکر نکنین با شما هم جبهه ایم و اگر خبری منفی دیدین فکر نکنین ما دشمن شما هستیم. فقط وقتی خبری مهم در مورد تیم شما کار نشده به ما اطلاع بدین که رسیدگی بشه. خبرهای منفی رو هم با یه لبخند رد کنین که هیچ چیز تو این دنیا به جز خدا موندنی نیست و هیچ شکست یا افتضاح یا رسوایی موندگار نیست و دوروز دیگه همه چیز رو همه فراموش می کنن.