یك- مهاجم كاذب، مهاجم حقیقی یا مهاجم كامل؟
لیونل مسی ابرستاره آرژانتینی بارسلونا تا سال ها مثال بسیار خوبی در زمینه چگونگی كاركرد یك مهاجم كاذب محسوب می گردید. مسی در فصل های گذشته به عنوان كارگردان اصلی بارسا به خط میانی اضافه می گردید تا رهبری تیم در فاز تهاجمی را عهده دار شود، وی در لحظات حساس بازی همچنین در محوطه جریمه حریف برای زدن ضربه نهایی ظاهر می گردید. سال 2015 اما بارسلونا با بهره گیری از مسی به عنوان بال تهاجمی سمت راست به فتح یك سه گانه فوق العاده دست یافت، در حالی كه لوئیز انریكه سرمربی تیم از لوئیز سوارز اروگوئه ای به عنوان مهاجم مركزی در تركیب مورد نظر خود استفاده نمود.
بحث های زیادی در زمینه اهمیت لوئیز سوارز در تاكتیك تیمی بارسلونا و اینكه لوئیز انریكه از وی به عنوان مهاجم حقیقی یا مهاجم كاذب بهره می گیرد، به چشم خورده و گمانه زنی های بیشتر در این باره چندان ضروری به نظر نمی رسد، چون در سال 2015 و همچنین در سال های پیش رو مهاجمینی با چنین خصوصیات بارزی نظیر سوارز در سطح اول فوتبال دنیا بسیار در پست مهاجم مركزی بسیار پرطرفدار هستند و می توان از آنها به عنوان یك مهاجم كامل یاد نمود.
علاوه بر لوئیز سوارز از مهاجمینی نظیر وربرت لواندوفسكی،كریم بنزما . پیر امریك آوبامیانگ نیز می توان به عنوان مهاجمینی كامل نام برد، چون آنها از همه شریط لازم در این زمینه برخوردار هستند و نقشی كلیدی در تیم های خود دارند. این بازیكنان حتی برای بازی سازی و ایجاد فضا برای سایر هم تیمی های خود به كناره های زمین نیز منتقل می شوند و علاوه بر این از قدرت ضربه زنی فوق العاده ای با هر دو پای خود برخوردار هستند و می توانند به خوبی چه به عنوان یك مهاجم متخصص در محوطه جریمه و یا یك مهاجم سرعتی در ضد حملات، انتظارات سرمربی تیم را برآورده سازند.
دو- خلاقیت در میانه میدان
هر ساله سرمربیان تیم های اروپایی ایده های جدیدی برای فاز دفاعی تیم خود ابداع می كنند، در سال 2015 اما برخورداری از یك خط دفاعی فشرده و نفوذ ناپذیر به بخشی جدا نشدنی تاكتیك های هر تیمی بدل گشته و حتی سرمربیان از بازیكنان خود می خواهند كه چنین خصوصیتی را در خط میانی نیز حفظ نمایند. به همین دلیل جای تعجبی وجود ندارد كه هافبك های تهاجمی خلاق كه می توانند با یك حركت خود در خط دفاعی فشرده حریف نفوذ نمایند و بازیكنان تهاجمی تیم خود را در موقعیت گل زنی قرار دهند، بسیارپرطرفدار باشند.
با توجه به فاصله بسیار كم موجود بین بازیكنان در میانه میدان به دلیل تراكم بالای آنها، دستیابی به دروازه حریف از كناره های زمین بسیار دشوار می شود، به همین خاطر بازی سازی و كارگردانی تیم در بخش میانی اهمیت بسیار بالایی پیدا می كند. بازیكنان تهاجمی كناری در زمان تملك توپ سعی می كنند ارتباط بین دفاع كناری و بال تهاجمی كناری حریف را قطع نمایند، چنین موضوعی سبب می شود كه نظم و ساختار تدافعی حریف در فاز دفاعی با مشكل روبرو گردد و در چنین لحظاتی یك هافیك خلاق در میانه میدان می تواند با پاس های هوشمندانه خود از چنین اختلالی در فاز دفاعی حریف برای ایجاد موقعیت خطرناك، نهایت استفاده را ببرد.
سه- بازگشت تاكتیك یارگیری فشرده
همانند دنیای مد، برخی از مدهای تاكتیكی در فوتبال نیز دوباره احیا و زنده می شوند و در سال 2015 بار دیگر یارگیری فشرده به یكی از مدهای تاكتیكی در دنیای فوتبال بدل گشت. البته چنین تاكتیكی در این سال همانند دوران گذشته به صورت بسیار فشرده و درگیرانه از سوی مربیان دنبال نشد، اما می توان ادعا نمود كه همه تیم ها در این سال بخشی از انرژی خود را صرف تاكتیك یارگیری می نمودند.
سرمربیان تیم ها برای اجرای بهتر چنین موضوعی برخی اوقات دو بازیكن را مامور یارگیری بازیكنی خاص از تیم حریف می نمایند و حتی از مهاجمین خود نیز درخواست می كنند كه در طول بازی به نحوی هافبك های دفاعی تیم حریف را به دردسر بیندازند و همانند سایه ای همواره آنها را تعقیب كنند. چنین تاكتیك سخت گیرانه ای می تواند تیم های حریف را كه بازی با مالكیت بالای توپ را سرلوحه خود قرار داده اند با مشكل روبرو سازد. تیم های انعطاف پذیری نظیر بارسلونا و بایرن مونیخ كه بازیكنان آنها به خوبی می توانند پست های خود را تغییر دهند تنها می توانند تاكتیك خود را در مقابل چنین تیم هایی كه یارگیری هدف داری را دنبال می كنند، به اجرا گذارند. در حقیقت تیم هایی نظیر بارسلونا و بایرن مونیخ علاوه بر برخورداری از بازیكنانی انعطاف پذیر، از بازیكنانی دونده و خلاق در فاز تهاجمی خود بهره می برند كه به خوبی می توانند تاكتیك یارگیری فشرده هر حریفی را خنثی نمایند.