پرویز مظلومی با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با توضیح حوادث تاریخیای که در دوران مربیگرش رخ داده، از ماجراهای بسیاری پرده برداشت.
* از اینجا شروع کنیم، چرا پرسپولیسی نشدید؟
- این ماجرا را قبلا دو بار توضیح دادهام. ما با تیم ملی جوانان در بازیهای سال 52 قهرمان آسیا شدیم. در کوران بازیها بود که همایون بهزادی به همراه دستجردی و مسیحنیا از من دعوت کردند تا به پرسپولیس برویم. به هر حال ما صحبتها را انجام دادیم. غلامحسین و خدابیامرز پدرم خیلی استقلالی بودند. غلامحسین که در استقلال بازی هم میکرد. به هر حال من به پرسپولیسیها گفته بودم فکر میکنم. یکی از دلایل اصلی این مسئله این بود که استقلال مهاجمان ملیپوش زیادی داشت. من تنها 18 سال داشتم و در استقلال مژدهی، عادلخانی، حسن روشن و یکی، دو نفر دیگر در اوج فوتبالیشان بودند و البته من هم با وجود اینکه 18 سالم بود، در اوج آمادگی بودم. من اینقدر شرایطم خوب بود که در همان 5 دقیقهای که بازی میکردم حتما گل میزدم. به هر حال همایون بهزادی به دنبال جانشین برای خود بود و از من خواست به پرسپولیس بروم. یک روز در هتل اوین بودیم و برف زیادی آمده بود. به من زنگ زدند و گفتند پدرت آمده است. خیلی هوا سرد بود. خودتان حساب کنید که سرما در سمت اوین چه حالی دارد. به هر حال خوشحال، در را باز کردیم که پدر را ببینیم به یک باره یک چکی به ما زد که بر روی زمین افتادم. خدا بیامرز دست سنگینی داشت. پشت پدرم دیدم تیوچی و کوزهکنانی ایستادهاند و به من میخندند. همان جا بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. پدرم به من گفت این چک را به تو زدم حالا اگر جرات داری به پرسپولیس برو ولی این چک من را به یاد داشته باش. به هر حال من سه ساله با استقلال بستم ولی همان طور که پیشبینی میشد، ذخیره استقلال شدم. به هر حال طاقت نیاوردم و در سال سوم قراردادم به تراکتورسازی رفتم. دوران خوبی را در این تیم داشتم و دوباره به تیم ملی برگشتم. سال 55 و 56 که در تراکتور بودم یک سال آقای گل لیگ دوم شدم و یک سال هم نایب قهرمان حذفی شدیم و با نظر مهاجرانی به تیم ملی آمدم. در سال 57 دوباره به استقلال بازگشتم اما به دلیل انقلاب، لیگ نیمه کاره رها شد. آن سال جکیچ از باشگاه خواسته بود تا من را به استقلال بازگرداند اما باشگاه مخالفت کرده بود. خود غلامحسین رضایتنامه من را از استقلال گرفته بود و به همراه ناصر حجازی و عادلخانی به دلیل برخی مسائل به شهباز رفته بودند. به هر حال من در بازگشت به استقلال در 10 بازی، 10 گل زدم و با انقلاب اسلامی، لیگ نیمه کاره به پایان رسید.
* در 6 تای معروف حضور داشتید؟
- من در آن بازی روی نیمکت بودم.
* پس تایید میکنید این بازی واقعا اتفاق افتاده؟
- بوده اما سند و مدرکی وجود ندارد. اما من شاهد بودهام.
* حتما اطلاع دارید که یکی از مدافعان استقلال در مظان اتهام از سوی عدهای برای آن بازی قرار دارد. شما به عنوان یکی از اعضای آن تیم، نظرتان چیست؟
یک سری سوء تفاهمهایی پیش آمد. دفاعی که انگشت اتهام به او گرفته شد، از بچههای بامعرفت، خوب و مشتی جنوب شهر بود. وضع استقلال در آن دیدار خیلی خراب بود. فردای بازی در جلسهای که در باشگاه دیهیم داشتیم، تیمسار خسروانی آمد و حرفهای نه چندان خوبی را مطرح کرد و الله وردی را از آن جلسه به بیرون هدایت کرد. تنها بدی کار اینجا بود که اللهوردی پس از جدایی از استقلال به پرسپولیس رفت و همین مسئله حرف و حدیث ایجاد کرد. استقلال در آن دیدار خیلی ضعیف بود. پرسپولیسیها هر توپی که روی دروازه آوردند وارد گل شد. دو گل از راه دور به ما زدند که شیرازه ما را از هم پاشید.
* رایکوف در آن وضعیت چه کار میکرد؟
- ایستاده بود و بر سر خودش میزد، چه کار باید میکرد؟ رایکوف اتفاقا از مربیانی بود که نگاهی تدافعی داشت. تیمش بازی را میبست و با یک گل تلاش میکرد نتیجه را حفظ کند. مثلا تقسیم وظایف کرده بود که هافبکها از خطی مشخص جلوتر نروند. جای تعجب این جا بود که چرا با وجود تفکرات دفاعی رایکوف، آن نتیجه رقم خورد.
* اولین داربی که تجربه کردید کی بود؟
- سال 53 در یک تورنمنت چهارجانبه با حضور پاس، پرسپولیس و عقاب که قهرمان شدیم، برای نخستین بار در داربی حاضر شدم. آن دیدار یک – یک شد و گل استقلال را جباری زد. من در آن دیدار 20 دقیقه به میدان رفتم. 2 – 3 ماه بعد از این بازی بود که آن بازی 6 تا اتفاق افتاد اما یک مسئلهای هم درباره این دیدار شاید بد نباشد بگویم. به ما گفتند ساعت 12 در سالن بسکتبال دیهیم حاضر باشید و شما فکر کنید در آن سالن تخت گذاشته بودند تا ما بخوابیم. کافی بود دو نفر با هم صحبت کنند تا مانع از استراحت بازیکنان شوند. از سوی دیگر برخی از بازیکنان به دلیل برخی مسائل مثل مشکلات مالی، از وضعیت، چندان راضی نبودند. کاملا مشخص بود که ما آن دیدار را میبازیم. عدهای دوست نداشتند به میدان بروند. دوست ندارم بیشتر از این در این باره صحبت کنم. به هر حال در این جور مواقع همه به دنبال مقصر هستند. مثلا در آن بازی که ما 3 – 2 باختیم همه کاسه کوزهها سر من شکسته شد. مثلا گفتند چون مظلومی تماشاگران را به تشویق تحریک کرده بود، باعث باخت استقلال شد. واقعا این حرفها چیست؟ این در حالی بود که ما باید در بازی 3 – 2 حتما میباختیم چرا که اگر آن بازی را هم میبردیم پرسپولیسیها هیچ گاه به استادیوم نمیآمدند و مظلومی را هم هیچ توپی از استقلال تکان نمیداد. اگر یادتان باشد همه پرسپولیسیها استادیوم را ترک کرده بودند و فیلمش هم موجود است که در بیرون استادیوم به برنامههای تلویزیونی میگفتند که نمیخواهیم شاهد 6 تای دیگری باشیم جز برخی از طرفداران متعصب به پرسپولیس همه رفته بودند. متاسفانه فقط بازیکنان ما بازی را ول کردند و برخی بازیکنان ما در خط دفاعی خیلی ضعیف بودند. من هنوز که فیلم بازی را میبینم تعجب میکنم از اینکه آنها که ملیپوش هم هستند، چطور به این راحتی دریبل میخورند. واقعا جای تعجب است که ایمون زاید که من هیچ چیز از او در آلومینیوم ندیدم و همواره در آلومینیوم وقتی با من صحبت میکرد به مدافعان استقلال در آن بازی طعنه میزد و میگفت چطور آنها سه گل از من خوردند. من حتی به رویانیان گفتم که اگر ایمون زاید بازیکن بود شما او را نگه میداشتید. واقعا ماجرا چیست؟ مثلا به من میگفتند چون او به شما 3 گل زده در آلومینیوم بازیاش ندادی، اما واقعا در آلومینیوم او مصدوم بود. در ثانی اگر او بازیکن خوبی بود پرسپولیس نگاهش میداشت. همه چیز دست به دست هم داد تا آن باخت اتفاق بیفتد. نه من مقصر بودم، نه بازیکنان و نه هواداران.
* اما شاید عدهای اعتقاد داشته باشند شما مقصر بودید. شما میتوانستید بازی را دفاعی کنید و با یک بازی بسته نتیجه را حفظ کنید اما این کار را نکردید.
- بله ما میتوانستیم بازی را نگاه داریم اما ما میخواستیم گلهای بیشتر بزنیم. ما چند گل وقتی که 2 بر صفر جلو بودیم هم داشتیم که به گل تبدیل نکردیم. من در همان شرایط مهاجم تیم را عوض میکردم. یرکوویچ را به زمین آوردم تا بتوانیم در حملات موفقتر ظاهر شویم. من در هر کاری که رفتم و در هر تیمی که حاضر بودم آمار گلزنی این تیمها بالا بوده است. من دوست دارم مردم از دیدن فوتبال لذت ببرند. همیشه اعتقاد داشتم که باید هجومی بازی کرد.
* یعنی حتی حاضرید با وجود ناکامی یا دو سال خانه نشینی این تئوری را همیشه در ذهنتان داشته باشید و تنها به بازی هجومی فکر کنید؟
- بله. هر مربی نظرات و مسائلی مخصوص به خودش را دارد. این روش و سلیقه من است و همواره با من همراه است. هر کس بخواهد این گونه کار کند سراغ من میآید. من در استقلال عملکردی موفق از خود به جای گذاشتم و نه خواستم که سه سال به من زمان دهند و نه نتایج ضعیفی کسب کردیم. سال اول با یک امتیاز دوم شدیم و سال سوم با تفاضل گل و اختلاف یک امتیاز سوم شدیم. با 8 دفاع در شیراز قهرمان جام حذفی شدم. یا همان داربی 3 بر 2 که ما اصلا بازیکن نداشتیم. همه آرزویشان تساوی در آن دیدار بود. اما ما برای برد به میدان میرفتیم.
* بازگردیم به دوران بازیگریتان. سال 62 در پرتماشاگرانترین داربی تاریخ فوتبال ایران شما با یک گل موجب پیروزی استقلال برابر پرسپولیس شدید.
- آن یک دیدار خاطرهانگیز بود. حضور تماشاگران در آن دیدار یک رکورد جهانی است. سکوها دور تا دور استادیوم روی نورافکنها و پیست دوومیدانی و کنار خط چمن زمین هم پر از تماشاگر بود. وقتی که گل زدم رفتم داخل جمعیت. آن دیدار از رقابتهای باشگاههای تهران بود. به رغم مشکلات آن زمان ایران، آن مسابقهها از کیفیت مطلوبی برخوردار بود و به اعتقاد من بهترین دوران فوتبال ما در همان زمان رقم خورد. فکر کنید در شیرودی و آزادی همزمان دیدار استقلال و پرسپولیس برگزار میشد و هر دو استادیوم پر از تماشاگر میشدند. به خاطر دارم در آن دیدار 20 دقیقه در وسط بازی به دلیل حضور تماشاگران روی نورافکنها وقفه ایجاد شد. یک بلندگو آوردند و دادند دست حجازی و پروین تا از تماشاگران بخواهند از نورافکنها پایین بیایند. من بعد از اینکه در آن دیدار گل زدم و بازیکنان روی سرم ریختند دچار مشکل تنفسی شدم. 5 دقیقه در زمین دوام آوردم اما نهایتا به پورحیدری گفتم تا من را تعویض کند. با تعویضم حالم بسیار بد شد و همان مردمی که در کنار خط نشسته بودند و اصلا معلوم نبود طرفدار ما هستند یا پرسپولیس کمک کردند تا من سوار آمبولانس شده و از ورزشگاه خارج شوم. حاجیلو هم در آن دیدار به اشتباه با لگد به پهلوی من زد و نفسم را برید. واقعا آدم با دیدن آن همه جمعیت وحشت میکرد مثل اینکه میخواستی در یک کوره آتش بازی کنی. خوشبختانه مردم ما بافرهنگ هستند و در آن دیدار هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و من تعجب میکنم که چرا آن روزگارها گذشته و متاسفانه شاهد برخی اتفاقهای نه چندان خوشایند در استادیومها هستیم. واقعا چه تغییراتی اتفاق افتاده که مردم این گونه شدهاند؟
* دلیل پر شدن ورزشگاه آزادی و امجدیه در آن دیدارها را چه میدانید و چرا در حال حاضر ورزشگاهها پر نمیشود؟
- کیفیت بازیها. در فوتبال تهران تیمهای بسیار خوبی حاضر بودند مثل پاس و عقاب. ستارههای خوبی در آن فوتبال حاضر بودند. اما اینکه چرا لیگ تهران از بین رفت، باید بگویم با از بین رفتن باشگاههای تهرانی کیفیتها هم تحت تاثیر قرار گرفت. به هر حال طرحهای من درآوردی باعث از بین رفتن لیگ شدهاند. از وقتی باشگاههای تهران از بین رفتند و به این وضع درآمد که ما حتی نمیدانیم چه وضعیتی این لیگ دارد و چه تیمهایی در آن حاضر هستند. فوتبال ما در تهران دچار افت کیفی شد و باید کار کارشناسی شود که چرا آن جمعیتی که عدهای در آزادی و عدهای در امجدیه حاضر بودند از بین رفتند. شما فکر کنید یک تیمی مثل وحدت با استقلال یا پرسپولیس بازی داشت و ورزشگاه لبالب از جمعیت میشد. آن زمانها تعداد داربیها اینقدر بالا نبود. به همین دلیل حساسیتها نسبت به این بازیها هم بسیار بالا بود. این در حالی است که مثلا در سال 90 چهار یا پنج داربی داشتیم که این خود باعث کاهش حساسیتها میشود.
* تلخترین داربی که به عنوان بازیکن تجربه کردید کدام داربی بوده است؟
- آن دیداری بود که 3 بر صفر از پرسپولیس باختیم و شاهرخ بیانی دو گل به ما زد. من در آن دیدار انگیزه بسیار زیادی داشتم و میدانستم اگر بازی کنم حتما گل میزنم اما مربی وقت استقلال من را روی نیمکت گذاشت و در نیمه دوم به میدان فرستاد. یعنی زمانی که من به زمین رفتم بازی 3 بر صفر بود و هیچ کاری نمیشد کرد. هفته بعدش در دیدار ردهبندی برابر پاس حاضر شدیم که با دو گل من این تیم را شکست دادیم. روی اشتباهی که مربی تیم مرتکب شد و با رفتارهایی که انجام داد، تیم ما شکست بدی خورد.
* شما چند سال دستیار پورحیدری در استقلال بودید؟
- 12 سال. با منصورخان قهرمان آسیا، نایب قهرمان آسیا و چندین قهرمانی فوتبال ایران را به دست آوردیم.
* در آن داربی که پرویز برومند با مشت به صورت پایان رافت کوبید شما دستیار پورحیدری بودید. عدهای اعتقاد دارند در آن دیدار حرکت ابراهیمی دستیار پروین پس از یکی از گلهای پرسپولیس موجب متشنج شدن جو ورزشگاه شد. شما به عنوان یکی از حاضران در آن دیدار کمی در این باره صحبت کنید.
فشار در داربیها بسیار زیاد است. همان طور که گفتم حساسیت این دیدارها واقعا روی بازیکنان و کادر فنی تاثیر میگذارد. به هر حال آنها هم انسان هستند و گاهی اوقات رفتارهایی را انجام میدهند. مثلا یکی به من گفته بود چرا وقتی استقلال 2 بر صفر از پرسپولیس جلو بود، دستانت را به هوا برده بودی و تماشاگران استقلال را نشان میدادی؟ اما واقعیت این است که همان رفتاری که من انجام داده بودم هفته گذشته مورینیو و این هفته علی دایی برابر فولاد انجام دادند. این به دلیل فشار بالای روی مربی است که این رفتارها را انجام میدهد. فشار بر مربیان این دو تیم اختیار را از دست آنها خارج میکند. من خودم بعدا فیلم بازی را که دیدم و رفتارم را مشاهده کردم واقعا ناراحت شدم و پیش خودم گفتم این چه کاری بوده که من کردم. ولی قبول کنید که اختیار در آن لحظات در دست افراد نیست. در آن دیدار هم بازی عادی پیش میرفت. داور هم در آن سوی زمین حاضر بود. آقای ابراهیمی که استاد و مربی بنده هستند، از انسانهای شریف و پاکی هستند که خداوند آنها را حفظ کند. ایشان هم دچار همان هیجانات شدند. مطمئن باشید خودش بعدا با دیدن فیلم بازی از آن کارش پشیمان شده است. وقتی هم که برومند به رافت مشت زد، به ما بعدا گفت به او بیاحترامی شده است. من سریعا به داخل زمین دویدم تا اتفاق بدتری نیفتد. اما عدهای دیگر در دعوا دخالت کردند تا جنگ و دعوا شعله بیشتری پیدا کند.
* اما محرومیتهای آبیها و قرمزها در این دیدار به ضرر تیم ملی کشورمان تمام شد.
- بله این اتفاق افتاد. جالب اینجاست که همان بازیکنان بعد از بازی همگی پشیمان شدند. اما چه کاری میشد کرد؟
* از دیگر خاطرات داربیها در دوران مربیگریتان صحبت کنید.
- ما 7 سال بود به پرسپولیس نباخته بودیم. این طلسم با باخت یک بر صفر ما مقابل پرسپولیس شکسته شد. گل پرسپولیسیها را بزیک در آن دیدار به ثمر رساند. یکی از بازیکنان استقلال را در آن دیدار ما ترکیب اصلی قرار ندادیم که خودش هم میداند منظورم با اوست. او در اواسط بازی به میدان آمد و آنقدر بد بازی کرد که باعث شکست ما شد. مشکلات من با او از همان زمان آغاز شد. از خاطرات شیرین دوران مربیگری استقلال هم پیروزی 3 بر یک برابر پرسپولیس بود. در آن دیدار غلامپور عملکرد بسیار خوبی داشت و با وجود اینکه ما 3 بر یک پیروز شدیم بازی بسیار زیبایی از هر دو تیم به نمایش گذاشته شد.
*چطور شد دستیار پورحیدری شدید؟
- سال 68 بود که از فوتبال خداحافظی کردم. در آن زمان پورحیدری از من خواست تا دستیارش باشم. سال 73 بود که به عمان رفتم و در آنجا به مربیگری پرداختم. هر بار که منصور پورحیدری از سرمربیگری استقلال کنار گذاشته میشد من هم به جای دیگر میرفتم و سرمربی میشدم و هر بار او به استقلال بازمیگشت از من میخواست تا به استقلال بیایم. من 4 هزار دلار دستمزد از تیم عمانی میگرفتم ولی منصور خان از من خواست به استقلال بیایم. او آنقدر به من زنگ زد که تلفن من در عمان سوخت. به هر حال با هزار بدبختی از تیم عمان درآمدم و به استقلال بازگشتم. من با 90 هزار تومان در آن سال به استقلال آمدم و بروید از اولیایی بپرسید که آیا 90 هزار تومان را به ما داد یا نه. با آمدن حجازی و فتحاللهزاده من به استقلال اهواز رفتند. خیلی از من ایراد میگرفتند که چرا با وجود اینکه تو سرمربیگری هم میکنی حاضر میشوی دستیار پورحیدری باشی. به هر حال پورحیدری مربی من بوده و من خیلی چیزها از او یاد گرفتم.
* شما در لیگ اول حرفهای که استقلال قهرمانی را در انزلی تقدیم پرسپولیس کرد، روی نیمکت استقلال بودید. منصور پورحیدری بارها گفته که اتفاقاتی در آن دیدار افتاده که در دلش مانده و شاید روزی آنها را برملا کند.
- پورحیدری از من قسم گرفته که در این باره اسم نیاورم. انشاءالله روزی خودش این مسئله را باز کند چون عدهای که در آن ماجرا دخیل بودند مدتی ادعای استقلالی بودن میکنند. شکست ما برابر ملوان ربطی به پرسپولیسیها نداشت. ما از داخل لطمه خوردیم. انسانهایی که میخواهند به هدفشان برسند ابتدا به دنبال این هستند تا آن کسی که جلو ایستاده است را به زمین بزنند. ما میخواستیم قهرمان شویم و در یک قدمی آن بودیم. چند روز قبل از بازی برابر ملوان با آنیانگ بازی کرده بودیم و فینال آسیا را از دست دادیم. اگر خاطرتان باشد باران شدیدی میآمد و در آن باتلاق ناظر AFC به خاطر پخش تلویزیونی بازی مانع از لغو این دیدار شد. به هر حال ما قهرمانی آسیا را آنجا از دست دادیم. پرسپولیس در آن هفته با فجر سپاسی بازی داشت و نیاز به پیروزی داشت البته ما هم برای قهرمانی نیاز به یک تساوی داشتیم. در انزلی یک آقایی که هیچ سمتی هم در تیم نداشت بر روی نیمکت ما نشسته بود. من به خاطر اینکه پورحیدری روی نیمکت نشسته بود لب خط آمده بود و به بازیکنان میگفتم بجنبید پرسپولیس یک گل زده اما آن آقا گفت نه پرسپولیس یک گل خورده. به بچهها فشار نیاورید. به آقای پورحیدری گفتم این روی نیمکت ما چه کار میکند؟ او را رد کنید برود. تماشاگران که این بحث را شنیدند گفتند نه پرسپولیس یک گل زده. خلاصه پرسپولیس برد و ما هم باختیم و جالب این بود که بازیکن حریف را چند بازیکن ما تا دم دروازه اسکورت کردند و جلوی دروازه او را زدند که داور پنالتی بگیرد و البته داور پنالتی نگرفت و آوانتاژ داد و همان توپ وارد دروازه ما شد. خلاصه بعد از بازی نگاه کردیم و دیدیم آن آقا اصلا نیست. او بعدها آمد و کنار تیم استقلال کار کرد. خلاصه شبانه جلسه گذاشتند و پورحیدری را برکنار کردند. پورحیدری این مسئله را در قلبش نگه داشته. ولی صالحنیا شاهد این صحبت من است. ما در داودیه تمرین میکردیم. او شنیده بود که بعضی از بازیکنان با هم صحبت کردهاند و به هم گفتهاند که آرزوی قهرمانی بر دلشان میگذاریم.صالحنیا این مسئله را به من گفت و من به پورحیدری انتقال دادم. او مردی خوشقلب، خوشباور و خوشطینت بود و به من گفت آنها چنین کاری را نمیکنند. به او گفتم ولی صالحنیا این را گفته و بهتر است فلانی و فلانی را در زمین نگذاری اما او همچنان اصرار داشت که بازیکن چنین کاری را انجام نمیدهد. همان بازیکنان قهرمانی لیگ اول حرفهای را از او گرفتند. انشاءالله منصورخان یک روز این مسئله را باز کند و نام بازیکنان و همه افراد دخیل در آن ماجرا را اعلام کند.
* آن شب را چطور گذراندید؟
- شب سختی برای ما بود. نه تنها برای ما بلکه برای هوادارانمان هم بسیار تلخ گذشت. خود من آن شب گریه کردم اما برای برخی اصلا مهم نبود. اگر من جای پورحیدری بودم اسامی آن بازیکنان و آن افرادی که در این زمینه دست داشتند را اعلام میکردم چرا که بعضی از آنها الان سینه سپر کردهاند و درباره استقلال حرفهای گنده گنده میزنند و میگویند ما استقلالی هستیم.
* چرا باشگاه استقلال سالهاست دچار دودستگی است؟
- این برمیگردد به فرهنگ ما ورزشیها. واقعا نمیدانم در دوره من بیانصافی شکل گرفت. مثلا کسانی بودند که چون آنها را در کنارم نگذاشتم از من در رسانهها بدجور انتقام میگرفتند. استقلال و پرسپولیس پیشکسوتانی دارند اما واقعا نمیتوان که همه را در کنار خودتان بگذارید. بخشی از کسانی که از پیشکسوتان حساب میشوند و بیرون میمانند صحبتهایی را مطرح میکنند که صحیح نیست. آنها منافعی دارند و هرچه که منافعشان باشد صحبت میکنند. یک روز حجازی پرستند و به او میگویند کاپلو، از آن طرف میچسبند به قلعهنویی و یک بار هم به من میچسبند. بعضی از این آدمها فرصتطلبند. من آدم کنار استقلال میشناسم که جایی بوده به مربی و مکتب استقلال و حجازی فحش میداده الان سینهاش را برای استقلال سپر کرده و کار میکند، خودش هم میداند. خیلیها این گونه هستند. اما عدهی زیادی هستند که جو را آرام نگاه میدارند و از استقلال حمایت میکنند. اگر ما چیزی داریم همه از استقلال داریم.
* چرا شما هیچ وقت نام این افرادی که به تیم لطمه میزدند را نمیبرید تا مردم آنها را بشناسند و نسلهای مختلف ماهیت واقعی آنها را بدانند؟
- اینجا چیزی به اسم سند وجود دارد. آنها چیزی از خود به جا نمیگذارند. اما ما خودمان چیزهایی را به عینه دیدهایم و شنیدهایم. این حرفها ضبط نشده. من صحبتم را کردم آن آقایی که آن روز روی نیمکت نشسته بود، بعدها هم دستیار شد. ولی پورحیدری من را قسم داده که در این باره اسمی نبرم. به هر حال عدهای هم این وسط ذینفع هستند. عدهای با شایستگی خودشان سر کار نمیآیند و با زد و بند و لابی کردن به اهدافشان میرسند.
* از جعفر مختاری فر و مرتضی یکه خبر دارید؟
- از مختاری فر از سه چهار سال پیش اطلاعی ندارم. تا آنجایی که میدانستم در ایران بود و در کار مدرسه فوتبال فعالیت میکرد. از مرتضی یکه اما خبر دارم. او را میبینم و در کار طلافروشی است. او فردی بسیار شوخطبع است و آدم با دیدن او غم و غصهها را فراموش میکند. اگر اجازه دهید یک خاطره هم از یکه بگویم. یک بار به جزیره خارک رفته بودیم و برای خرید به این جزیره رفتیم و در بازگشت هوا طوفانی بود. یک قایق تندرو که مال سپاه بود قرار شد ما را ببرد. ما سوار قایق شدیم و هنوز از اسکله به آن شکل جدا نشده بودیم که دچار موج گرفتگی و تلاطم دریا شدیم. آب به در موتور زد و موتور خاموش شد. مرتضی که همیشه انسان شوخی بود، رنگش مثل گچ سفید شده بود. آن آقایی که ما را سوار کرده بود یک جلیقه نجات بیشتر نداشت که آن را هم تن خودش کرده بود. آقای اولیایی حمله کرد به او تا جلیقه را بگیرد. مرتضی هم یک ضبط پاناسونیک خریده بود که اندازه قایق بود. آن را بغل کرده بود و میگفت این را به هیچ کدامتان نمیدهم. خدایی مثل میت شده بود. به هر حال من جنوبی بودم و شنا بلد بودم و میتوانستم تا یک جایی بروم. اما چهار پنج نفر سرنشینان قایق از بومیهای خارک بودند. به زبان محلی به هم میگفتند ما نمیتوانیم همه اینها را نجات دهیم. ما نهایتا میتوانیم 4 نفر را نجات دهیم پس بهتر جان خودمان را بگیریم و در برویم. با شنیدن این حرف ترس بیشتری همه ما را گرفت. کاپیتان ما از ساحل درخواست کمک کرد اما از ساحل به او گفتند شما خودتان را طوری نجات دهید ما نمیتوانیم به شما کمک برسانیم. خلاصه اینکه یک یدککش فیلیپینی بود که در خارک کار میکرد. آنها خودشان را به ما رساندند و بعد از نیم ساعت طناباندازی بالاخره موجب نجات ما شدند.
* درباره داربیهایی که خودتان سرمربی بودید صحبت کنید. دلیل موفقیت شما در 4 بازی پیاپی چه بود؟
- دلیل موفقیت ما اتحاد و یکدلی بود. در آن چهار بازی هدف همه یکی بود و من به بازیکنان گفته بودم اگر یکدل باشید خدا هم به شما کمک میکند. بازی پنجم را که باختیم دلمان یکی نبود. یکی از مسائلی که به ما لطمه زد، بحث کاپیتانی بود. متاسفانه یک نفر از بازیکنان که عملکرد بسیار ضعیفی در آن دیدار داشت واز شکست ما خوشحال بود، در تماس یک نفر گفته بود از باخت خوشحالم. به فلان که باختیم، خوب شد که باختیم. پیش از بازی مانده بودیم که به چه کسی کاپیتانی استقلال را برابر پرسپولیس بدهیم. جلسه گذاشتیم و بازیکنان به یکدیگر تعارف میکردند. در نهایت نظرمان روی منتظری شد. اما یک عده از بازیکنان از این تصمیم ناراحت شدند. پیش از بازی به امیرآبادی گفتم که آیا شرایط بازی کردن را دارد یا نه. میخواستم کاپیتانی را به او بدهم اما او به من گفت شرایط بازی کردن را ندارد و از نظر روحی آماده نیست. به هر حال در اواسط آن دیدار تشخیص دادم یوسفی جای الونگ به میدان برود. منتظری بدون مشورت با من و به خاطر کسوت یوسفی کاپیتانی را به او داده بود که همین امر برای ما مشکلاتی ایجاد کرد. یوسفی بازیکنی آرام و نجیب بود و نباید در آن دیدار بازوبند کاپیتانی به او میرسید. از سوی دیگر خط هافبک و دفاع ما در آن دیدار دچار فاصله شده بود و کسی نبود که آن فاصله را پر کند.
* از پیروزیهایتان هم بگویید.
- دیدار نخستمان که خیلی سخت بود. عدهای منظر بودند تا ببینند چه پیش میآید. فشار زیادی روی من بود و در آن دیدار با گل مجیدی ما پیش افتادیم و نتیجه آن شد که ترسمان از داربی ریخت. در دومین داربی با اعتماد بنفس به میدان رفتیم و سعیمان را کردیم تا وارد حاشیه نشویم. من از بازیکنانم خواستم تا کری نخوانند با آرامش در میدان حاضر شوند. من عادت داشتم در شب داربیها گلهای داربیهای قبلی را میگذاشتم تا بازیکنان تهیج شوند. در بازی دو با گل برهانی پیروز شدیم اما من از عملکرد تیمم راضی نبودم. ما با آن چیزی که من میخواستم فاصله زیادی داشتیم. با اینحال تماشاگران بعد از آن بازی شعار رفت و برگشت را برایم انتخاب کردند. در بازی سوم به آنچه که میخواستم رسیدیم. ما زیبا بازی کردیم و به پیروزی دست یافتیم. موفق شدیم با دو گل براحتی پرسپولیس را از پیش روی برداریم و پس از آن شعار دوبله سوبله را به من دادند تا اینکه به دیدار حذفی رسیدیم. به دلیل حساسیت بالای آن دیدار من جانب احتیاط را به کار گرفتم و در وقتهای اضافه و در ده دقیقه سه گل به ثمر رساندیم و در آنجا تماشاگران به من لقب سوبله چوبله را دادند. با اینحال آن 2 بر صفر برای من چیز دیگری بود.
* و اما آن شکست تلخ در بازی پنجم.
- بحث کاپیتانی که به آن اشاره کردم یک طرف، اما همیشه گفتهام که ای کاش فیلم آن دیدار را بروید و ببینید که یک سری چگونه بازی کردند. آیا در سطح خودشان بودند یا نه؟! نظری جویباری پیش فتح الله زاده به من گفته بود که شما برای مساوی به میدان برو، چراکه مساوی هم برای ما حکم برد دارد. ما در دیدار پنجم هیچکس را نداشتیم و چون من دیدار برابر تراکتورسازی در تبریز را مثل یک فینال میدانستم با تمام قوا به آنجا رفتیم و با چند محروم و مصدوم به مصاف پرسپولیس رسیدیم. شاید اگر در حالت عادی در آن دیدار شکست میخوردیم کسی چیزی نمیگفت اما چون دو بر صفر پیش افتادیم، توقعها بالا رفت وگرنه همه چیز دست ما بود و پس از دو بر صفر شدن کار، ما سه موقعیت بسیار خوب گلزنی را از دست دادیم.
* آیا پیروزی در داربی رمز خاصی دارد؟
رمز را که نمیتوان گفت (باخنده). اما اعتماد به نفس مربی خیلی مهم است. باید نترسید و شجاعانه کار را دنبال کرد. در نیمه اول تاکتیک خاصی پیاده نمیشود و دلیل آن هم استرس بازیکنان است اما در نیمه دوم میتوان با آراماش همه کار کرد.
* استقلال بنرده داربی خواهد بود؟
- باید ببریم. شکست برابر استقلال خوزستان نتیجهای بود که هیچ تاثیری بر بازی داربی ندارد. داربی را جدول تعیین نمیکند و استقلال با شکلی متفاوت از آنچه که در اهواز به نمایش گذاشته است در میدان حاضر میشود.
* برگ برنده آبیها را در داربی چه میدانید؟
- خط میانی و سپس فرهاد مجیدی. اگر برهانی و مجیدی باهم در میدان باشند خیلی تعیین کننده خواهند بود. البته قاضی هم از انگیزههای بالایی برخورد است و شاید بتواند به استقلال کمک بیشتری کند اما به شخصه برای من تجربه در داربی خیلی مهم است و داربی بازها برای بازی کردن برای من در اولویتند. هرچند که قلعهنویی به مهاجمان بلند زن علاقه دارد و احتمالا زوج قاضی با یک مهاجم دیگر مهاجمان استقلال خواهند بود.
* پرویز مظلومی پیش بینیش از نتیجه چیست؟
- دوست دارم استقلال بازی را ببرد. این را بخاطر هواداران استقلال میگویم و دنبال خوشحالی آنها هستم. امیدوارم این داربی که بازتابهای بین المللی هم دارد، دیداری زیبا باشد. نمی توان گفت این دیدار هم تنها سه امتیاز دارد چراکه حساسیتهایش به اندازه قهرمانی لیگ است و هواداران نسبت به آن حساسیت خاصی دارند. این دیدار را شنیدهام چند کشور خارجی هم پخش میکنند آرزو دارم که دیداری بدون ترس را شاهد باشیم. با این حال فکر می کنم استقلال دو بر صفر پیروز میدان میشود.
* به عنوان سوال پایانی، بهترین و بدترین خاطره پرویز مظلومی از داربیها کدام است؟
- همه بردها که خاطره هستند اما آن پیروزی دو بر صفر در دوران سرمربیگریم خیلی لذت بخش بود. ما سوار بر میدان بودیم و بازی زیبایی ارائه دادیم. بدترین هم، همان شکست سه بر دو بود که البته پرسپولیسیها چهار شکست پشت آن را نمیبینند.