محمد فاضلیش را می کشد (god killing himself)
2- مادر زمین (mother earth)
3- فرزند ِ زمین- گوشت بر استخوان (son of earth-flesh on bone)
2.خدا خودش را می کشد
اما فیلم درباره ی افراد ناشناسی که مادر زمین و فرزند ِ زمین را می کشند اطلاعاتی نمی دهد. اما با این حال می توان داستان را اینگونه بازنویسی کرد: خدا خودش را می کشد و از او مادر زمین پدیدار می شود که به وسیله ی خدا فرزند زمین را به وجود می آورد.پس از آن موجوداتی(نیروهای شیطانی؟ مصائب طبیعی؟ سرنوشت محتوم بشری؟) آن دو را از بین می برند.
تنها کافی است نگاهی به تیتر و مطالب ریویوهایی که در IMDB برای این فیلم نوشته شده است نگاهی بیاندازید تا به تفاسیر متفاوت تماشاگران پی ببرید.با تیترهایی مانند: زخم خورده برای زندگی، در ورای فیلم هنری، نیهیلیسم خالص، یکی از خسته کننده ترین فیلم هایی که ساخته شده، عالی اگر می خواهید به چالش کشیده شوید، یک فیلم مذهبی جدی و …. برخورد خواهید کرد حتی فردی مادر زمین را نماد مریم مقدس و فرزند زمین را نماد عیسی در نظر گرفته است.پس ما هم باید به دنبال تفاسیر شخصی خود از این اثر باشیم؟ ولی می توان با رویکرد دیگری هم به این فیلم نگاه کرد. می توان این پرسش را مطرح ساخت که هدف اصالی کارگردان از ساختن این فیلم چه بوده است؟
3.مادر زمین پدیدار می شود
اگر هدف کارگردان از ساخت این فیلم ایجاد پرسش هایی فلسفی و هستی شناختی است پس چرا نمادهای خود را تنها در انتهای فیلم معرفی می کند؟ اگر این کار در ابتدای فیلم صورت می گرفت قطعا درگیری ذهنی بسیار بیشتری برای تماشاگر به وجود می آمد. چرا کارگردان دست به تجربه ی بصری ای اینچنین نو و در عین حال کهنه دست می زند که تماشاگر را به یاد فیلم های صامت می اندازد؟ چرا کارگردان زمان زیادی از فیلم را به نمایش مضروب کردن، کشتن و مثله کردن شخصیت ها اختصاص داده است؟ با طرح این پرسش ها می خواهم به این نتیجه برسم که هدف اصلی کارگردان ساخت فیلمی فلسفی درباره ی خدا و وضعیت بشری نبوده است.پس باید به دنبال پاسخی دیگر برای این پرسش باشیم.
تجربه ترس
تصاویر سیاه و سفید چندباره چاپ و نوردهی شده که به خلق کنتراستی بالا و تقریبا صفر و یکی انجامیده است (تصاویر1.6.)و حتی در مواردی تخشیص اینکه در حال دیدن چه هستیم هم برای تماشاگر مشکل است،این فیلم را به تجربه ی بصری نو ای برای بیننده بدل کرده است که در عین حال به دلیل مخدوش کردن نگاتیو ها یادآور فیلم های صامت نیز هست(تصویر4.). در همراهی این تصاویر صدای باد و جیرجیرک ها و خرخر کردن ها و کوبش ها و سایش ها هم هستند و البته باند صدای دستکاری شده فیلم که یادآور فیلم های ناطق قدیمی است که باعث شنیده شدن صدای خش خشی در طول فیلم می شود . تمام این ها در اولین ثانیه های فیلم نتیجه ای جز هجوم حس ترس را برای تماشاگر به همراه ندارد.منشا این ترس کجاست؟
4.مادر زمین از خدا باردار می شود
وقتی در ابتدای فیلم تصویر خورشید در حال غروب درکنار یک دریاچه و جنگلی را به همراه صدای حیوانات می شنویم، ترس از هجوم تاریکی و تجربه ی بودن در بیشه زاری تاریک در دوران کودکی از پستوهای خاطراتمان سربرمی آورد. یکی از منابع ترس فیلم همین تجربه های شاید مشابه در مکان و زمان باشد که از ناخودآگاه ذهن تماشاگر سرچشمه می گیرد.مثالی دیگر از همان ابتدای فیلم:دوربین از زاویه دید فردی با حالت حرکت هایی که نگاه های دزدکی را تداعی می کند به خانه ای نزدیک می شود(تصویر1.) فورا تجربه ای نزدیک با این تصویر در ذهن نقش می بندد، حسی ترکیبی از کنجکاوی و ترس، هم می خواهیم بدانیم که در آنجا چه می گذرد هم از گیر افتادن می ترسیم! البته حس کنجکاوی غلبه دارد و ما در درون خانه خدای در حال خودکشی را می بینیم.از اینجا می توانیم به نوع فیلمبرداری فیلم با توجه به فاصله اش از سوژه ها پی ببریم.وقتی دوربین از فاصله ای دور شخصیت های فیلم را نشان می دهد از زاویه دید نگاه دزدکی استفاده می کند اما وقتی به آن ها نزدیک می شود، ترس را کنار گذاشته وبه راحتی در بینشان حرکت می کند.
منبع دیگر ترس فیلم عدم آگاهی تماشاگر است. در ثانیه های اول با فیلمی روبرو می شویم که مشابهش را ندیده ایم و این عدم آگاهی نسبت به تجربه ای که در پیش رو داریم می تواند یکی از دلایل ترس باشد.دلیل دیگر می تواند ناشناخته بودن افراد باشد(همه ی شخصیت های فیلم ماسک بر صورت دارند به جز فرزند زمین)و هیچ نام و نشانی ندارند،فیلم در یک بی مکانی(در مکان هایی که مشابه شان در همه جا هست) و بی زمانی(اشاره ی مستقیم ساعت بی عقربه) کامل اتفاق می افتد،دلایل اتفاقات فیلم نامکشوف است و تماشاگر تنها شاهد کشته شدن ها، مثله شدن ها، خون و خشونت است.این عدم آگاهی ها و خشونت بی دلیل و عریان فیلم می توانند از دلایل اصلی ترس باشند.
5.فرزند زمین-گوشت بر استخوان
پس می توان منابع مختلف ترس را در فیلم شناسایی کرد.زمانی که از نزدیک شاهد مثله شدن هستیم بیشتر احساسی مانند فیلم های اسلشر هالیوودی به ما دست می دهد با این تفاوت ها که به جای پسران و دختران چشم آبی در حال تماشای قربانی شدن مادر زمین و فرزند زمین هستیم، و اینکه نمایش خشونت در این فیلم تجربه ای در ورای تمام آن فیلم هاست و ما حتی قطعه قطعه کردن اعضای بدن آن ها را هم می بینیم که حسی به شدت متوحش و حال بهم زن به تماشاگر دست می دهد.نوشته های ابتدای فیلم هم علاوه بر ایجاد نوعی شناخت نسبت به جهان بینی کارگردان که درباره ی زبان ابدی ماده(matter) و نوع نگاهش به زندگی را بیان می کند در عین حال حسی ابهام برانگیز را که خود این ابهام سرمنشا ترس فیلم هست را تزریق می کند.اما با تمام این دقت ها در فیلم تصور می کنم که ردیابی حس ترس در فیلم سخت است و این مواردی که به آن ها اشاره شد، گزینه هایی بود که به ذهن نویسنده رسیده است و قطعا موارد دیگری بوده که موفق به کشف آن ها نشده ام.پس با تمام این تفاسیر می توان Begotten را تجربه ی تازه ای در ژانر وحشت به حساب آورد که از شیوه های معمول برای ایجاد حس ترس استفاده نمی کند(به طور مثال نقش پررنگ موسیقی در فیلم های تیپیک این ژانر و یا قاتلی که به طور ناگهانی از خارج قاب به طور غافلگیر کننده ای- برای ایجاد حس ترس لحظه ای- وارد تصویر می شود و …) و به دنبال ماجراجویی در این ژانر است.پس اگر اعصاب قوی دارید و به ژانر وحشت به همراه ته مایه های فلسفی علاقه دارید این فیلم را از دست ندهید.
6.موجودات ناشناس فرزند زمین را به مکان نامعلومی می برند