1. به نظرم جام جهانی به عنوان ویترین فوتبال هر کشور در مقیاس جهانی یا سایر عناوینی که میتوان به آن منتسب کرد، محلی برای جوانگرایی و تغییر نسل نیست. همانگونه که در جام جهانی 2006 با بودن علی دایی در تیم موافق بودم، همانگونه که در جام 1998 حضور جواد زرینچه با 33 سال سن مفید بود، به نظرم حضور جلال حسینی در اردوی تیم ملی (نه لزوماً ترکیب اصلی) میتوانست مفید باشد. به نظرم کیروش این بار اشتباه کرده است. شاید بشود استدلالاتی نظیر عدم امکان نیمکت نشینی جلال حسینی یا امثال آن را برای دفاع از تصمیم کیروش آورد اما شخصاً گمان نمیکنم که حسینی شخصیتی باشد که تاب نیمکت نشینی در تیم ملی را نیاورد.
2. مورد ورویا غفوری کمی عجیب تر است. بارها و بارها بازیکنانی بوده اند که در باشگاهها و تیم های ملی در پست های متفاوتی بازی میکردند. نمونه های زیادی میشود به دست داد. اینکه ورویا غفوری در اوج دوران آمادگی و پختگی به دلیل چند هفته بازی در پست وینگر راست برای بازی در بک راست مناسب تشخیص داده نمیشود، به ویژه با توجه به همان شناختی که کیروش اذعان میکند از او دارد، به هیچ وجه منطقی نیست. ورویا چه به لحاظ میزان آمادگی و چه از نظر قابلیتهای تدافعی (که روشن است چقدر در جام جهانی به آن نیازمندیم) بر رامین رضاییان و حتی پژمان ِ ناآماده ی بازگشته از مصدومیت ارجحیت دارد. در اینجا هم فکر میکنم کیروش اشتباه کرده است.
3. آیا کیروش بر اساس لجبازی یا کینه توزی و انتقامجویی این دو بازیکن را از لیست تیم ملی کنار گذاشته است؟
همانطور که باید در مورد بررسی چرایی اشتباه بودن حذف ورویا غفوری و جلال حسینی بر پایه ی منطق و نه ذوب شدگی در کارلوس کیروش و دفاع مطلق و چشم بسته از تصمیماتش صحبت کرد، در مورد دلایل کیروش نیز می بایست منطقی را به کار بست. نباید مانند کسانی چون علی کریمی و مهرداد میناوند (چقدر متأسفم که باید اسم این دو نفر را در کنار هم قرار داد!) با بدخواهی و غرض ورزی تمام، به نحوی کودکانه دشنام داد و افترا زد. سوال روشن است: چرا کیروش باید موفقیت نسبی ِ احتمالی تیم ملی ایران در جام حهانی که لزوماً به معنای موفقیت خود نیز است را به خطر بیندازد تا بر فرض از برانکو یا شفر (!) انتقام گرفته باشد؟ با شکستهای سنگین ایران چه ضرر و زیانی نسیب کیروش خواهد شد؟ اگر شایعات پیرامون قرارداد او و پاداش هر بُرد در بازیهای دوستانه و رسمی (که احتمالاً رقم اش بیش از بازیهای دوستانه است) صحیح باشد حتی به لحاظ مالی نیز کیروش می بایست تمام تلاش خود را برای موفقیت به خرج دهد. در صورت کسب نتیجه ی مثبت در جام جهانی و مثلاً (بر فرض محال) صعود ایران از گروه، آیا میدانید کیروش چه اعتباری کسب خواهد کرد؟ صعود یکی از ضعیفترین تیمهای جهان در حضور قهرمان اروپا، افریقا و جام جهانی! بدیهی است که کیروش هرگز دست به کاری نمیزند که احتمال وقوع چنین رخدادی را کمرنگتر از آنچه هست کند چرا که به معنای کمرنگ کردن میزان موفقیت خود، بالاتر رفتن اعتبار جهانی اش و پیرو آن بالا رفتن قیمتش خواهد بود!
از سویی دیگر، اگر به دلیل لجبازی با برانکو و شفر(!) کیروش ورویا و جلال حسینی را از تیم کنار گذارده، دلیل دعوت از بازیکنانی نظیر وحید امیری و بیرانوند که اتفاقاً هیچکدام در اوج آمادگی قرار ندارند و محل انتقادات زیادی هستند در لیست باشند؟ اگر بنا به کینه توزی است چرا باید رشید مظاهری از ذوب آهن با سرمربیگری امیر قلعه نویی که عناد و دشمنی او با کیروش مبرهن است در لیست باشد؟ حذف مظاهری از فهرست تیم ملی و مثلاً دعوت از حسین حسینی ِ استقلال یا حامد لک چه فشاری بر کیروش ایجاد میکرد؟ روشن است که هیچ!
همچنین در رابطه با بازیکنان استقلال، گذشته از اینکه رابطه کیروش و شفر دستکم تا کنون چندان دارای مشکلات مشابه ارتباط وی با برانکو نبوده، یقیناً حذف نامهایی چون پژمان منتظری، مجید حسینی و حتی روزبه چشمی نمیتوانست فشار زیادی بر کیروش ایجاد کند!
4. پس دلیل اصلی حذف این بازیکنان از لیست تیم ملی چیست؟ آیا باید علت را در جایی خارج از مسائل فوتبالی جستجو کرد؟ آیا مسئله برای کیروش شخصی شده است؟
به گمان من خیر. یک سرمربی میتواند اشتباه کند، همانطور که یک بازیکن هم میتواند اشتباه کند، این اشتباهات میتوانند نقد شوند اما در پایان و بنا به تعریف، این حق و مسئولیت سرمربی تیم است که بازیکنانش را انتخاب کند. حملات کثیف و غرض ورزانه نظیر آنچه امثال میناوند و علی کریمی انجام دادند، بی تردید به سود تیم ملی نیست و نخواهد بود.
5. اکنون چه؟
معتقدم که این دو بازیکن هنوز شانسی برای حضور در جام جهانی دارند، هرچند کمرنگ. اما نهایتاً چه به تیم ملی برگردانده شوند یا نه، باید از تیم ملی حمایت کرد. 20 روز قبل از جام جهانی زمان مناسبی برای حملاتی به سبک علی کریمی و دار و دسته نیست و رهآوردی جز به هم ریختگی و آشفتگی وضعیت روانی بازیکنان و کادر فنی نخواهد داشت.
6. در آخر، باور دارم تک تک کسانی که به دلیل منافع حقیر باشگاهی یا مالی (منظور کاربران نوجوان و جوان وب سایتهای گوناگون نیستند. آنها هر چقدر امکان تأثیرگذاری در سایر امور مملکت را دارند توان ایجاد اثر در تصممیات کلان فوتبال را هم دارند!) آرزوی شکست تیم ملی را دارند، همانگونه که در جام جهانی 2014 داشتند، خیانتکارانی روسیاه هستند که بندگی پول صاحبان پول را میکنند.
به امید سربلندی تیم ملی ایران