اختصاصی طرفداری- بازی اعداد اثر کریس اندرسون و دیوید سالی، نام کتاب متفاوتی است که در مجموعه طرفداری، تصمیم گرفتیم آن را به صورت هفتگی برای شما ترجمه کنیم. بخش های قبلی کتاب را اینجا ببینید.
هفته های گذشته در مورد روی کار آمدن آندره ویاش بواش در چلسی صحبت کردیم. ریسکی که رومن آبراموویچ کرد و به یک مربی که تنها دو سال سابقه داشت، فرصت حضور روی نیمکت داغ چلسی را داد اما هیچ چیز مطابق انتظار پیش نرفت و او در نهایت پس از چند ماه اخراج شد تا روبرتو دی متئو، دستیارش، در همان فصل چلسی را قهرمان اروپا کند. بعد به ارزیابی جزئی عملکرد ویاش بواش در چند ماه حضور در استمفورد بریج پرداختیم. آیا این اخراج و در کل اخراج مربیان کار درستی است و نتیجه مثبتی در پی دارد؟
عزل و اخراج
پایان؛ اخراج؛ رویای قهرمانی برای چلسی در همان کریسمس تمام شده بود و آنها در آستانه حذف از لیگ قهرمانان توسط ناپولی بودند. همچنین در همان هفته از وست برومویچ آلبیول شکست خوردند. ویاش بواش، در رختکن با مشکلاتی مواجه شده بود و اعتماد آبراموویچ را از دست داده بود. کار او تمام بود.
تغییر مربی برای چلسی بسیار خوش یُمن بود. تحت نظر روبرتو دی متئو، چلسی 15 امتیاز ممکن، 10 امتیاز در لیگ کسب کرد و ناپولی 4-1 در استمفورد بریج شکست داد تا در لیگ قهرمانان آن سال افتخار آفرینی کند. می توان گفت خلاص شدن از دست ویاش بواش و آوردن دی متئو بهترین تصمیم تاریخ این باشگاه بود زیرا این تنها قهرمانی اروپا در تاریخ باشگاه بود.
در آن زمان چلسی در پنج بازی اخیرش در لیگ برتر زیر نظر ویاش بواش به طور میانگین در هر بازی 1 امتیاز کسب کرده بود. دی متئو میانگین امتیازات 1.64 در هر بازی به دست آورد. درست است؟ البته که نه. چلسی زیر نظر ویاش بواش در 27 بازی آن فصل لیگ برتر به طور میانگین 1.70 امتیاز از هر بازی کسب کرده بود و این یعنی آمار ویاش بواش از دی متئو بهتر بود. البته، این می تواند به دلیل حضور چلسی در لیگ قهرمانان و تمرکز این تیم در رقابت های اروپایی باشد زیرا فینال لیگ قهرمانان در بازی های پایانی فصل لیگ برتر نزدیک بود و تمرکز چلسی به آن بازی بود. یا شاید هم پیشرفت آنها سرابی بیش نبود. شاید آنها به طور ساده پسرفت کرده بودند.
اما یک قانون فیزیک وجود دارد که در پی اعداد بزرگ، اعداد متوسط قرار می گیرند. در تمام ورزش ها از جمله بیسبال می توانیم ببینیم که بازیکنان پس از گذراندن یک فصل عالی، در فصل بعد، افت می کنند و نمی توانند عملکرد فصل قبلی را تکرار کنند. یک فصل فوق العاده از یک جهت خوب و از جهت دیگر مضر است و ضرر آن این است که احتمالا دیگر نمی توانید آن را تکرار کنید و فصل بعد، از عملکرد شما به عنوان یک افت یاد می شود. آبراموویچ به دلیل نتایج دور از انتظار، ویاش بواش را اخراج کرد اما ما مثال های برعکس زیادی داریم.
در ژانویه 2012، بولتون زیر نظر گری سیمپسون تمام بازی های لیگش را باخت. در ماه فوریه، سه شکست و سه تساوی به دست آورد و در ماه مارس هم به سه شکست و سه تساوی رسید تا مربی اخراج شود. تا اینجا مشکلی نیست اما جانشین او، برایان هورتون، در 8 بازی باقی مانده فصل فقط 2 امتیاز کسب کرد تا بولتون سقوط کند.
با وجود ناکامی هورتون در تغییر روند نتایج بولتون، شواهدی وجود دارد که یک مربی می تواند پس از اخراج مربی دیگر، تیم را احیا کند. تحقیقات در این زمینه نشان می دهند معمولا مربی بعدی یک سراشیبی خواهد داشت اما بعد روند نتایج تیم مثبت می شود.
بر اساس تحقیقات دانشمندان هلندی در لیگ ها اروپایی، به طور میانگین هنگام حضور مربیان جدید، عملکرد تیم در چهار هفته ابتدایی به اندازه 50 درصد از میزان موفقیت مربی سابق نزول می کند اما پس از هفته چهارم، عملکرد تیم به 95 درصد می رسد. در چلسی همینطور بود. دی متئو نتایج ضعیف ویاش بواش را پاک کرد و به نظر می رسد سایر روسای باشگاه هم کاری را انجام می دهند که اعداد به آنها می گویند.
متاسفانه این هم یک فرضیه زیبای دیگر است که توسط حقیقت تلخ، کشته شده است. باشگاه با مربی جدید پیشرفت نمی کند؛ باشگاه در واقع به میانگین عملکرد خود باز می گردد. برای آنکه بدانیم تعویض مربی تفاوت را رقم می زند یا خیر، به تحقیق باس تر ویل، دانشمند هلندی رجوع می کنیم. وی 18 فصل لیگ هلند را بررسی کرد و آمار مربیان اخراجی را در آورد. وی 212 کیس پیدا کرد که تیم ها مربی خود را در شرایطی مشابه اخراج کرده بودند و یا اخراج نکرده بودند و متوجه شد تیم های به هر حال چه با مربی قبلی و چه با مربی جدید، 4 هفته افت می کنند و بعد به روند عادی باز می گردند. آن دوره ای که نتایج مطلوب نیست، شرایط خاص است و ربطی به مربی ندارد. پس از حدود 4 هفته با بازگشت بازیکنان از مصدومیت و یازگشت شانس و روحیه بازیکنان، تیم دوباره به روال عادی باز می گردد. این ایده که اخراج مربی و آمدن مربی جدید باعث تحول تیم می شود، یک سراب به تمام معناست.
چلسی تصمیم درستی نگرفت. آنها ویاش بواش را به درستی اخراج نکردند همانطور که استخدام او در ابتدای فصل تصمیم درستی نبود. اگر چلسی خواهان یک نتیجه گیری تیمی سریع بود، انتخاب ویاش بواش درست نبود. آنها اشتباه کردند که به او کمک نکردند و اشتباه کردند که یک گروه برای او استخدام نکردند تا با سرعت وفق پیدا کند. آنها اشتباه کردند که فکر می کردند او می تواند با آن شرایط ایده هایش را به سرعت انتقال دهد و همچنین اشتباه کردند که شرایط را درست نکردند تا پس از آن، عملکرد ویاش بواش را بررسی کنند.
این هرج و مرج به طور کلی باعث شد آبراموویچ 30 میلیون پوند ضرر مالی کند. او باشگاهی را که 1 میلیارد یورو خرجش کرده بود به دست یک مرد داد و از او انتظار داشت برایش خوشبختی بیاورد و یک تصمیم اشتباه را به یک تصمیم درست تبدیل کند.
دوربین های سرعت گیر؛ عادات بد و تمرین با ذهن
این روزها غیرممکن است در جاده ای در اروپا حرکت کنید و یک جعبه زرد رنگ نبینید. جعبه هایی که در آن دوربین قرار دارد و به پلیس اجازه می دهد شما را جریمه کند. این دوربین ها به طور تجربی در جاهایی نصب می شوند که قبلا شاهد تصادفات بیشتری بوده اند. پس از 4 سال که از نصب این دوربین ها گذشت، وزارت راه انگلیس اعلام کرد میزان خسارات و تصادفات تا 50 درصد کاهش داشته است. همه تصور می کردند این دوربین ها وظیفه خود را انجام داده اند اما در واقع چنین نبود. تحقیق دانشگاه مهندسی شهر لیورپول نشان داد این دوربین ها تنها یک پنجم از میزان تصادفات را کم کرده اند. در واقع حتی در جاده هایی که این دوربین ها نصب نشده بود، باز ها میزان تصادف تقریبا به همان اندازه کاهش یافته بود. اعداد متوسط، پس از اعداد بزرگ می آیند. فراموش نکنید.
تنها در حمل و نقل جاده ای و مربیان این اتفاق نمی افتد. برای همه همینطور است. بازیکنان نیز همینطور هستند. آنها در یک بازی فوق العاده اند و تمام ساختار دفاعی حریف را در هم می شکنند. مربیان به تمجید از آنها می پردازند اما هفته بعد، همان بازیکن بی تاثیرترین بازیکن زمین است. یک مدافع ممکن است در یک هفته تیمش را نابود کند و در هفته بعد بسیار درخشان باشد.
تمام مربیان چنین تجربه ای را داشته اند و بدون شک به همین دلیل است که واکنش آنها به عملکرد خوب یا بد بازیکنان معمولی است. تحسین و تمجید زیادی از آنها باعث افت می شود و نیمکت نشین کردن و تنبیه، معمولا باعث پیشرفت می شود. این هم یک سراب دیگر است. عملکرد بازیکنان در واقع خودش به خودیِ خود، تغییر می کند. یک مربی بر سر بازیکنی که بد بازی کرده، داد می زند و او هفته بعد بهتر کار می کند اما بهتر کار کردن او به این معنا نیست که دلیلش داد زدن مربی بوده است. معمولا مربیان به این اعتقاد ندارند.
یک مربی پر جنب و جوش و با اشتیاق، جذاب است اما یک مربی کارکشته و خوب می داند به جای داد زدن، باید روی تاکتیک و تکنیک کار کند و همچنین نگرش بازیکن را تغییر دهد. سر الکس فرگوسن با آنکه شاید تصور شود سر بازیکنان داد می زد، اما در واقع اینطور نبود. حتی پس از آنکه تیمش در وایت هارت لین مقابل تاتنهام در نیمه اول 3-0 عقب افتاد، او حتی صدایش را بالا نبرد. دنیس اروین از صحبت های فرگوسن در بین دو نیمه در رختکن منچستریونایتد می گوید:
فرگوسن داد و فریاد نکرد. او به آرامی گفت: "می دانید حریف ما تاتنهام است. آنها در ذهنشان از همین حالا پیروز میدان هستند و منتظرند تا پس از بازی جشن بگیرند. در همان دقایق ابتدایی نیمه دوم اگر یک گل بزنید، بسیار مضطرب می شوند. تاتنهام همینطور است. آنها همیشه همینطور بازی کرده اند و خواهند کرد.
این خیلی بهتر از پرتاب اشیا و داد فریاد مربی در بین دو نیمه است. یونایتد در آن بعد از ظهر در نیمه دوم 5 گل زد. عملکرد آنها تغییر کرد زیرا فرگوسن ترجیح داد از فریادش استفاده نکند و برعکس، با دانش با بازیکنانش صحبت کند. مربی خوب این کار را می کند.
در تمرینات هم باید آرامش و انتقال دانش یک قانون باشد. استعداد توسط خدا نازل نمی شود. باید پرورش و شکل پیدا کند. مربیان خوب، مانند فرگوسن برای هر جلسه تمرینی یک نسخه دارند و این باعث نتیجه گیری آنها می شود. آنها همچنین باید روی یادگیری خودشان هم کار کنند.
در فوتبال انگلیس، بعضی مربیان خیلی دقیق و وسواسی هستند. مورینیو قطعا اینطور است و ویاش بواش هم همینطور اما کمی کمتر. یک مدافع که نمی خواهیم نامش را بگوییم، در گفتگو با کلی و ودینگتون گفت:
زمانی که تمرین می کنیم، اگر یکی از بازیکنان اشتباه فاحشی کند، مربی تمرین را متوقف می کند و تمام بازیکنان را وادار می کند 20 دقیقه بدوند. واقعا از ارتکاب اشتباه وحشت داشتیم. تمرین ما کاملا فضای ترسناکی داشت. ما واقعا می ترسیدیم. پس از آنکه در یک بازی می باختیم، ساعت 6 صبح روز بعد ما را می دواند.
چنین سبک تمرین بدون شک کمتر در سطح اول فوتبال جهان اتفاق می افتد و باید هر چه زودتر از بین برود. مدل جدید تمرینات باید بر پایه تغییر نگرش بازیکنان باشد. همانطور که ناتان میلستین، ویولونیست معروف می گوید: "تمرین باید فقط و فقط با تمرکز باشد. یادم می آید زمانی خیلی نگران بودم که اطرافیانم بیشتر از من تمرین می کنند و از استادم، پروفسور آیر درخواست کمک کرد و او گفت: واقعا مهم نیست چند ساعت تمرین کنی. اگر فقط انگشتانت تمرین کنند، هر چقدر تمرین کنی کافی نیست. اگر با ذهنت تمرین کنی، دو ساعت هم خیلی زیاد است. "
الگوی یک مربی مدرن
نقش مربی در تیم غیر قابل انکار است. بله، شانس نقش بسیار زیادی در فوتبال دارد. همانطور که قبلا گفتیم، نیمی از نتایج به وسیله شانس رقم می خورند. بله پول یک فاکتور مهم است اما این بازی، چیزهای بیشتری هم دارد. دنیایی از سبک ها وجود دارند که باید از بین آنها انتخاب کنید و تعداد بیشماری فاکتور وجود دارد که در نتیجه گیری موثر است و رهبران بزرگ، تا حد ممکن تمام اطلاعات را جمع می کنند تا از منابع خود نهایت استفاده را ببرند. آنها خلاق هستند و راهی پیدا می کنند تا بازی را به نفع تیم خودشان جلو ببرند. آنها نقش مهمی دارند.
و هنوز باشگاه های زیادی نمی دانند مربی خوب و مناسب آنها چه کسی است. آنها شرایط مناسبی را برای کار یک مربی فراهم نمی کنند تا بتواند توانایی خود را نشان دهد و همیشه فکر می کنند تغییر مربی بهترین راه حل است. آنها وقتی اوضاع خوب پیش نمی رود، خیلی زود واکنش نشان می دهند و تمام تلاششان را نمی کنند تا شرایط را برای موفقیت مربیان فراهم کنند. یکی از مهمترین این شرایط، بازیکنان هستند.