بر اساس یک مطالعه انجام گرفته در ایالات متحده، در طول جنگ جهانی اول برای کشتن یکی از افراد دشمن به طور متوسط باید ۷٫۰۰۰ گلوله تفنگ شلیک می شد. در طول جنگ ویتنام این عدد به ۲۵٫۰۰۰ برای هر شلیک مرگبار رسید. این اعداد بسیار تعجب برانگیز به نظر می رسند وقتی بدانید که یک تک تیرانداز ماهر و آموزش دیده در هر ۱٫۳ تیراندازی خود به یک شلیک موفق و مرگبار دست می یابد. از این رو اگر«سیمو هایها» ی فنلاندی با بیش از ۵۰۵ شلیک مرگبار، در جنگ ویتنام حضور داشت برای رسیدن به این رکورد باورنکردنی باید بیش از ۱۳٫۵۵۰٫۰۰۰ گلوله شلیک می کرد. اما او با رکورد خارق العاده خود مرگبارترین تک تیراندازی که روی زمین زندگی کرده باقی ماند.
«سیمو هایها» در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۵ در از پدر و مادری به نام های جوهو و کاترینا هایها در قصبه ی «کیسکینن» از توابع شهر «روتجاروی» در فنلاند به دنیا آمد. این منطقه در ایالت قدیمی «کارلیا»ی فنلاند قرار داشت که اکنون جزوی از خاک روسیه به شمار می آید. خانواده او کشاورز بوده و او نیز همین پیشه را در پیش گرفت و در طول زندگی خود به تفریحات متعددی پرداخت که از آن میان می توان به اسکی روی برف، شکار و تیراندازی اشاره کرد. «سیمو هایها» در نبرد فنلاند با اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در نبردی که به «نبرد زمستانی» مشهور شد شرکت داشت؛ نبردی که در زمستاتن ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۰ و در نتیجه تجاوز شوروی به خاک فنلاند رخ داد.
«نبرد زمستانی» زمانی رخ داد که «سیمو هایها» ۳۳ سال سن داشت و در ۱۷ دسامبر ۱۹۳۹ او سی و چهارمین سالگرد تولد خود را در جبهه «کولا» جشن گرفت. او در کل ۹۸ روز در گروهان ششم نیروی پیاده ارتش فنلاند خدمت کرد. «نبرد زمستانی» تنها ۱۰۵ روز به طول انجامید اما «سیمو هایها» پایان جنگ را ندید زیرا در هفته های پایانی نبرد زخمی شده و در بیمارستان بستری شد. در طول ۹۸ روز حکمفرمایی وحشت «سیمو هایها» بر میدان های نبرد، هیچکس او را ندید و صدایش را نشنید اما وی هر روز با شلیک های مرگبار خود سربازان روسی را از پای در می آورد به طوری که تنها در طول یک روز بیش از ۲۵ سرباز روسی را از راه دور مورد هدف قرار داد. وی به عنوان یک تک تیرانداز کارکشته افسران عالی رتبه و تک تیرانداز های دشمن را مورد هدف قرار می داد و با چنین دقت و قدرتی بود که خیلی زود اسم «سیمو هایها» در میان خطوط اولیه سربازان روسی پیچید. بزودی به وی لقب «مرگ سفید» داده شد.
در یک مورد بعد از این که «سیمو هایها» یکی دیگر از تک تیرانداز های دشمن را تنها با یک بار شلیک از پای درآورد، روس ها سعی کردند با تیراندازی بی هدف و غیرمستقیم، شلیک خمپاره، به منطقه ای که فکر می کردند او در آن نواحی پنهان شده وی را بکشند. اما «سیمو هایها» در کمال ناباوری بدون این که حتی خراشی بردارد از مهلکه گریخت. در موردی دیگر یک گلوله خمپاره در نزدیکی محل قرار گرفتن او به زمین اصابت کرد و باعث پاره شدن لباس مخصوصش شد اما این بار نیز «سیمو هایها» تنها با یک خراش سطحی در پشت از مهلکه گریخت. با وجود این که «سیمو هایها» چنین مدت طولانی را در نزدیک ترین فاصله به خطوط دشمن گذرانده بود اما هیچگاه از این موضوع ترس نداشت.
او به عنوان یک تک تیرانداز ماهر و خود آموخته به کار خود مانند شکار معمولی نگاه کرده و هر بار سعی می کرد به روشی جدید پنهان شده و دشمن را فریب دهد. او از تکنیک های هوشمندانه ای استفاده می کرد؛ برای مثال همواره روی برف های مقابل محل پنهان شدن خود مقداری آب می ریخت تا آتشی که در نتیجه شلیک از دهانه تفنگش خارج می شد با لرزاندن برف سبک باعث لو رفتن محل اختفایش نشود. همچنین وی به استاد استفاده از صداها، دود و شلیک توپخانه برای پنهان نگه داشتن حرکاتش هنگام تغییر موقعیت تبدیل شده بود. با توجه به این که در طول دوران جنگ نقشه ای وجود نداشت وی از ذهن و حافظه قوی خود برای پیدا کردن بهترین مکان اختفا استفاده می کرد.
آماده شدن و تاکتیک های خاص در تیراندازی
مهارت های «هایها» با آماده سازی های پیچیده او برای شلیک ترکیب می شد. در طول شب او معمولاً به بهترین و مطلوب ترین محل اختفای خود می رفت و هر گونه آماده سازی و تدارکاتی که برای روز بعد لازم بود را انجام می داد. در ظاهر او انسانی وسواسی بود زیرا علاقه و توجه او به جزییات کاری که انجام می داد بسیار تعجب برانگیز بود. او بسیار بیشتر از سربازان دیگر اسلحه مخصوصش را تمیز می کرد و قبل و بعد از انجام هر ماموریت نیز همین کار را تکرار می نمود. در دمای منفی ۲۰ درجه زمستان فنلاند نیز تمیز کردن و روغنکاری مناسب اسلحه برای جلوگیری از گیر کردن آن بسیار مهم و حیاتی بود. اسلحه مخصوص او یک ام ۲۸-۳۰ بود که اسلحه دوست داشتنی او حتی قبل از دوران جنگ بود و جالب این که حتی ابتدایی ترین دوربین های تک تیراندازی را نیز نداشت.
این اسلحه در واقع اسلحه رسمی نیروی زمینی فنلاند در اواخر دهه ۱۹۳۰ بوده و «سیمو هایها» نیز به دقت و ثبات این اسلحه اطمینان کامل داشت. او برای سال های طولانی با این اسلحه آشنا بود و با آن شکار کرده بود. او اسلحه اش را برای مسافت ۱۵۰ متری صفر می کرد و همواره این موضوع را رعایت کرده و خود را به مسافت مطمئنه می رساند. یکی از افسانه هایی که در مورد تک تیرانداز ها وجود دارد این است که آن ها از درخت بالا رفته و از آنجا به سمت هدف خود شلیک می کردند. وقتی در مورد این موضوع از «سیمو هایها» سوال شد وی به شدت خندید زیرا از نظر او چنین کاری نه تنها امکان ندارد بلکه احمقانه نیز هست.
به عقیده او شلیک از بالای درخت برای یک تک تیرانداز امکان پذیر نیست زیرا وی روی درخت ثبات کافی برای شلیک را ندارد و دوم این که در صورتی که توسط دشمن شناسایی شود هیچ راهی برای فرار نخواهد داشت. به جای این روش وی ترجیح می داد از شاخه هایی که به سطح زمین بسیار نزدیک بودند به عنوان محافظ و وسیله ای برای استتار استفاده کند و همزمان با قرار گرفتن بدن روی زمین از ثبات کافی برای شلیکی مطمئن برخوردار باشد.مهارت های او در تیراندازی از نزدیکی او با طبیعت از همان دوران کودکی نشأت گرفته بود زیرا وی در طول زندگی خود به طور مرتب در جنگل به شکار می پرداخت. این تک تیرانداز افسانه ای از همان نوجوانی در جنگل های کاج و مناطق بی درخت به شکار پرندگان می پرداخت. این پرندگان معمولاً بسیار ترسو و هوشیار بوده و به کوچکترین حرکت، سر و صدا یا انعکاس نوری واکنش نشان می دادند.
یک شکارچی باید دیدی بسیار فوق العاده می داشت و می توانست اهداف را پیدا کرده و شناسایی نماید. هر چیزی به شرایط موجود، هدف و عوارض زمین وابسته بود. هیچ روش آسانی برای شکار وجود نداشت زیرا هر موقعیت شکاری منحصربفرد بوده و شرایط خاص خود را داشت. وقتی که یک شکارچی به هدف خود شلیک می کند باید نتیجه شلیک خود را ببیند زیرا هر هدفی در صورت به خطا رفتن شلیک یا مرگبار نبودن آن سعی در فرار دارد.هر حیوانی قبل از این که کشته شود و یا در اثر ضربه توان حرکت نداشته باشد سعی دارد از خود دفاع نماید و این موضوع در مورد انسان ها در میدان نبرد نیز صدق می کند. به همین دلیل است که برترین تک تیرانداز ها در طول تاریخ همگی شکارچیان ماهری بوده اند.
یکی دیگر از درس هایی که «سیمو هایها» از شکارچی بودن یاد گرفت، دیدن و درک عوارض زمین و استفاده مناسب از آن ها بود. او در استفاده از عوارض زمین و سود بردن از هر فضایی استاد بود. علاوه بر همه این موارد، پدرش به او یک مهارت شکار بسیار ارزشمند و خاص آموخته بود: توانایی و مهارت در تخمین مسافت. این مهارتی نبود که از بدو تولد همراه «هایها» بوده باشد. با تمرین و تکرار بسیار توانسته بود به دقت بالایی در تخمین مسافت دست یابد. وی برای رسیدن به این مهارت هزاران بار مسافت خود تا هدف را تخمین زده و سپس با گام کردن این فاصله مسافت واقعی را با تخمین خود مقایسه می کرد. در اکثر موارد نیز تخمین او کاملاً درست بود. وقتی او مسافتی را تخمین می زد محاسبات او در بدترین حالت ممکن تنها یک یا دو گام بیشتر یا کمتر از مقدار واقعی بود. همچنین وی تاثیر باد و باران روی تیراندازی و شرایط جنگل را به خوبی یاد گرفته بود.
تجربیات میدان نبرد
با مهارت منحصربفرد «سیمو هایها» و تجربیاتی که در طول زندگی خود اندوخته بود، این تک تیرانداز افسانه ای به کابوس نیروهای روسی در جنگل های فنلاند تبدیل شده بود تا این که در ۶ مارس ۱۹۴۰ در جنگل های «اولیسما» در منطقه «کولا» زخمی شد. وی در یکی از حملات روس ها در اثر برخورد گلوله انفجاری بیهوش شده و تا یک هفته بعد در حالت کما باقی ماند که در آن زمان دیگر قرارداد آتش بس بین دو کشور درگیر امضا شده بود. در اثر برخورد گلوله وی بخشی از صورت خود را از دست داده و برای سال های متوالی با دردی همیشگی و شدید مواجه شد.
بعد از پایان جنگ «سیمو هایها» به مزرعه اش بازگشت. موفقیت های وی در طول دوران کوتاه جنگ از او یک شخصیت مشهور در سطح سلبریتی های بزرگ ساخته بود اما او ترجیح داد در کشورش باقی بماند. یکی از دوستان او می گوید که «سیمو هایها» در جنگل بسیار بیشتر از آن که با اطرافیان خود حرف می زد با حیوانات سخن می گفت. بیش از ۲۶ عمل جراحی روی صورت او انجام شد و وی دیگر نتوانست توانایی سابق خود در سخن گفت را بدست آورد از این رو قابل درک است که دوست نداشته باشد بیشتر از حد نیاز با اطرافیانش مراوده داشته باشد. «سیمو هایها» تا سال ۲۰۰۱ در خانه اش تنها زندگی می کرد و بعدها به یک مرکز نگهداری از سربازان ناتوان منتقل شد تا این که در سال ۲۰۰۲ در سن ۹۶ سالگی درگذشت.
«سیمو هایها» بزرگ ترین تک تیرانداز تمام دوران بود زیرا از هر آنچه که در اطرافش رخ می داد مطلع بود. او یک شکارچی و برف نورد ماهر بود که به خوبی می دانست چگونه باید خود را پنهان نگه دارد. اسلحه قدیمی و آشنا و شخصیت جالبش نیز او را برای تبدیل شدن به بزرگ ترین تک تیرانداز تاریخ مناسب می کرد. وی همواره تنهایی را ترجیح می داد و نمی پذیرفت کسی در ماموریت هایش او را همراهی کند و در زمینه رفتاری نیز با بسیاری از تک تیرانداز های دیگر متفاوت بود. با دستکم ۵۰۵ شلیک مرگبار در طول «نبرد زمستانی» در سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۰ «سیمو هایها» به مرگبارترین تک تیرانداز تاریخ تبدیل شد که برای همیشه در تاریخ فنلاند جاودانه ماند.