شاید شما نیز جزو افرادی باشید که عقیده دارند تمامی فیلمها را میتوان از دید روانشناسی تحلیل کرد، چرا که در تمامی آنها انسان نقش اصلی را بازی میکند و موضوع روانشناسی نیز مطالعه انسان است. اگرچه این نظر تا حد زیادی درست است اما برخی فیلمها نیز وجود دارند که در آنها موضوعات روانشناسی بر سایر مفاهیم فیلم غلبه دارد و از این نظر میتوان آنها را فیلمی روانشناسی دانست. در اینجا ۱6 فیلم روانشناسی برتر را به شما معرفی خواهم کرد.
16-روز هشتم Le huitième jour
ماجرای این فیلم همراهی دو مرد است: یکی هری (دانیل اوتوی) فردی که طلاق گرفته و دلتنگ کودکانش است و جرج (پاسکال دوکن) که دچار سندرم دان است و از آسایشگاه روانی که در آنجا بستری است فرار کرده. این دو تصادفاً به یکدیگر برخورد میکنند و…
این فیلم در ۱۹۹۶ نامزد نخل طلای جشنواره کن شد. در همان سال دو بازیگر فیلم به صورت مشترک جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آوردند. این اولین بار در تاریخ جشنواره کن بود که جایزه بهترین بازیگر بهطور مشترک به دو نفر میرسید.
15-قوی سیاه Black Swan
قوی سیاه (به انگلیسی: Black Swan) فیلمی روانشناسانه محصول ۲۰۱۰ آمریکا به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نقشآفرینی ناتالی پورتمن و میلا کونیس است. این فیلم به دورهای از زندگی یک بالرین میپردازد که در باله نیویورک تحت فشارهای سخت بیرونی و درونی قرار گرفتهاست.[۲] قوی سیاه پنجمین فیلم بلند آرنوفسکی است.
جوایز و نامزد جایزه:
فیلم قوی سیاه با ۱۲۲ نامزدی در رشتههای گوناگون از جمله بهترین کارگردان سال برای دارن آرنوفسکی، بهترین بازیگر زن نقش اول (ناتالی پورتمن) و بهترین بازیگر زن نقش مکمل (میلا کونیس)، در صدر فهرست نامزدهای جوایز انجمن منتقدین سینمایی رسانههای آمریکا (BFCA) قرار گرفت که بیشترین تعداد نامزدی جوایز برای یک فیلم در تاریخ اهدای جوایز این انجمن بهشمار میرود.
این فیلم در مجموع بر اساس صفحه اش در درگاه جمعاً نامزد ۱۱۲ جایزه ی مختلف از جشنواره های متفاوت شده و ۴۷ بار دیگر هم موفق شده در جشنواره ای مختلف جوایزی رابه خود اختصاص بدهد که از مهمترین آنها می توان به جایزه ی بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره ی بفتا(۲۰۱۱) و آکادمی اسکار(۲۰۱۱) اشاره کرد. همچنین این فیلم در اسکار ۲۰۱۱ در چهار رشته ی دیگر نیز نامزد شد که نتوانست جوایز را به خود اختصاص بدهد.
14-فهرست مرگ / Kill List
این فیلم داستان آدمکشی را روایت میکند، که چند ماه است از این کار دست کشیده و با همسر و فرزند خود زندگی آرامی را آغاز کرده است. اما او در زندگی جدیدی که برای خود درست کرده دچار مشکلات مالی فراوانی شده و به همین جهت تصمیم میگیرد بار دیگر به آدمکشی روی بیاورد تا در ازای آن پول زیادی به جیب بزند. او برای اینکار از طرف آدم های کله گنده لیستی دریافت می کند و هر اسمی که در آن لیست باشد باید از بین برود.
13-انزجار / Repulsion
این فیلم قسمت سوم از سه گانه آپارتمان رومن پولانسکی است. داستان زندگی کارول دختر بلژیکی به همراه خواهرش هلن که در یک آپارتمان در کنار هم زندگی میکنند. از ابتدای فیلم و سکانس اول که نگاه خیره کارول را میبینیم در میابیم که با فیلمی شخصیت محور روبه روییم. کارول در کنار هلن در آپارتمانی زندگی میکند و شاهد رابطه هلن با مردی متاهل است. وی همچنین یک مانیکوریست آرایشگاه است ولی با جامعه رابطه ای ندارد بلکه در ذهنش زندگی میکند. بدین معنا که ارتباطش با واقعیت قطع شده است و این امر قطع رابطه با جامعه را نتیجه میدهد. پس دوری از جامعه موجب ازهم گسیختگی ساختار روانی میشود. ناهنجاری و سرکوب روانی درکنار واپس زدن جامعه اختلالاتی عمیق در ذهن و روان کارول ایجاد میکند تا آنجا که وی دچار بیماری هایی روانی مثل اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی، هذیان و ... شده است.
12- مرد بارانی – Rain man:
مرد بارانی (به انگلیسی: Rain Man) نام فیلمی آمریکایی به کارگردانی بری لوینسن محصول سال ۱۹۸۸ است. در این فیلم تام کروز در نقش «چارلی ببیت» و داستین هافمن در نقش «ریموند ببیت» (مرد بارانی) حضور دارند.
فیلم مرد بارانی در سال ۱۹۸۹ توانست ۴ جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامهٔ غیراقتباسی، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای داستین هافمن، را بدست آورد.
شخصیت ریموند یا مرد بارانی که در فیلم، داستین هافمن نقش او را بازی میکند، با الهام از شخصیت واقعی کیم پیک ساخته شده است.
11-آزمایش / Das Experiment
کارگردان فیلم آزمایش، اولیور هیرشبیگل است. این فیلم در سال ۲۰۰۱ میلادی ساخته شده و بازیگران این فیلم عبارتانداز: موریتز بلیبترو، کریستین برکل. این فیلم براساس کتابی با نام جعبهٔ سیاه ساخته شده که خود بر اساس آزمایش زیمباردو نوشته شده بود. عنوان فیلم اسم تستی در روانشناسی است که آزمایش زندان استنفورد خوانده می شود این آزمایش یکی از معروفترین و به نقلی خطرناکترین آزمایشهای روانشناسی است که تاکنون انجام شده است. در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۷۱ انجام شد، چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت آزمایشی نقشهای زندانی و زندانبان را پذیرفتند. نتایج آزمایش حیرتآور بود، پس از گذشت چند روز اکثر زندانبانان رفتارهای شدید سادیسمی از خود نشان دادند. آزمایش به خاطر ترس از کنترل خارج شدن وضعیت بعد از ۶ روز متوقف شد.
10-Psychoروانی
از دیدگاه روان شناسی زیگموند فروید انسانها درگیر تسلط ناخودآگاه هستند و این ناخود آگاه است که بر اعمال انسان ها کنترل دارد؛ همانطور که نورمن اسیر عقده های روانی است و در پس این عقده ها دست به اعمالی می زند.
آلفرد هیچكاك استاد دلهره سینما در فیلم " روانی " ترس را نه برای ایجاد ترس و ساخت فضاهای ترسناك، بلكه برای شناخت انسان و بررسی زوایای روح او به كار می گیرد. او به جای استفاده از سرداب های نمور، دهلیز های پیچ در پیچ و یاصدای جغد؛ شخصیت دوگانه ای را خلق می كند تا عمل ترس را در روابط انسان و ذهن آنان کندوکاو کند.
هیچكاك با به كارگیری اصل تقابل به ساخت کاراکترهایی متفاوت روی می آورد. شخصیت هایی مانند؛ مردعاشق ولی عاقل(فراخود قوی) در مقابل دختری كه در ابتدا به نهاد برای رسیدن به امیال و آرزوها جواب مثبت می دهد و سپس به كمك فراخود و عقل این احساسات را كنترل می كند تا با یافتن خود به تعادل برسد(پیروزی خود) هیچکاک این شخصیت را در تضاد با نورمن قرار می دهد كه به نهاد لگام گسیخته ی خود اهمیت می دهد( برتری نهاد )؛ هیچکاک با ایجاد تناقض بین دو شخصیت ما را به شناخت درونی انسان می رساند.
9-جزیرهی شاتر Shutter Island
فیلم جزیرهی شاتر Shutter Island فیلمی بسیار زیبا با درونمایهی روانشناسی است.
تلاش برای رسیدن به انتهای هزارتوی داستان Shutter Island کاری غیرممکن و از بنیان غلط است. تلاش ما باید همواره روشنکردن نقطههای تاریک این داستان تا جای ممکن باشد و نه فهمیدن کامل آن. در حقیقت برای فیلمی چون Shutter Island چیزی به نام فهمیدن کامل وجود ندارد و درک کامل آن وابسته به حدسزدن پر رنگترین تئوریها است و از آنجا به بعدش با شما است که کدام را شخصا میپذیرید.
با پایان یافتن فیلم باز هم برخی از مردم نمیپذیرند که تدی دچار اختلالات روانی است یا نه. برخی این برداشت را میکنند که شاید تدی درست میگوید و دکتر جان کاولی او را به جنون کشانده است
8-فیلم سکوت برهها The Silence of the Lambs
یکی از زیباترین فیلمهایی است که پیرامون روانشناسی ساخته شده است.فیلم سکوت برهها در زمینهی اختلال روانی شخصیت ضد اجتماعی است.
داستان سکوت برهها از آنجایی آغاز میشود که کلاریس استارلینگ (جودی فاستر) از سوی جک کرافورد (اسکات گلن) از آکادمی آموزشی اف بی آی، در کوانتیکوو، ویرجینیا برای انجام همکاری در پروندهای جنایی برگزیده میشود. استارلینگ دانشآموختهی روانشناسی است. کرافورد به استارلینگ میگوید برای همکاری در پروندهی قتلهای زنجیرهای به کمک او نیاز دارد. کرافورد از استارلینگ میخواهد به دیدار هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز) که یک روانشناس و قاتل زنجیرهای آدمخوار است برود و با او گفتوگو کند. کرافورد بر این باور است که دکتر لکتر میتواند به آنها برای پیدا کردن «بوفالو بیل» کمک کند.
7-A Beautiful Mind
«جان نش» رياضیدانی است که در هر چيز روابط رياضی را جستجو میکند، از بازتابش نور در يک کراوات گرفته تا سطرها و تيترهای گوناگون عناوين و مقالات روزنامهها. در فيلم «يک ذهن زيبا»، او بيشتر در خود فرو رفته است و با اشخاص ذهنی و درونی خويش معاشرت دارد تا مردم دور و برش.
تأکيد او بر چنين تجاربی، علاوه بر آن که موجب موفقيتهايی در زمينهی رياضی و تدريس در دانشگاه برايش میشود، از طرف ديگر سبب میشود تا او و حرکات و گفتارش هر چه بيشتر از دنيای واقعی که زندگی اجتماعی بخشی از آن است، فاصله بگيرد.
جان فوربز نش ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا شد. اسکیزوفرنی یک بیماری روانی با منشاء نامشخّص و علایم متغیّر میباشد. مشخصه این بیماری عدم توانایی درک و یا بیان واقعیت است. این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار و گفتار، انزوا و گوشهنشینی بیشازحد و هذیان و توهم است. علایم این بیماری بسیار متنوع است. هذیان گویی، داشتن توهمهای مختلف از قبیل دیدن اشیاء یا افراد غیرواقعی، اختلال در تکلم، رفتارهای حرکتی عجیب و بالاخره سرکوب شدن عواطف و احساسات فرد بهطوری که در نهایت دچار مشکل در عملکرد اجتماعی یا شغلی و اختلال در روابط با دیگران شود، بیمار مبتلا به روان گسیختگی ممکن است یک حالت کاملا برآشفته و پرخاشگر داشته و یا ممکن است بهکلی ساکت و بیحرکت گوشهای نشسته باشد.
6-بی گناهان / The Innocents
در خصوص داستان فیلم بیگناهان اختلاف نظر وجود دارد و تا پایان نیز گره از ابهام موجود در آن باز نمیشود. به باور برخی از منتقدان، بیگناهان فیلمی روانشناختی است که شخصیت اصلی آن از بیماری پارانویا رنج میبرد، با چنین نگرشی، ساخته جک کلِیتون، درامی سراسر تعلیق است که با شک و تردید میتوان آن را در زمره فیلمهای ارتباط با جن و روح قرار داد. در این نظر، فیلم درباره زنی روانپریش است که تنها خود این ارواح را میبیند، اما از آنجا که تماشاگر تا لحظات آخر از بیماری او مطلع نیست، به شدت از تصویری که در واقع توسط شخصیت اصلی به وی ارائه میشود، هراسناک میگردد. اما در این میان نگرشی دیگر هم وجود دارد و آن اینکه دوشیزه گیدنز نه تنها بیمار نیست، بلکه این ارواح عاشق به واقع جسم و روح دو کودک را به تسخیر درآورده اند و این تفسیر در کتاب هنری جیمز که فیلم اقتباسی از آن میباشد پررنگتر از نظریه دیگر است
5-بچه رزماری / Rosemary’s Baby
روند قهقرایی و ساختار معمایی فیلم و مسئله توطئه اسكلت فیلم را استحكام میبخشند و آپارتمان به عنوان عاملی سركوب كننده از ابتدا حضور واضح و پررنگی دارد. رزماری (با بازی میا فارو) یك قربانی است، كسی كه میبایست فرزندی به دنیا بیاورد. چیزی كه ناخواسته روی خواهد داد، همه مادر خواهند شد و فرزندان خویش را بزرگ خواهند كرد اما در اینجا، با فرمی تضاد آمیز و غیر قابل برگشت آن كودك معصومی كه در ذهن یك مادر معصومتر نقش بسته و تنها به اعتبار اسمهایی كه رزماری برایش انتخاب كرده حضور فیزیكی دارد یك موجود پلید و كریه است، او انسان نیست و همین الزاماً برای شیطان بودن او كافی است.
4-مخمل آبی / Blue Velvet
نگاه لینچ مایه روانشناسی دارد که از ویژگیهای سورئال است. البته سادیسم و مازوخیسم نقطه تکیه گاه این فیلم است. لینچ توجه مفرطی به ضمیر ناخودآگاه دارد که نظریه فروید روانشناس مشهور است. او در لایه بیرونی فیلمش یک داستان معمولی را روایت می کند اما در لایه درونی نگاه انتقادی شدیدی به جامعه دارد و دگرآزاری، فحشاء، اعتیاد و سرکشی را به تصویر درمی آورد.
4-
درخشش کوبریک فیلمی تاریک و ترسناک است و ما را با این سوال که مشاهده گر قابل اطمینان کیست؟ یا اینکه کدام تفسیر در مورد این وقایع را قبول کنیم ،به چالش میکشد
درخشش مطمئنا نامفهوم ترین شاهکار استنلی کوبریک است!
من معمولا واژه شاهکار را بااحتیاط بکار میبرم اما واقعا تا الان فکر نمیکردم که این فیلم اصلا فیلم بسیار
خوبی باشد! درسال 2005 که برای اولین بار آن را دیدم اصلا دوستش نداشتم! اینکه کوبریک بیشتر عناصر رمان کینگ
را از فیلم حذف کرد و جای آن را با مفاهیمی که من نمیتوانستم بفهمم پر کرد واقعا آزار دهنده بود! خوشبختانه قبل از اینکه من این مقاله را به پایان برسانم شما خواهید فهمید که کوبریک چرا رمان کینگ را تغییر داده و او تلاش میکند چه چیزی را بگوید!
در ابتدا بهتر است بدانید که درخشش صرف نظر از چشمان تمام بسته ، شخصی ترین فیلم کوبریک است!
در واقع کوبریک، رمان کینگ را به زیرکی بعنوان سکوی پرتابی استفاده میکند تا بتواند داستانی کاملا متفاوت تحت
این رمان پرفروش ، بگوید! اما چرا اینکار رامیکند؟! مشخصا برای حفظ جانش!
در صحنه ی ابتدایی و موقع مصاحبه ی شغلی، کاراکترها به اندازه ی کافی قابل اعتماد به نظر میرسند .با این که این گفتگو ها خیلی رسمی به نظر میرسند و یاد آور گفتگوهای کوتاه درون ایستگاه فضایی در فیلم ادیسه ی 2001 است.ما در خلال همین گفتگو ها با شخصیت جک تورنس (جک نیکلسون)آشنا می شویم، فردی که قصد دارد تا در طول زمستان به همراه زن و فرزندش به تنهایی و در انزوا در هتل زندگی کنند.
3-مستاجر / The Tenant
مستاجر اقتباسی از رمان رولان توپور است که بدون شک فیلمی که پولانسکی ساخته است بهتر از رمان درآمده است. این فیلم از چند بعد به شدت دارای اهمیت است و با توجه به اینکه تمامی این ابعاد به طرز ماهرانه ای کار شده اند می توان گفت با یک شاهکار روبرو هستیم. این ابعاد شامل روانشناختی ، سینماتیک ، نوع روایت ، شخصیت پردازیهای استادانه ، ژانریک و البته بحث نگاه خیره می باشد. فیلم با نمایی از یک پنجره که شخصیت ترولکوفسکی پشت آن دیده می شود آغاز می شود و سپس رو به پایین رفته و مجدداً به سمت قبلی باز می گردد که اینبار سیمون مستاجر قبلی که خودکشی کرده پشت پنجره ایستاده است و در ادامه این کار با تغییر ترتیب ادامه می یابد و در واقع کارگردان ، تمام اهدافش را در این نما اعلام می کند و از همین پلان بحث نگاه خیره و البته تغییر جایگاه سوژه و ابژه شروع می شود که به جرات میتوان گفت از بهترین نمونه های تاریخ سینما در این زمینه به همراه پنجره عقبی و تام چشم چران می باشد.
2-سرگیجه / Vertigo
نمونهایترین اثر هیچکاک و محبوبترین فیلمش بین منتقدان. ظاهراً برای خود هیچکاک اثبات برتری تعلیق بر غافلگیری (با فاش کردن راز "جودی" در همان ابتدای حضوش در فیلم)، تلاش دیوانهوار "اسکاتی" برای زنده کردن یک زن مرده، و ترفند تکنیکی فوقالعادهاش برای القای حس سرگیجه به تماشاگر، مهمترین نکتههای فیلم بودهاند، اما حس عذاب وجدان "اسکاتی" و تلاشش برای بازسازی گذشته و رهائی از این حس نیز، یکی از جنبههای بسیار جذاب فیلم است. صحنههای تعقیب مادلین"، کل صحنه پایانی (و غلبه "اسکاتی" بر ترسش از ارتفاع) و بازی نوواک (با وجود ناراضی بودن هیچکاک از حضور او که ابتدا به جایش ورا مایلز را در نظر داشت) به یادماندنی است
1-شیطان صفتان / Les Diaboliques
فیلمی بسیار تکاندهنده که فضائی تلخ و سیاه و پر از دروغ و خیانت را به تصویر میکشد و با فیلمنامهای استنائی و تقسیم دقیق اطلاعات، یک لحظه تماشاگرش را رها نمیکند. پس از صحنه پرتنش قتل شوهر در وان حمام، فیلم به مسیری بسیار پرپیچ و خم، اما کاملاً حساب شده وارد میشود و گامبهگام تماشاگر را به سوی شک و تردید به همه چیز پیش میبرد و در نهایت ـ درست در لحظهای که بهنظر نمیرسد هیچ پایانی بتواند این اطلاعات متناقض را به سرانجام برساند. برگ برندهاش را رو میکند و به پایانی حیرتانگیز میرسد ("اگر تا فردا صبح هم مجبورم کنید اینجا بایستم، باز هم میگویم که خانم مدیر را دیدهام"). در سال ۱۹۹۶ (جرمیا چچیک، با همکاری شارون استون و ایزابل آجانی) بازسازی میشود.