امین امصدای شیعه: خود ارضايي يا استمنا از نظر اسلام حرام و گناه است و در اين جهت فرقي بين دختر و پسر نيست. قرآن کريم ميفرمايد: "هر کس از راهي، غير از همسرش، شهوتش را دفع کند، از تجاوز کاران است".[1] يعني از حکم الهي و انساني تجاوز کرده است. پيامبر اکرم(ص) فرمود: "هر کس شهوتش را با دست ( و هر طريق ديگري غير از مسير طبيعي و ازدواج) دفع کند، مورد لعنت و نفرت خداوند است".[2] امام صادق(ع) فرمود: "خود ارضايي (يا دفع شهوت از غير مسير طبيعي) از گناهان بزرگ است".[3] نيز فرمود: "خداوند با نظر رحمت به استمنا کننده نمي نگرد".[4] فعل حرام، عصيان و مخالفت با فرمان حق تعالي است. کم و زيادش در حکم اصلي تفاوت ايجاد نمي کند. هر مقدار به اندازه خود گناه است. اگر کم صورت گيرد، به اندازه خود و اگر زياد باشد، به همان اندازه، اما در مورد تعداد دفعات زياد، گناه ديگري هم هست و آن تکرار گناه است که تکرار و اصرار بر گناه، گناه ديگري محسوب ميشود.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: "لا تنظروا الي صِغِرَ الذنب و لکن انظروا اِلي مَنِ اجتَر أتم؛[5] به کوچکي گناه منگريد، بلکه بر عظمت و بزرگي کسي بنگريد که نسبت به او گستاخي و نافرماني کردهايد". از ديدگاه پزشکان استمنا آثار زيانباري بر جسم و روح و روان وارد مي سازد که ذيلا مطالبي به استحضار مي رسد.
الف. آسيبهاى جسمانى
1. ضعف و تحليلِ قواىِ جسمانى کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبران ناپذير خودارضايى است. احساس خستگى عارضه طبيعى انزال است، اگر خودارضايى در شبانه روز به دفعات تکرار شود اين احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتيجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبيت شده و يک طبيعت ثانوى براى او ايجاد مىکند. کاهش و تخليه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پيرى زودرس می انجامد. ... وقتى قلم به دست می گيرم زود خسته مىشوم و قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را روى زمين می گذارم تا وقتى که دستم کمى قدرت پيدا کند و دوباره بنويسم. «نامه اى از يک جوان» ... آن چه امروز برايم باقى مانده است (از ناحيه اين عمل) جسمى نحيف و درهم شکسته است. «نامه اى از يک جوان». ... با اين که ورزشکارم زانوهايم مرتب سست می شود. «پسرى 18 ساله» من که دخترى پر جنب و جوش و داراى چهرهاى روشن بودم، کم کم به دخترى بى حال، کم تحرک و رنگ پريده مبدل شدم. «دخترى 15 ساله، کلاس اول تجربى» لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى، ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تيرگى چهره، از نشانه ها و عوارض ضعف جسمانى است. متأسفانه ضعف جسمانى به همين جا ختم نمی شود، بلکه کل بدن را ساقط می کند. شخصى که مبتلا به اين عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شديد در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار مي دهد تا اين که به فلج عمومى بدن مبتلا مي شود.
2. ضعف بينايى خود ارضاى به تدريج در نور چشم و قدرت بينايى اثر می گذارد و آن را کاهش می دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضايى دارد و اين به حدى است که گاه به نابينايى منجر می شود. با اين که اهل ورزش هستم چشمانم خسته می شود و جلو چشمم تيره و تار می شود به حدى که سرگيجه می گيرم. آيا اين از عوارض خودارضايى است؟ «نامه اى از يک پسر 18 ساله» جوانى که هشت سال مبتلا به خودارضايى بود وقتى می خواست کتابى را بخواند چشم هايش سياهى می رفت، حدقه هاى چشم او بيش از حد معمول گشاد و باز شده بود و در قعر چشمهاى خود درد شديد احساس می کرد. (به نقل از مشکلات جنسى نسل جوان). روزى در يکى از خيابانهاى يزد چشمم به جوانى حدوداً بيست و پنج ساله افتاد که در اثر نابينايى به همراه برادرش حرکت می کرد، چون با برادرش آشنا بودم جلو رفتم و سؤال کردم: چرا چنين شده است؟ گفت: او مبتلا به انحراف جنسى (خودارضايى) بوده است و دست از اين کار برنداشته است تا به اين روز افتاد. (همان).
3. آسيب پذيرى در برابر بيمارى ها تحليل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذيرش ساير بيمارىها را فراهم می آورد. جسمى که با خود ارضايى ضعيف شده است نمی تواند در مقابل ميکروبها و ويروسها از خود دفاع کند. جوانى مبتلا به اين عمل شوم بود، در همين حين به يکى از بيمارىهاى همراه با تب دچار شد و در همان حال خودارضايى می کرد، در روز ششم بيمارى کاملاً ضعيف شده بود و در نتيجه مرگ او را فراگرفت.
4. آسيب دستگاه تناسلى و ناتوانی هاى جنسى و توليد مثل خودارضايى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى می گذارد. دکتر «هوچنين سون» معتقد است که عموم ناراحتى هاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضايى است. بعضى ازاين اثرات عبارت اند از: تورم غدد وذى تورم کانال نطفه تورم قسمت پايينى و عقب کانال ادرار شل شدن عضلات تناسلى خروج بى اختيار منى با کوچکترين حادثه ايجاد قاعدگى نامنظم و خروج ترشحات چرکى و احساس درد هنگام قاعدگى در دختران از بين رفتن پرده بکارت ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج ناتوانى و تأخير توليد مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام بيماريهاى مقاربتى عقيم شدن
5. آسيب مراکز عصبى و غدد در مغز در اثر خودارضايى و تحريک زياد، هيپوتالاموس آسيب مىبيند. مغز و مراکز حساس ديگر مکرراً دچار کاهش نسبى جريان خود مىشوندن و از اين طريق آسيبهاى جبرانناپذير و بر آنها وارد مىشود. تخليههاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود. خودارضايى هاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسيت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته يکى از دانشمندان، خود ارضايى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آنها مى شود. به طور کلى اختلال قواى بينايى، شنوايى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است. ... قسمتهاى عمده بدن من يعنى قلب و اعصابم به هم ريخته است. «نامه اى از يک جوان» و تو اى جوان عزيز به خود آى و اين آسيبها را جلوى چشم خويش تابلو کن و با تأمل در اين منظره نامطلوب و غيرقابل قبول، خود را از دام اين بلا نجات بده. کم خونى؛ کم اشتهايى و مشکلات گوارشى؛ کم خوابى و اختلال در خواب؛ تنگى نفس؛ سر درد و سرگيجه؛ پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات. همگى از آسيبهاى جسمى خودارضايى هستند.
ب. آسيبهاى روحى - روانى
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى همان گونه که گذشت، يکى از پى آمدهاى خودارضايى، ضعف و تحليل قواى جسمانى است و اين به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سيستم مغز و اعصاب است. اختلال در اين سيستم موجب مىشود که بخش حافظه کارايى لازم را نداشته باشد. علاوه بر اين، شخصِ مبتلا به خودارضايى به خاطر تمرکز در اين عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که اين خود عامل ديگرى براى کاهش مستمر حافظه است. از عوامل حفظ و تقويت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند و اين خود عامل ديگرى براى ضعف حافظه چنين اشخاصى است. ... استعداد کافى داشتم و تحصيل مى کردم اما اکنون استعدادم کم شده و مطالب را درست درک نمىکنم و با فشار و سختى به تحصيل ادامه مىدهم. «نامهاى از يک دانشآموز»
2. اضطراب دلهره و دلواپسى از ويژگىهايى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمى کند، او مرتب با خود درگير است و نمى تواند با خود کنار آيد. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ريختگى فکرى دامن گير اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه اين کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پيدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقير خود به علت ارتکاب گناه، شخصيت او را در هم مىکوبد. گاهى تأخير در ترک و اين که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگيرد. ... آيا با ترکِ خودارضايى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ» ... آيا پس از ترک مىتوانم ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم؟ آيا بخشوده خواهم شد؟ «نامهاى از يک جوان» آن چه امروز از اين عمل برايم باقى مانده است، روحى متزلزل و بغض و نفرتى متراکم است. «نوجوان 17 ساله تهرانى»
3. افسردگى بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشه گيرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است. 4
4. پرخاشگرى و بداخلاقى شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترين محرک محيطى حساس است، حوصله گفت و گو با ديگران را ندارد، زود رنج است و سريعاً از کوره در مى رود، به نور زياد، صدا، رفت و آمد و... حساسيت فوق العاده دارد.
5. يأس از زندگى ... در سنين 16 يا 17 سالگى دو مرتبه دست به خودکشى زدم ولى موفق نشدم، اکنون در ميان توفان مرگبارى به اين سو و آن سو مىروم، شايد هم يک سويش نابودى باشد. «نامه اى از يک جوان» ... تصميم گرفته ام اگر راهى برايم نباشد خودکشى کنم.... «دختر 18 ساله تهرانى»
6. از بين رفتن خلاقيتها، توانايىها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمى و فعاليتهاى فکرى.
8. هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتياد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل. 10
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بين رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسيبهاى اجتماعى خودارضايى يک حس گريز از اجتماع پديد مىآورد که در اثر افراط و تکرار در او ريشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افکار دور و دارز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حيات جمعى را دچار مخاطره مى سازد. فردِ خودارضا به غير از ميل به انزواجويى در عرصه اجتماعى نيز با مردم جوششى ندارد و از زندگى جمع احساس لذت نمى کند. اينجاست که نه تنها شخصيت اجتماعى و انسانى چنين افرادى تدريجاً متزلزل شده بلکه جامعه نيز از وجود نيرو جوان و پرانرژى محروم گرديده است و در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود. اين دسته از آسيبها عبارت اند از:
1. بى آبرويى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3 .انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست يابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبيل: عدم پذيرش در خواستگارى اکنون خواستگاران فراوانى دارم که هر يک از ديگرى بهتر هستند. به دليل همين مسأله (خودارضايى و از دست دادن بکارت) است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم بدون اينکه پدر و مادرم علت نپذيرفتن من را بدانند. «دخترى 18 ساله از تهران» بر اثر خودارضايى دامنم لکه دار شده و حالا خواستگاران فراوانى دارم که هرکدام از ديگرى بهتر است. به من بگوييد چه کار کنم. «نامهاى از يک دختر جوان» بى ميلى به ازدواج و تأخير در آن بى ميلى به همسر ناتوانى در مقاربت صحيح و ارضاى جنسى خود و همسر ناسازگارى خانوادگى سرد بودن کانون خانواده ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده
5. افت تحصيلى اين کار روى تحصيلات من به شدت اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهمايى جزء شاگردان خوب کلاس بودم، در سال سوم راهنمايى، ثلث اول يک تجديدى آوردم. «دختر 15 ساله»
6. بزهکارى
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى، خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بريدن از آنان.
9. از بين رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حيا.
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشيدن ديگران.
11. ايجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نواميس ديگران.
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان.
13. ترويج و اشاعه فحشا و منکرات.
14. شيوع بيمارىهاى مقاربتى در جامعه.
15. حسادت و بدبينى.