آیا تا به حال زمان صرف چیزی کرده ای که در آینده احساس کنی ارزشش را نداشته؟ به انجام کاری که می دانی برایت مضر است اصرار کردهای؟ موفقیت را نتیجه کار خود و شکست را نتیجه تاثیر عوامل بیرونی دانسته ای؟ اینها نمونه هایی اند از خطاهایی که همه ما در تفکر روزمره خود دچارشان می شویم، اما با شناخت چیستی آنها و دانستن نحوه شناسایی شان، می توانیم از آنها دوری کنیم و تصمیم های هوشمندانه تری بگیریم. آنچه خواندید، بخشی از خلاصه کتاب "هنر شفاف اندیشیدن (The Art of Thinking Clearly) نوشته رولف دوبلی که 99 خطای تفکر در انسان را تشریح کرده که قصد داریم هر روز یک مورد از آن را به طور خلاصه در تخته سیاه، شرح دهیم. برای دسترسی به تمامی مطالب مربوط به این کتاب، می توانید از برچسب هنر شفاف اندیشیدن استفاده کنید:
خطای بازنگری
چرا باید دفترچه خاطرات داشت؟
چند وقت پیش، دفترچه ی خاطرات عموی پدرم را دیدم. در سال 1932، او از یکی از روستاهای کوچک سوئیس به پاریس مهاجرت کرد تا شانس خودش را در فیلم سازی امتحان کند. در آگوست 1941، دو ماه پس از اشغال پاریس، نوشته بود:
همه مطمئن اند آلمانی ها تا آخر سال اینجا را ترک می کنند. حتی افسران شان هم به من این اطمینان را داده اند. انگلستان هم به سرعت فرانسه سقوط خواهد کرد و ما مجددا زندگی پاریسی خودمان را از سر می گیریم، البته به عنوان بخشی از خاک آلمان.
اما این اشغال چهار سال طول کشید.
در کتاب های تاریخی که امروز نوشته می شوند اشغال فرانسه به دست آلمانی ها بخشی از یک برنامه نظامی نشان داده می شود. امروز که به ماجرا نگاه می کنیم، به نظر ادامه، جنگ محتمل ترین سناریو بوده است. چرا؟ چون تحت تاثیر خطای بازنگری قرار گرفته ایم.
خطای بازنگری از متداول ترین خطاها است. می توان آن را به درستی پدیده "من به تو گفته بودم" نامید؛ وقتی به گذشته نگاه می کنیم؛ همه چیز واضح و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. وقتی مدیر عاملی به خاطر خوش اقبالی اش به موفقیت دست یابد، با نگاه به گذشته احتمال موفقیت خود را بسیار بیشتر از احتمال واقعی آن ارزیابی خواهد کرد.
پس چرا خطای بازنگری خطرناک است؟ خب، برای این که ما توانایی پیش بینی خود را دست بالا بگیریم و بیش از حد به دانش خود اعتماد کنیم و در نتیجه ریسک های زیادی را بپذیریم. این فقط محدود به موضوعات جهانی نمی شود؛ "شنیده ای؟ سیلوا و کریس از هم جدا شدند. معلوم بود آخرش این طور می شود؛ خیلی با هم فرق داشتند." یا "بیش از حد شبیه هم بودند" یا حتی" به ندرت همدیگر را می دیدند."
غلبه بر خطای بازنگری ساده نیست. مطالعات نشان داده انسان هایی که از این موضوع آگاه اند، درست به اندازه دیگران اسیرش می شوند. پس متاسفانه باید به شما بگویم با خواندن این فصل وقت خودتان را تلف نکنید.
اگر هنوز هم همراه من هستی، یک توصیه پایانی دارم که بیش از این که یک تجربه حرفهای باشد یک تجربه شخصی است؛ خاطراتت را بنویس. پیش بینی های خودت را یادداشت کن، آن هم درباره تغییرات سیاسی، شغل خودت، وزنت، بازار بورس و... سپس گاهی یادداشت های خودت را با وقایع بیرونی مقایسه کن. از این که چه پیشگوی ضعیفی هستی، شگفت زده خواهی شد.