مطلب ارسالی کاربران
فوتبال و جهانی شدن (قسمت اول)
آیا فوتبال تعبیری از جهان است یا جهان، توصیفی از فوتبال؟ آیا فوتبال، دلیلی برای یکپارچگی جهان است یا خود از یکپارچگی جهان نشأت میگیرد؟ این پرسشها در اغلب نوشتارهای جدیدی که درباره این بازی جذاب نگاشته شدهاند دیده میشود. در اینجا با تجزیه و تحلیل این نوشتارها از منظر جهانیشدن سیاست، اقتصاد و فرهنگ، به این نتیجه خواهیم رسید که فوتبال، بیش از آنکه منجر به روند جهانیشدن در حوزههای سیاست و اقتصاد شود، از آنها پیروی میکند. با این وجود شاید بتوان گفت در قلمرو فرهنگ، این فوتبال است که اساساً یک فرهنگ «جهان-محلی» مرکب و جهانشهری را شکل میدهد. فوتبال شاید منجر به صلح جهانی یا تحول در بازار جهانی نشود، اما قطعا فرهنگهای گوناگون را تحت سیطرهی «زبانِ بازی» گرد هم میآورد. این موهبتِ تخیل جمعی است، گرچه شاید هنوز راه خود را به درون سیاست یا اقتصاد جمعی باز نکرده باشد.
چه بازیکنان و چه تماشاگران بازی جهانی فوتبال، هر دو میتوانند از حرکت ظریف توپ، یک تکل بهموقع، یک خط دفاع مقاوم، یک ضدحملهی گسترده، پاسکاری تند و تیز هافبکها، یک عبور ماهرانه، دویدن بیپروا به سمت دروازه، حفظ عالی توپ و یا یک شوت اریب از فاصلهی دور به کنج دروازهی حریف لذت ببرند. آنها تکتک مراحل جام جهانی را عاشقانه دنبال میکنند، به تماشای تورنمنتها مینشینند و از لذت پیگیری برد و باختهای یک تیم، از فصلی به فصل دیگر، غافل نمیشوند. اینها کسانی هستند که زیبایی و معنا را در این بازی یافته اند. فوتبال، شکلی از یک بازیِ پرمعناست.
به گفتهی خیلی از منتقدین، این بازیها صرفا شیوهای برای منحرفکردن ذهن طبقهی کارگر است؛ درست همانند بازی «نان و سیرک» در روم باستان. سایرین اما معتقدند این بازی همچون صحنهی یک تئاتر است. در این مقاله ما از نظریهی نیک هورنبی حمایت میکنیم، آنجا که در «زمینِ داغ» مینویسد: فوتبال «نه یک راه فرار است و نه شکلی از سرگرمی؛ بلکه نسخهی متفاوتی از خودِ جهان است.» ما چیزهای زیادی از این بازی جهانی میآموزیم؛ چیزهایی دربارهی خود جهان. همانطور که مارکوویتس و رِنزمن میگویند: بازی، خود، زبانی را شکل میدهد که «در مقیاس جهانی قابل فهم است» و این زبان را به «تنها زبان ورزشی غالب و فراگیر در جهان تبدیل میکند.» اما این زبان تا چه حد اهمیت دارد؟ آیا بر باقی جهان اثر میگذارد؟ یا منحصراً الگوهای غالب اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را انعکاس میدهد؟ آیا فوتبال حقیقتا مستعدترین شکل بیان «تخیل جمعی» یا ماهیت جهانی است؟
عدهای از روزنامهنگاران و دانشمندان در سالهای اخیر به انتشار کتب یا مقالاتی دست زدهاند که در آنها به این سوالات پاسخ داده شده است. به عنوان مثال فرانکلین فوئر در «نظریهی مشهور و عجیب جهانیشدن» خود به این مطلب اشاره میکند که فوتبال میتواند تعبیری از جهان باشد. به همین ترتیب سایمون کوپر نیز کتابی منتشر کرده است با این مضمون که «فوتبال چگونه بر سیاست اثر میگذارد، و ... همیشه گذاشته است.» اما خود وی بعدها از این موضع عقبنشینی کرد و گفت «فوتبال، دیگر تعبیری از جهان نیست.» ریچارد جولیانوتی و رولان رابرتسون عنوان کردند که این بازی (همواره) «جزء چشمگیری از فرایندهای جهانیشدن بوده است» و حتی بر سرعت تشکیل جامعهی جهانی افزوده است. آنها معتقدند:
اگر همکاران دانشمند ما حقیقتا به دنبال فهم جهانیشدن در قرن بیست و یک هستند، پس لازم است که همهی ما نگاهی دقیقتر به تنها شکلِ فرهنگی جهانی بیاندازیم که این چنین همهی جوامع متنوع و میلیونها شهروند را در سراسر جهان مجذوب خود کرده و به وجد میآورد.
و البته که منظور آنها، ورزش فوتبال است.
اما آیا ما حقیقتا شاهد «فوتبالیشدن» جهان هستیم یا فقط با جهانیشدن فوتبال مواجهیم؟ آیا فوتبال، شرحی بر جهان ماست یا این جهان است که فوتبال را تشریح و توصیف میکند؟ به بیان دقیقتر فوتبال، علتِ جهانیشدن است یا معلول آن؟ خوشبختانه این پرسشها در مقالات انگلیسی اخیر که به این بازی جهانی پرداخته اند مشاهده میشود و میتوانیم در اینجا به آنها پاسخ دهیم. دیوید گلدبلت در نوشتار آمرانهاش دربارهی تاریخ فوتبال جهان، دیالکتیکِ میان فوتبال با سیاست، اقتصاد و فرهنگ را مد نظر قرار داده است. طبقه گفتهی وی، فوتبال جهان به تنهایی:
روند تاریخ را دگرگون نکرده است... منجر به انقلاب صنعتی یا شهرسازی در جهان نشده است... در آغاز، پایان یا تغییر روند جنگها نقش ندارد... (و) باعث برقرای صلح یا بازترسیم مرزهای جهان نمیشود.
در عین حال وی معتقد است «تاریخ جهان مدرن، بدون توجه به فوتبال، ناقص خواهد بود.»فوتبال، یک بازی حقیقتا جهانی است که هم شکلدهنده و هم انعکاسدهندهی سیاست، اقتصاد و فرهنگ به شمار میرود.
در مقابل، این مقاله با درنظرگرفتن جهانیشدن سیاست، اقتصاد و فرهنگ، نیمنگاهی به هر دو طرف معادله دارد: فوتبال چگونه بر جهانیشدن اثر میگذارد و جهانیشدن چگونه فوتبال را تحت تاثیر قرار میدهد؟ شواهد نشان میدهند که رقابت فوتبال اساساً و قبل از هرچیز وارد قلمرو فرهنگ میشود؛ جایی که در آن بر نحوهی تخیل ما به عنوان بشرِ جهانیشده تاثیر خواهد گذاشت. اما در قلمرو سیاست و اقتصاد، به جای بررسی سهم فوتبال در این دو حوزه، سادهتر است که ببینیم جهانیشدنِ سیاست و اقتصاد چگونه در فوتبال انعکاس مییابند. سیستمِ دولت و اقتصاد جهان است که فوتبال را شکل میدهد، پیش از آنکه فوتبال بتواند بازارهای جهانی را تکان دهد یا منجر به همکاری میان ملل مختلف شود. گرچه فوتبال به صلح جهانی نمیانجامد یا اقتصاد جهان را تحت سلطهی خود درنمیآورد، اما همچنان اهمیتی چشمگیر در توسعهی یک فرهنگِ بازیِ «جهان-محلی» مرکب و جهانشهری دارد.
ادامه دارد...