مطلب ارسالی کاربران
شعر بینظیر پروین اعتصامی که درد این روزای جامعه ما هم هست
شعر بی نظیر پروین اعتصامی که درد این روزای جامعه ما هم هست:(تا اخرش رو بخونید)
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت:ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت:مستی.زان سبب افتان و خیزان میروی
(مست)گفت:جرم راه رفتن نیست.ره هموار نیست
گفت:میباید تو را تا خانه قاضی برم
مست گفت:رو صبح آی،قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت:نزدیک است والی را سرای،انجا شویم
گفت:والی از کجا معلوم در خانه ی خمار نیست؟
گفت:تا داروغه را گویم،درمسجد بمان
گفت:مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت:دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت:کار شرع،کار درهم و دینار نیست
گفت:از بهر غرامت جامه ات بیرون گنم
گفت:پوسیده است،جز نقشی از پود و تار نیست
گفت:آگه نیستی کز سر افتادت کلاه(منظور کلاه پهلویه که تو دوره رضا خان باید مرد ها میزاشتن)
گفت:در سر عقل باید،بی کلاهی عار نیست
گفت:می بسیار خوردی،زان سبب بی خود شدی
مست گفت:ای بیهوده گو،حرف کم و بسیار نیست
گفت:باید حد زند هشیار مردم،مست را
گفت:هشیاری بیار،اینجا کسی هشیار نیست!!!!!