طرفداری- افتخارآفرینی و نوآوریِ آرسنالی ها اون ها رو تبدیل به الگویی برای بقیه تیم ها کرد. کم کم نوآوری های بیشتری به فوتبال اضافه شدند، البته اتحادیه مثل همیشه محافظه کار عمل می کرد و حاضر نشد پشت پیراهن بازیکن ها شماره بنویسه و در ورزشگاه ها پروژکتور نصب کنه. آرسنال جوراب های سیاهش رو با جوراب های راه راه آبی و سفید عوض کرد و یه ساعت هم تو هایبوری نصب شد. آرسنالی ها آستین هاشون هم سفید کردند؛ چون باور داشتند که رنگ سفید، بیشتر از بقیه رنگ ها دیده میشه. شاید مهم ترین نوآوری توپچی ها این بود که چاپمن بعد از تمرینات روز جمعه، بازیکن هاش رو دور یه تخته مغناطیسی جمع می کرد و درباره تاکتیک ها و برنامه های بازی بعدی و البته نکات بازی قبلی صحبت می کردند. او در هادرزفیلد بازیکن هاش رو با جایگیری در زمین آشنا کرد و در آرسنال هم بحث های تاکتیکی هفتگی رو به راه انداخت. دیلی میل در این باره می نویسه: «شکستن رسوم قدیمی. او اولین سرمربی ای بود که تلاش کرد به طرز قاعده مندی تیمش رو برای کسب برد می چید».
داستانی که در حال مطالعه آن هستید، بخشی از کتاب Inverting the Pyramid است و می توانید قسمت های قبلی آن را در اینجــــــا بخوانید.
تلاش های چاپمن جواب دادند و آرسنال در سال های 1931 و 1933، قهرمان لیگ شد. اون ها در فینال جام حذفی سال 1932 شکست خوردند اما این نتیجه با یه گل بسیار جنجالی از سوی تیم حریف رقم خورد. گلنویل معتقده که آرسنالی ها به دقت یه ماشین کار می کردند. قیاس بازی آرسنال با ماشین، چیزهای زیادی رو مشخص می کنه. چاپمن و آرسنال از عصر خودشون جلوتر بودند. جوی درباره سبک بازی شون میگه: «در قرن بیستم بودیم و مختصر، هیجان انگیز، دیدنی، اقتصادی و ویرانگر بازی می کردیم».
شاید این اتفاقات تعجب آور نیستند. چاپمن جزو اولین نسل از کودکانی بود که از قانون آموزش ابتدایی فورستر 1870 بهره مند شدند. این قانون می گفت که آموزش کودکان تا سن 12 سالگی اجباری ـه و باعث شد که صندلی های مدیریتی خالی بعد از اولین جنگ جهانی، پر بشند. شاید دستور «نوسازی اش کنید!» ازرا پاوند در گوش چاپمن صدا نمی کرد اما میشه گفت که نسل جدید مدیران، کمتر از پیشینیان شون به رسم و رسوم پایبند بودند. قابل ذکره که چاپمن، هم دوره یه نابغه نوگرای دیگه بود: دی اچ لارنس1.
اون دوران افرادی هم بودند که به این روند، شک داشتند. شاید آزاردهنده ترین این افراد، کاروترز از دیلی میل بود که بعد از قهرمانی سال 1933 گفت: «اگه فکر می کنید که بقیه تیم ها باید از روی آرسنال کپی کنند، می ترسم که اون ها نمونه خوبی برای به موفقیت رسوندن تیم ها نباشند. امروز تنها یک آرسنال وجود داره و نمی تونم باور کنم که تیم دیگه بتونه مثل اون ها بازی کنه؛ زیرا تیم های دیگه بازیکنانی برای اجرای سبک بازی آرسنال رو ندارند».
ایده های آرسنال و چاپمن به طرز ناقصی توسط بقیه تیم ها درک شده بود و تیم ملی انگلیس، روبرتز رو برای بازی برابر انگلیس در سال 1931 در لیست تیم جا داد. اما دو تا فول بک تیم ملی، یعنی فرد گودال و ارنی بلنکینسوپ به ترکیب M-W عادت نکرده بودند و به قول ال. وی. مانینگ، روزنامه نگار دیلی اسکچ، اسکاتلندی ها در فضاهای باز خط دفاع انگلیس، جشن گرفتند و بازی رو 2-0 بردند.
در اسکاتلند، دو دستگی به وجود اومده بود، یه عده از کارآیی سبک جدید بازی می گفتند و یه عده هم هنوز به طرز رمانتیکی به بازی مبتنی بر پاس چسبیده بودند. آخرین موفقیت سبک بازی مبتنی بر پاسکاری و رویکرد زیگزاگی، برمی گرده به 31 مارس سال 1928، وقتی که اسکاتلند موفق شد انگلیس رو در ومبلی شکست بده. اون ها به عنوان جادوگران ومبلی، جاودانه شدند. الکس جیمز، دو گل از پنج گل اسکاتلند رو زد و اون ها فقط یه گل خوردند. سندی آدامسون، روزنامه نگار ایونینگ نیوز در این باره می نویسه: «حرکاتی زیگاگی که باید مثل نسخه کلاسیکش در نسل بعدی باقی بماند... اسکاتلندی های شگفت انگیز رقیب هاشون رو توی تله موش و گربه می انداختند... توپ بعد از هر انتقال، سریعتر می شد. رقبا پریشان فکر، سردرگم شده، گیج و شکست خورده بودند. هرکدوم از حرکات زیگزاگی، یازده پاس رو شامل می شد و هیچکدوم از انگلیسی ها نمی تونستند توپ رو لمس کنند، تا موقعی که تیم دان، با یه ضربه، توپ رو شوت می کرد».
1.دیوید هربرت لارنس معروف به دی اچ لارنس (به انگلیسی: David Herbert Lawrence)نویسنده، شاعر، نقاش، مقاله نویس بریتانیایی و یکی از معتبرترین چهرههای ادبیات زبان انگلیسی بود.