طرفداری- جک باتلر از چاپمن خواست تا اون رو به عنوان یه رجیستا بازی بده تا باتلر خلاقیتش تو اون پست رو ثابت کنه، سیستم جدید تغییرات سریعی داشت. چاپمن با تغییر شکل بازی آرسنال، هیجان زده بود شده بود.
داستانی که در حال مطالعه آن هستید، بخشی از کتاب Inverting the Pyramid است و می توانید قسمت های قبلی آن را در اینجــــــا بخوانید.
آرسنال موفق به شکست 4-1 وست هم در آپتون پارک شد و در انتهای فصل هم پشت سر هادرزفیلد تاون، رده دوم لیگ رو به دست آورد؛ بهترین رده ای که تا اون زمان یه تیم لندنی کسب کرده بود. البته اون ها فصل بعدی رو ضعیف شروع کردند. این اتفاق دو دلیل داشت، اعتماد به نفس بیش از اندازه آرسنالی ها و پی بردن حریفان به نقطه ضعفِ ترکیب چاپمن: ضعفِ باتلر در کارهای تدافعی.
خیلی ها گفتند که باید به سیستم 2-3-5 برگردیم اما چاپمن باور داشت که این انقلاب هنوز کامل نشده. او یه بازیکن کاملا بدون ادعا رو تو پست هافبک-مدافع بازی داد؛ او این توانایی رو به طرز غیرمنتظره ای در هربی روبرتز پیدا کرد؛ بالِ موزنجبیلیای که با 200 پوند از اوسوستری تاون خریداری شد.
با توجه به صحبت های ویتاکر، روبرتز یه نابغه بود. شاید اون یه بازیکن تک بعدی به حساب میومد اما همون یک بعد، بسیار اهمیت داشت. وظیفه او، گرفتن توپ ها در میانه زمین یا پاس دادن توپ به نزدیک ترین هم تیمی بود. همین موضوع نشون میده که چاپمن چطور تلاش داشت تا ناتوانی روبرتز در کار با توپ رو بپوشونه. برنارد جوی، آخرین بازیکن آماتور تیم ملی انگلیس و کسی که بعدها به شغل روزنامه نگاری مشغول شد، در سال 1935 به آرسنال اومد تا جانشین روبرتز باشه. او در روزنامه «فوروارد آرسنال» نوشت: «او یه بازیکن ساده بود. توانایی های تکنیکی باتلر رو نداشت اما از لحاظ فیزیکی عالی و ذاتا مناسب پست بازی اش بود. اون باید در دفاع می موند تا با استفاده از قدش، توپ ها رو رد کنه و با موهای قرمزش، صبوری لازم برای حفظ آرامشش در موقعیت های پرفشار رو داشت. به نظر می اومد اون ستون اصلی دفاع آرسناله و سبکی از دفاع رو درست کرده که سرتاسر دنیا از اون تقلید کردند».
اما این موضوع داشت تبدیل به یک مشکل می شد. آرسنال موفقیت های بزرگی به دست آورد و تیم هایی که بازیکنان لازم برای اجرای سبک بازی توپچی ها رو نداشتند، شروع به اجرای اون کردند و تو این امر، موفق نبودند.
آرسنال در فینال جام حذفی سال 1927 از کاردیف باخت اما موفقیت های آرسنال بعد از رفتن نوریس از این تیم و فعالیت های اتحادیه برای نظم بخشیدن به وضعیت اقتصادی تیم ها اوج گرفت. بوچان در سال 1928 بازنشست شد و الکس جیمزِ ریزه میزه با 9 هزار پوند از پرستون اومد تا جای اون رو بگیره. جیمز کسی بود که سیستم چاپمن رو احیا کرد. هیچکس نمی تونه تاثیر جیمز در موفقیت های آرسنال در دهه 1930 رو دست کم بگیره. او مرد کلیدی آرسنال بود. وی استعداد پیدا کردن فضا برای دریافت توپ بود و ترجیح داشت عقب بازی کنه تا با استفاده از دید و تکنیکی که داره، توپ رو سریعا به خط حمله ببره. جوی اذعان کرد که جیمز، باهوش ترین بازیکنیه که اون باهاش بازی کرده. جیمز اونقدر باهوش بود که می تونست دو یا سه حرکت آینده اش رو برنامه ریزی کنه. او بارها با جایگیری در محوطه جریمه خودی و ارسال توپ به نقاط ضعف تیم حریف، بازی رو برای آرسنال درآورد.
آرسنال در سال 1930 موفق به فتح جام حذفی شد و این، اولین افتخار اون ها بود، اون هم در پنجمین فصل حضور چاپمن در این تیم؛ همونطور که خودش قول داده بود. سیستم جدید بازی آرسنالی ها کم کم داشت شکل واضحی به خودش می گرفت. فول بک ها به جای اینکه مهاجم نوک های حریف رو بگیرند، روی خنثی کردن حرکات وینگرها تمرکز کرده بودند و بال ها هم به جای گرفتن وینگرها، مهاجم های سایه رو یارگیری می کردند. هافبک-مدافع ها که تبدیل به مدافع وسط های امروزی شدند، با مهاجم های مرکزی حریف درگیر می شدند. دو مهاجم سایه تیم هم عمیق تر بازی کردند و 5-3-2 تبدیل به 3-2-2-3 شد: M-W.
جوی در این باره می نویسه: «راز ما حمله مون نبود، بلکه ما با ضدحمله به موفقیت می رسیدیم. برنامه ریزی ما جوری بود که از هر فرد، بیشترین استفاده رو ببریم و همیشه یه یار پشتیبان در هر محوطه جریمه داشتیم. البته محوطه های جریمه، اصل بازی نبودند و آرسنال موفقیتش رو با جلو کشیدن آگاهانه تیم حریف و کشوندن اون ها به سمت دروازه خودی و سپس حمله ای سریع با پاس های بلند به وینگرها به دست آورد».