پسرخالهداداش دمت گرم.کف کردم خدایی😁😁😁😁
آخرین بار که در یه همچین وسعتی ایستگا شدم مربوط به دوره خدمت بود.تو مرز.فرماندمون گفت پژاک بهمون شبیخون زده بدبخت شدیم هممون.رفیقم زار زار گریه میکرد و میگفت من نمیخوام بمیرم،منم داشتم شهادتین میگفتم که رفتیم بیرون دیدیم فرزاد لعنتی(ارشد پایگاه)داشت تیر هوایی میزد!😂😂😂😂😂😂😂
البته اینم بگم که با اجازه ی فرماندمون بود تا برا فرزاد دردسر نشه!وای خدا یادش بخیر ...😁😁😁😁