فصل نقل و انتقالات به هیچ وجه برای هواداران رئال خواستنی نبود. آنها خواسته هایشان را کاملا در نقطه مقابل تصمیمات پرز می دیدند و نمی توانستند برخی خرید و فروش های پرز را هضم کنند. از یک سو کایخون جوان که بسیار به او دل بسته بودند تا در آینده ای نزدیک بتواند به عنوان یکی از محصولات آکادمی رئال بدرخشد و برایشان به مهره ای تبدیل شود که از پایه و اساس در دل تیم خودشان رشد کرده، از سوی دیگر هم گونزالو ایگواین که می توان به جرات گفت اکثر قریب به اتفاق دوستداران رئال بازی چشم نواز او را بارها و بارها به فوتبالی که بنزما در فصول گذشته ارائه داده بود ترجیح می دادند به یک باره به ناپولی فروخته شدند تا به نوعی آه از نهاد رئالی ها برخیزد و از همان بدایت امر، فصلی تلخ را برای تیمشان پیش بینی کنند.
از سوی دیگر هر روز بیش از پیش انتقال قریب الوقوع گرث بیل به رئال مادرید با قیمتی هنگفت دهان به دهان می چرخید، آن هم در حالی که هواداران رئال معتقد بودند تیمشان بیش از پست وینگر، نیاز به مهره ای تمام عیار در نوک پیکان حمله را فریاد می زند اما این فریاد به گوش همه می رسید به جز فلورنتینو پرز.آنها بر این باور بودند که بنزما آزموده ایست که آزمودنش خطاست و به هیچ وجه نمی تواند مهره ای قابل اتکا باشد، آن هم در حالی که آلترناتیوی به نام ایگوایین نیز برنابئو را ترک کرده است و تحت هر شرایطی بنزما خیالش از فیکس بودن تقریباً راحت است. اما گوش پرز هم به این حرف ها بدهکار نبود و او یک بار دیگر ترجیح داد ستاره ای اسم و رسم دار را با خرجی کلان به مادرید بیاورد و شاید نقص ها و ضعف هایش را در سایه چنین انتقالی پنهان کند.
فروش مسوت اوزیل در آخرین روز فصل نقل و انتقالات، خاطره فروش ما که له له را برای رئالی ها زنده کرد تا بنا بر تجربه آنها به این نتیجه برسند که از دست دادن اوزیل نیز همانند ستاره فرانسوی برایشان پشیمانی از دست دادن ستاره ای بزرگ را به بار می آورد. در کنار تمام این مسائل، بازی های آغازین فصل برای رئالی ها اصلا دلچسب نبود و در میانه های میدان یک حفره بزرگ کوچ اوزیل از برنابئو را یادآوری می کرد. اوزیلی که فرسنگ ها آن طرف تر برای توپچی ها دلبری می کرد. همین مسائل در آغاز کار هواداران رئال را بی نهایت ناامید کرده بود و آنها چشم شان آب نمی خورد که در این فصل هم گشایشی حاصل شود و کارلتو را به نوعی ادامه دهنده راه مورینیو در آخرین فصل حضورش در مادرید می دیدند.
اما طبق قانون نانوشته فوتبال، این بار هم پیش بینی ها درست از آب در نیامد. رئال بهتر و بهتر شد و آهسته آهسته فوتبال روی خوشش را به هواداران رئال نشان داد. آنها بازی به بازی بهتر شدند و مهره هایی که هوادارانشان به آنها امید چندانی نداشتند روز به روز آماده تر به نظر می رسیدند. گرث بیل که در اولین نمایش هایش علی رغم گلزنی و یا دادن پاس گل، چندان با پازل رئال جور در نمی آمد به مهره ای قابل اتکا تبدیل شد و حالا و در حالی که 25 هفته از فصل گذشته و او هفته های زیادی را هم به علت مصدومیت از دست داده است آمار فوق العاده 10 گل و 9 پاس گل را در لالیگا از خود به جای گذاشته است. علاوه بر بیل، کریم بنزما هم نمایشی فراتر از حد تصور از خود ارائه داده است تا متوجه بشویم که همیشه فقدان یک رقیب شش دانگ برای یک بازیکن در یک تیم نمی تواند نکته ای منفی تلقی شود و ممکن است گاهی زمینه ساز حرکت رو به جلوی او گردد. بنزما در این فصل بهترین روزهایش در رئال را تجربه می کند و حالا تا پایان هفته بیست و پنجم لالیگا 14 گل به ثمر رسانده و 6 پاس گل نیز به هم تیمی هایش داده است. در کنار این دو، کریستیانو رونالدو هم در این فصل عملکردی خیره کننده داشته و بعد از اینکه با شروع فوق العاده اش در این فصل بار دیگر توپ طلا را به ویترین افتخارات رئالی ها اضافه کرده تا به امروز در لالیگا 22 گل زده و 6 بار نیز پاس گل داده است؛ آن هم در حالی که در 3 بازی اخیر تیمش به دلیل محرومیت حضور نداشته است و علاوه بر این صدر جدول گلزنان لیگ قهرمانان را نیز در دست دارد. از سوی دیگر و در کنار این ستاره ها، بازیکنانی چون دی ماریا، په په، مارسلو و ... به نظر می رسد کاملا احیا شده اند و در این فصل همگی در نتایج خوب رئال نقش بسزایی داشته اند.علاوه بر این بازیکنان جوانی چون خسه رودریگز و ایسکو نیز هرگاه به کار گرفته شده اند ظهور ستاره هایی دیگر برای رئال را نوید داده اند.
در کنار تمامی این مسائل، آمار تدافعی آنها در این فصل نشان می دهد هر چه از آغاز فصل گذشته است رئال مادرید در فاز تدافعی بهتر و هماهنگ تر شده و بر خلاف فصول گذشته و البته ابتدای فصل، درحال حاضر این تیم می تواند به دفاع قرص و محکم خود نیز ببالد و به موفقیت در این فصل امیدوار و امیدوارتر شود.همه این اتفاق های مثبت از رئالی که کمتر کسی در ابتدای فصل روی موفقیتش حساب باز می کرد، تیمی ساخته است که خود را در فینال کوپا دل ری و صدر جدول لالیگا می بیند و با قاطع ترین پیروزی در دور رفت مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان، صعودش را به جمع هشت تیم برتر این مسابقات حتمی کرده است. آنها در لالیگا تنها 5 بازی را بدون پیروزی سپری کرده اند که شامل دیدارهایشان با ویارئال، اتلتیکو مادرید، بارسلونا، اوساسونا و اتلتیکو بیلبائو بوده است و به جز مورد اول و دوم می توانند ادعا کنند در سایر دیدارها، داوران نقش شگرفی در ثبت نتایج داشته اند.
همه این اوصاف نشان می دهد که حالا و تا به اینجای فصل شرایط برای رئال آنقدر مقتدرانه پیش رفته است که هوادارانی که در آغاز کار امیدی به کارلتو و تیمش نداشتند، تا حدودی هم ناکامی فصل گذشته را فراموش کرده اند و هم مهر ستاره هایی که در فصل نقل و انتقالات از دست داده اند را از دل بیرون کرده اند و با امیدواری وصف نشدنی ای به آینده می نگرند، تا جایی که شاید در خاطرشان این رئال مادرید بیشترین شباهت را به رئال رویایی دل بوسکه داشته باشد.
باید منتظر ماند و به نظاره نشست که آیا آنها روند فوق العاده این روزهایشان را حفظ می کنند یا بار دیگر فوتبال اتفاقاتی غیرقابل پیش بینی را بر سر مسیرشان قرار می دهد. هر چه که هست روزهایی پرهیاهو در انتظار هوادارانی خواهد بود که شاید حالا دیگر به توانایی های کارلتو ایمان آورده باشند.