طرفداری- شاید بعضی از بازیکنان به تکنیکی کسانی که در سری آ بازی میکردند نبودند اما همه آنها مغز فوتبالی داشتند؛ همه آنها میدانستند که لحظه درست برای پاس چه زمانی است و کی باید تکل یا شوت زد. برای مدت طولانی، دیگو مارادونا و میشل پلاتینی پادشاهان سری آ بودند و در اواخر دهه ۹۰، این مارکو فنّ باستن و مثلث هلندی میلان بود که کل سری آ را در دستان خود داشت.
مثلث هلندی و عشق هواداران به آنها را تقریبا همه میشناسند. آریگو ساکی، با پولهای زیاد سیلویو برلوسکونی حمایت میشد و تصمیم گرفته شد که هلندیها را به خاطر استعداد شگرف آنها به خدمت بگیرند. انتقالهایی که به خوبی نتیجه داد. آنها اسکودتو و جام باشگاههای اروپا را فتح کردند. البته این فقط قسمت قرمز و مشکی شهر میلان نبود که با مثلث خود اروپا را فتح میکرد. اینتر ولی نقشه خاص خود را داشت.
در سال ۱۹۸۸، لوتار ماتئوس و آندریاس برمه از بایرن مونیخ به اینتر پیوستند و یک سال بعد، یورگن کلینزمن از اشتوتگارت، مثلث آلمانی اینتر را تکمیل کرد. آنها قرار بود تا میتوانند برای قسمت آبی شهر میلان افتخار بیاورند. آیا این کار، تقلیدی از مثلث هلندی میلان بود؟ شاید اما میلان قهرمان اروپا را خریده بود و اینتر قرار بود این قهرمانان را بسازد.
اولین ورودی، ماتئوس بود که در لیست بهترینهای تاریخی، به شکل ظالمانهای او را کمتر در نظر میگیرند. بازیکن "کامل" چیزی است که این روزها زیاد استفاده نمیشود اما لوتار ماتئوس به معنی واقعی کلمه، تعریف یک بازیکن کامل بود. او تواناییهای تدافعی که به او در پست هافبک دفاعی کمک میکرد را داشت اما میتوانست توپ را در مسیرهای طولانی حمل کند و به اندازه کافی هم گلزنی کند. همچنین با وجود اینکه فیزیک کوچکی داشت، در بازیهای هوایی عالی بود. وظیفهای نبود که ماتئوس از عهده آن بر نیاید.
برنده دوباره بهترین بازیکن آلمانی سال، کارش را از بروسیا مونشن گلادباخ شروع کرد. در سال ۱۹۷۹، برای خودش اسم و رسمی به پا کرد و نه تنها از بهترین هافبکهای جوان آلمان بود که اروپا هم او را زیر نظر داشت. تواناییهای او را تقریبا همه میتوانستند ببینند و قدرت رهبری مادرزاد او، ماتئوس را نزد مربیانش به سوگلی تبدیل کرده بود. عملکردش در گلادباخ به او پیراهن بایرن مونیخ را هدیه داد جایی که او وارد لیست بهترینهای دنیا شد.
۴ سال حضور او در باواریا پر از موفقیت بود. ۳ قهرمانی بوندسلیگا، قهرمانی جام حذفی و نایب قهرمانی در سال ۱۹۸۷ در جام باشگاههای اروپا، از جمله این افتخارات بود. البته، این تنها دوره ماتئوس در بایرن نبود اما در اولین حضورش در بایرن، ماتئوس اروپا را در بهت فرو برد. رهبری ذاتی، جنگندگی و از همه مهمتر تکنیک او، برای هیچکس قابل باور نبود.
در کنار او، آندریاس برمه در سمت چپ دفاع بازی میکرد که او هم در بین بهترینهای تاریخ معمولا به نا حق کمتر دیده میشود. پسر هامبورگ، خود را در کایزرسلاتن به دنیا معرفی کرد جایی که او بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶، ۱۵۴ بازی انجام داد. مثل ماتئوس، بازیهای خوب او، بایرن مونیخ را به وی علاقه مند کرد. توانایی او در بازی در تمامی پستهای خط دفاع و قدرت بازی یکسان با هر دو پا، او را مثل ماتئوس به بازیکن کاملی تبدیل کرده بود. گرچه پای چپ او، در اروپا نظیر نداشت.
برمه، بازیکن سریعی نبود و سرعت مادرزادی نداشت اما در تصمیم گیری به شدت تیز بود و از این استعداد برای پیروزی بر حریفان روبرو استفاده میکرد. وقتی به اینتر پیوست، به همراه ماتئوس به فینال ۱۹۸۶ رسیده بود. اینتر دو تن از بهترینهای دنیا را خریده بود اما به خاطر موفقیتهای میلان، زیاد به چشم نیامد. اینها اما اهمیتی نداشت چون این انتقال ها، به شدت ضروری بودند.
زمانی که ماتئوس و برمه به اینتر پیوستند، نراتزوری ۸ سال بود که لیگ را نبرده و از آخرین جام آنها ۷ سال بود که میگذشت. آنها به شدت تشنه موفقیت بودند مخصوصاً که رقیب آنها در تمامی نقاط ممکن از آنها سرتر بود.
ناپولی دیگو مارادونا، میلان گولیت و فنّ باستن و یووه مایکل لادروپ را داشت. اینتر در مقابل این ستارهها شخص بزرگی نداشت. ماتئوس اما، هافبکی در کلاس جهانی بود که باشگاه را زیر و رو کرد. چه در درون و چه در بیرون زمین. با وجود استعداد این دو، اینتر با خرید دو بازیکنی خارجی ریسک بزرگی مرتکب شده بود چون تنها میتوانست یک بازیکن خارجی دیگر به خدمت بگیرد.
با وجود رسیدن به جایگاه پنجمی، باشگاه، جیووانی تراپاتونی افسانهای را نگه داشته بود و این تصمیم مشخص شد که درست بوده است. گاهی اوقات یک تیم، تنها به یک بازیکن نیاز دارد که باشگاه را متحول کند. مارادونا در ناپولی این کار را کرد. کرایوف هم در بارسلونا این انقلاب را به وجود آورد و حالا نوبت ماتئوس در اینتر بود. برمه در کنار والتر زنگا، جوزپه بارزی و جوزپه برگومی اسطوره ای، خط دفاعی مستحکمی تشکیل دادند که در ۳۴ بازی سری آ تنها ۱۹ گل دریافت کردند.
کاری که ماتئوس در آن فصل کرد به معنی واقعی کلمه فوق العاده بود. در حالی که برمه دفاع را به خوبی بسته بود، لوتار تمامی وظایف دیگر را بر عهده داشت. در بایرن او فقط بازیکنی بود که بین دو محوطه جریمه جابجا میشد اما در اینتر، او رهبر تمامی نقاط بود.
این زوج، بهترین بازیها را از هم تیمیهای خود بیرون کشیدند مخصوصاً از آلدو سرنا. قبل از آمدن زوج آلمانی، سرنا در ۴ فصل تنها ۴۰ گل زده بود اما وقتی ماتئوس آمد، با ۲۲ گل آقای گل شد. سرنا مهاجم بدی نبود اما وقتی با ماتئوس جفت و جور شد، مهار نشدنی بود.
این تاثیر ماتئوس و برمه بر تیم بود. هر دو آنها آنچنان قدرت رهبری داشتند که چند بازیکنی که فصل قبل پنجم شده اند را تبدیل به تیمی کنند که در حمله و دفاع غیر قابل کنترل است. زیر نظر تراپاتونی، ماتئوس و برمه اینتر را به اولین سری آ خود در یک دهه آخر باشگاه رسانده بودند و حالا آنها قرار بود یک هم وطن دیگر را هم در کنار خود ببینند.
رامون دیاز شاید با سرنا خط حمله آتشینی تشکیل داده باشد اما چشمان تراپاتونی مهاجم دیگری را میدید. در سال ۱۹۸۸، زمانی که ماتئوس و برمه اسکودتو را بالا سر بردند، یورگن کلینزمن به اشتوتگارت در رسیدن به فینال جام یوفا کمک میکرد. جامی که در آخر برای کلینزمن، جایزه مرد سال فوتبال آلمان را به همراه آورد.
او از نظر فیزیکی بهترین مهاجم نبود و شاید به نظر میرسید که حتی یک نسیم هم او را کنار بزند اما هر چه او از نظر فیزیکی ضعیف بود، از آن سو با هوش و قدرت پیش بینی خود جبران میکرد. رفتن کلینزمن به اینتر به نظر تصمیمی منطقی میآمد. رفتن از فینالیست جام یوفا به قهرمان اسکودتو، قرار بود اروپا را به تسخیر در بیاورد.
خود کلینزمن در فصل اولش تاثیر بسیار زیادی بر تیم گذاشت و در دومین بازیش مقابل بولونیا، به اولین گل خود در ایتالیا رسید. او توپ را در محوطه گرفت، با حرکت بدن مدافع حریف را از صحنه خارج کرد و توپ را با زاویه به کنج دروازه فرستد. این گل به بهترین شکل تواناییها و هوش این مهاجم آلمانی را نشان میداد.
پس از یک بازی خوب مقابل یووه که با گلزنی وی سه امتیاز بازی به دست آمد، او مقابل ورونا اولین هتریکش را انجام داد. این تنها هتریک آن فصل او بود اما با این وجود، وی همچنان آقای گل فصل ایتالیا شد.
حالا با ۳ آلمانی در ترکیب که تقریبا همه در اوج خود هستند، آیا، اینتر میتوانست از عنوان خود دفاع کند؟ نه.
یک ناپولی مارادونا دار، دومین لیگش را در ۴ فصل اخیر کسب کرد و میلان را با ۲ امتیاز اختلاف شکست داد و اینتر با وجود هم امتیاز بودن با یوونتوس، سوم شد. برای مثلث آلمانی، یک فصل بسیار خوب بود. کلینزمن آقای گل باشگاه شد که بیشتر این گلها با پاس ماتئوس به دست آمد و برمه هم چهارمین خط دفاع برتر لیگ را کسب کرد. شاید نه به خوبی فصل قبل اما هنوز هم مستحکم.
شاید این یک فصل خوب برای تراپاتونی باشد اما مثلث آلمانی را برای بهترین عنوان آماده میکرد. ماتئوس تیم ملی آلمان را در آن تابستان در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا رهبری میکرد و به همراه برمه و کلینزمن از شانسهای قهرمانی بودند، ماتئوس در این تورنمنت ۴ گل زد که برمه و کلینزمن هم هر کدام با ۳ گل خود را نشان دادند. گل برمه در فینال مقابل آرژانتین، آلمان را قهرمان جهان کرد. گرچه این قهرمانی در لباس آبی و مشکی اینتر نبود اما هواداران اینتر احساس میکردند که به آلمان در قهرمانی اروپا کمک کرده اند.
هر چه که نباشد، این موفقیت نشان میدهد که مثلث آلمانی چقدر نزد هواداران محبوب بودند، آنها در خاک ایتالیا قهرمان شدند اما هواداران ایتالیایی برای موفقیت آنها خوشحال بودند. شاید آنها قهرمان سری آ نشده باشند اما موفقیت قارهای اینتر بالاخره با قهرمانی جام یوفا به دست آمد. اینتر در لیگ دوم شد و به یک چهارم نهایی جام حذفی رسید اما اروپا جایی بود که شاگردان تراپاتونی به خوبی درخشیدند.
پس از شکست ۲-۱ در دور نخست مقابل راپید وین، اینتر در دقایق آخر بازی برگشت با گل کلینزمن در دقایق تلف شده به دور بعد رفت. دور بعد مقابل استون ویلا، همین اتفاق تکرار شد و این بار کنت نیلسن و دیوید پلات به کلینزمن در گلزنی کمک کردند تا به دور بعد صعود کنند.
شاید کلینزمن به خاطر گلها بیشتر مورد توجه باشد اما این ماتئوس و برمه بودند که در بردها نقش اساسی داشتند مخصوصاً مقابل ویلا. ماتئوس بالاخره در آن جام در پیروزی ۴-۱ مقابل پارتیزان گلزنی کرد و در تساوی دور برگشت هم در دقیقه ۸۸، مانع از باخت اینتر شد.
در آن لحظه، با توجه به قهرمانی جهان توسط مثلث آلمانی، اینتر به نظر میآمد که راهی جز قهرمانی یوفا ندارد. دور بعد آتالانتا بود که مقابل اینتر صف کشید که در خانه با اینتر ۱-۱ مساوی کرد اما گلهای زود هنگام سرنا و ماتئوس در دور برگشت، اینتر را به نیمه نهایی مقبل اسپورتینگ لیسبون فرستاد.
تساوی بدون گل در پرتغال بدین معنا بود که جوزپه مه آتزا، باید در مورد برنده تصمیم گیری میکرد. هم کلینزمن و هم ماتئوس در بازی برگشت گلزنی کردند تا اینتر در فینال به مصاف رم به سرمربیگری رودی وولر برود. در بازی اول فینال، نیکلا برتی پس از گل ماتئوس از روی نقطه پنالتی اینتر را با اختلاف ۲ گل جلو انداخت. پیروزی ۱-۰ رم در استادیوم المپیکو کافی نبود و نراتزوری حالا قهرمان جام یوفا شد. جامی که آنها از سال ۱۹۶۵ به بعد آن را تجربه نکرده بودند. این بزرگترین موفقیت مثلث آلمانی با اینتر بود.
فصل بعد آنها هشتم شدند و در جاهایی از فصل حتی به سقوط هم نزدیک بودند. در جام باشگاههای اروپا، بوآویستا از پرتغال، اینتر را حذف کرد.
تراپاتونی بعد از قهرمانی جام یوفا از اینتر رفته بود و اوضاع مثل قبل نبود. برمه و کلینزمن در فصل ۱۹۹۰/۱۹۹۱ روی هم رفته ۳۸ گل زدند اما گذشت زمان برای ماتئوس و برمه به این معنی بود که آنها زیادی پیر شده اند و نیاز بود که از اینتر جدا شوند.
برای آلمان ها، این تجربه موفقیت آمیز بود. ماتئوس در سختترین لیگ دنیا خود را به عنوان یکی از بهترینهای تاریخ معرفی کرد و برمه ثابت کرد که علاوه بر قدرت دفاعی بی نظیرش، یک رهبر ذاتی است. کلینزمن هم با قهرمانی در یوفا، خود را به عنوان یک مهاجم درجه یک معرفی کرد.
شاید این سه به اندازه مثلث هلندی میلان معروف نشده باشند اما برای هواداران اینتر، این آلمانیها به همان اندازه اهمیت داشتند و شاید حتی بهتر از فن باستن، رود گولیت و فرانک ریکارد بودند. سه اسطوره فوتبال آلمان، خودشان را در بین بهترینهای دنیا ثابت کردند. شاید قصه آنها به اندازه داستان میلان رمانتیک نباشد اما آن دوره، باید به خوبی در یادها بماند تا بدانیم که چطور این سه، آینده باشگاه را تغییر دادند.
پرونده فوتبال ایتالیا (۱)؛ رونالدو؛ آهویی که شکست
پرونده فوتبال ایتالیا (۲)؛ داستان فابیو کاپلو در میلان: باهوشی در بین احمق ها
پرونده فوتبال ایتالیا (۳)؛ توتی و دل پیرو؛ دو Fantasisti که مقابل سیستم ایستادند
پرونده فوتبال ایتالیا (۴)؛ حضور مارچلو لیپی در یوونتوس؛ خوشتیپی که یوونتوس را دوباره یوونتوس کرد