مطلب ارسالی کاربران
هرکس در این شهر قلبی سرخ دارد، برای دیدن «خدا» می آید/قاتل محله تاکستث
قاتل محله تاکستث
براي مردي كه در قلب هواداران هيچوقت كشته نخواهد شد
علی کربلایی
تا بیست و یک سالگی شصت و چهار گل برای سرخ های مرسی ساید به ثمر رسانده بود و اهمیت این رکورد زمانی برای همه مشخص می شود که بدانند وین رونی تنها 44گل تا این سن زده بود و مایکل اوون 55گل. جوان اول فعلی لیگ برتر، روملو لوکاکو تا این سن 32 گل به ثمر رسانده بود. بنابراین رکورد 64گل تا 21سالگی، می تواند رکوردی جاودانه باشد. اما او نادیده گرفته می شد. رسانه ها توجه چندانی به او نداشتند. سرمربی تیم ملی اعتقادی به او نداشت و کمتر کسی به یاد دارد حتی مسئولان لیگ برتر تقدیر خاصی از این اسطوره کرده باشند. این نادیده گرفته شدن ها، فقط متعلق به زمان بازی او نیست. ششمین گلزن تاریخ لیگ برتر، هنوز هم در بین بهترین های تاریخ این لیگ از دید کارشناسان جایی ندارد.
رابی فاولر استثنایی، جنبه های تاریک زیادی داشت. اما بدشانس بود و در زمان بدی به دنیا آمد. اگر او در این زمانه بود و در اتوبوس تیم سیگار می کشید، تیتر یک رسانه ها می شد و هفته بعدش با گلزنی های چندین و چندباره، تبدیل به بدترین پسر خوب فوتبال جزیره می شد. زرد کردن موهایش در آن زمان با واکنش منفی زیادی رو به رو شد، اما حالا فقط نگاه کنید. سمیر نصری موهایش را آبی می کند و چند قرارداد تبلیغاتی جدید با او بسته می شود. رابی محصول دورانی سخت از وضعیت اجتماعی مردم انگلیس بود که بین سنت و مدرنیته گیر کرده بودند. او خیلی درگیر شهرتش نشده بود. نه اینکه از آن استفاده نکند، اما در مورد شهرتش می گوید: «در روزمرگی های من تغییر زیادی رخ نداده بود، به جز اینکه روزنامه ای که دور خریدهایم می پیچیدند، پر از عکس های من بود.»
هنوز کسی حرکت فوق عجیب قاتل محله تاکستث را فراموش نکرده است. زمانی که یک گل حساس به اورتون در داربی زد و به نزدیکی نقطه کرنر رفت، زانو زد، سجده کرد، بینی اش را به زمین نزدیک کرد و در حالتی شبیه به کشیدن ماده مخدر کوکائین، خط سفید روی چمن سبز را اسنیف کرد! او مقابل سکوهایی این کار را انجام داد که تا زمان نوجوانی، خودش روی آنها می نشست. اسطوره بزرگ لیورپول یک اورتونی تمام عیار بود. اما زندگی در یک شهر کوچک، با دو تیم بزرگ باعث می شود وفاداری سخت ترین کار جهان باشد.
حماقت ها و یا به قول خودش درک نشدن هایش، او را خیلی منزوی کرد. شش سال از لیورپول دور شد و رافا بنیتس، او را با قرارادادی سفید امضا به چمع پرندگان لیورپول برگرداند. باورپذیر نیست که یک بازیکن در قرن بیست و یک و در تجاری ترین لیگ فوتبال جهان، با قراردادی سفید امضا راهی یک تیم شده است. رابی به خانه برگشته بود و خودش را مانند کودکی می دانست که در روز کریسمس، منتظر بابا نوئل است. البته او خودش بابا نوئل سکوهای آنفیلد بود. قاتل بی رحم رقبا، در دومین دوره حضورش در تیم بازهم خوش درخشید.
زمانی که به آنفیلد برگشته بود، روی بنری نوشته بودند که هرکس در این شهر قلبی سرخ دارد، برای دیدن «خدا» می آید. او خدای شهر بود. استیوی جرارد خیلی پسر آرامی است، مایکل اوون به یونایتد رفت و عکس هایش از دیوار بچه های شهر پایین کشیده شد، اما فاولر، با وجود بازی در لیدزیونایتد و من سیتی، همیشه خدای شهر باقی ماند. طرفداران بین المللی را کنار بگذارید، فاولر در شهر لیورپول دست نیافتنی تر محبوبیت را دارد.
او سریع ترین مهاجم نبود، تکنیکی ترین مهاجم نبود، بلندقامت ترین آنها که بی شک نبود، شوت زن ترین نبود و حتی حالا که به نظرات نگاه کنید، بهترین هم نبود؛ اما چطور آن همه گل به ثمر می رساند؟ او با هر نقطه از بدنش به هر شکل گل می زد، رابی، اسطوره ای برای تمام مردم سرخ بندر لیورپول است. قاتل محله تاکستث به حقش در خارج از شهر نرسید، اما مردم بندر، به خوبی قدر او را دانستند. فاولر، مثل بسیاری دیگر از اسطوره های قرن بیست و یکم لیورپول، موفق به فتح لیگ برتر نشد. او حتی در تیم ملی هم تنها 26بار به میدان رفت. چرا؟ چون مربی های دیوانه تیم ملی تنها یک مهاجم می خواستند و با شیرر همیشه شکست می خوردند.