طرفداری- عصر 31 فروردین 1395، ساعت چند دقیقه مانده به 15، بیمارستان شهدای تجریش تهران، پزشکان مشغول احیای جان یک جوان 30 ساله هستند. شوک دادن ها نتیجه نمی دهد. مهرداد می رود و شوکی می دهد بزرگ، نه تنها به فوتبال، نه تنها به ورزش، شوکی می دهد بزرگ به زندگی، که جوانی 30 سالی در اوج شادابی و نشاط دنیا را با تمام نامردی هایش تنها می گذارد و می رود. کجا؟ نمی دانیم، شاید با هادی به تنهی درختی تکیه زده اند و با لهجه شیرین مازنی خاطرات پرسپولیس و دربی را مرور می کنند و یا شاید به نامردی مردمان سرزمین شان فکر می کنند و زیر لب می خوانند « به شب نشینی خرچنگ های مردابی، چگونه رقص کند ماهی زلال پرست»
امروز به محل کار پدر مهرداد رفتم و او که می دانست همیشه از مهرداد خبر دارم از من پرسید از مهرداد چه خبر؟ من که قصد نداشتم خبر را مستقیم به او بدهم گفتم خبر دارید که مهرداد دیروز پایش شکسته و امروز او را به قائمشهر می آروند تا عمل کند.پدر مهداد گفت پس به خانه برویم تا او بیاید اما زمانی که به در خانه آنها رسیدیم جمعیت زیادی مقابل درب تجمع کرده بودند و صدای گریه کل کوچه را فرا گرفته بود. همان زمان بود که پدر مهرداد از من پرسید برای مهردادم چه اتفاقی رخ داده است؟
محمدرضا رامشگر، مدیرباشگاه پرسپولیس قائمشهر 31 فروردین 1395
یک سال از پرواز مهرداد اولادی گذشت و باز یادمان آمد که ستاره ای داشتیم که با هر حرکتش خاطره ای زنده می شود از اعماق ذهن هایی که آلزایمر کم می آورد مقابل این همه فراموش کاری شان. امروز نه به حرکات آکروباتیک پس از گل هایش کار داریم، نه به گل چیپش در دربی، نه به شیرین ترین اخراجش در شهرآورد، نه به سرباز شدنش، نه به راه ملوان و پرسپولیس طی کردنش، نه به استقلال رفتنش، نه به امارات رفتنش و نه به اروپا نرفتنش. امروز با خود مهرداد کار داریم، با فراموش کاری خودمان.
شاید مرام و معرفت در وجود خیلی ها دفن شده باشد و دیگر به این چیزها اعتنایی نباشد اما وظیفه تان کجا رفته است؟ نکته تلخ ماجرا همین جا است که مهرداد از باشگاه پرسپولیس هنوز مبلغی را طلب دارد، او که دستش از دنیا کوتاه است، اما پدری دارد که هر شب با بغض به خواب می رود و مادری که در خواب هایش بغض می کند.
مهرداد نیست تا تهدیدکند، شکایت بنویسد، تمرین نکند و اعتصاب کند تا شاید به حقش برسد، مهرداد آنجا به همان درخت تکیه داده است و شاید با لبخندی بر لب و بغضی در گلو به نظاره نشسته است این سیرک مسخره را.
در این یك سال مردم همیشه و بهخصوص هر پنجشنبه بر سر مزار مهرداد حاضر شدهاند و برخی از همبازیان او هم به یادش بودهاند، چرا كه یاد مهرداد همیشه ماندگار بوده و هست. البته واقعا باید بگویم هر چه از ماجرا گذشت اهالی فوتبال كمتر از مهرداد یاد كردند و دلیل این موضوع را نمیدانم. ایكاش مسئولان باشگاه پرسپولیس زحمت بكشند و طلب مهرداد را بدهند. او در زمان حیاتش به عشق پرسپولیس شكایت نكرد. الان هم وقتی پدرم برای دریافت مطالبات او به باشگاه پرسپولیس و فدراسیون فوتبال میرود كسی جوابگوی او نیست.
پدر و مادرم هیچگاه نمیتوانند داغ مهرداد را فراموش كنند. آنها هر روز به یاد مهرداد هستند و پدرم در این یك سال به اندازه چند سال پیر شده است. مقبره مهرداد هم كه هنوز تكمیل نشده تا مرهمی بر زخم خانوادهمان باشد. به هر حال مهرداد فقط متعلق به پدر و مادرم نبود، بلكه متعلق به كل مردم بود. ولی جریان ساخت مقبره به خوبی پیش نرفته و حتما در فضای مجازی دیدهاید این مكان به چه شكلی در آمده است. مسئولان مدتی كار را رها كرده بودند اما حالا قول دادهاند تكمیل كنند. مهرداد از رده نوجوانان تا بزرگسالان برای تیم ملی بازی كرده است. او دل خیلیها را شاد كرده و امیدوارم طوری نشود كه ارزش كارهایش زیر سوال برود.
پرسپولیس روز گذشته جام قهرمانی لیگ برتر را همزمان با سالگرد درگذشت مهرداد اولادی بالا برد و خدا را شکر که شیر بچه ی مازندرانی تیم هنوزم حواسش هست.
حتما خواست خدا بوده كه این تقارن به وجود آمده است. الان روح مهرداد هم از این قهرمانی شاد است، چراكه او همیشه پرسپولیسی بود و همواره هم به این موضوع اعتراف میكرد. اگر هم یك مقطع كوتاه به استقلال رفت بهخاطر یكسری مسائل بود. انتظار داشتم در جشن قهرمانی یاد كوچكی هم از او بكنند. مهرداد زمانی كه از پرسپولیس به امارات ترانسفر شد پول خوبی به باشگاه پرسپولیس رسید. الان هم بهنوعی پیشكسوت پرسپولیس محسوب میشود و حق دارد كه در جشن قهرمانی از او یادی بكنند.
نقل قول هایی که در انتهای متن خواندید: بابک اولادی(برادر مهرداد اولادی) در گفت و گو با همشهری ورزشی-31 فروردین 1396