طرفداری- دو تیم اینتر و بولونیا در قالب هفته ششم سری آ، یکشنبه هفته آینده به مصاف هم خواهند رفت.
به نقل از سایت رسمی اینتر، به مرور یکی از اتفاقات خاطره انگیز بین دو تیم اینتر و بولونیا می پردازیم. شهر میلان با جاده ای به طول 120 مایل از بولونیا جدا شده، جاده ای محبوب برای مسافران. در تابستان 1998 اما این جاده در نهایت به تحقق رویای کودکی یک ستاره منتهی شد. این ستاره کسی نبود جز روبرتو باجو، کسی که در دوران نوجوانی در ورزشگاه خانگی کالدوینو تمرین می کرد، او می خواست برای اینتر بازی کند، تیمی که عاشقش بود، باشگاهی که او و خانواده اش تا به امروز از آن حمایت کردند.
در پاییز سال 1998، رویای کودکی باجو با روشی منحصر به فرد در جوزپه مئاتزا تحقق یافت، در 25 سپتامبر اینتر میزبان رئال مادرید در رقابت های گروهی لیگ قهرمانان اروپا بود. درست شش ماه قبل، تیم اسپانیایی هفتمین قهرمانی لیگ قهرمانان خود را با شکست یوونتوس در آمستردام جشن گرفت. در آن شب اما تیم ایتالیایی ترسی به خود راه نداد، چرا که روی نیمکت ستاره ای داشت که 5 سال قبل از این، توپ طلا را کسب کرده بود.
روبرتو باجو در حالی به جای ایوان زامورانو به میدان آمد که یک چهارم از دیدار باقی مانده بود و نتیجه بازی هم 1-1 پیش می رفت. 22 دقیقه طول کشید تا جادوی باجو نمایان شود، او در محوطه جریمه روی پاس دیگو سیمئونه صاحب توپ شد، با یک و دویی اتفاقی با مدافع رئال، ایوان کمپو و ضربه پای راستش ورزشگاه را به آتش کشید. دروازه بان رئال هرچه تلاش کرد به توپ نرسید و توپ راه خود را به سوی تور دورازه پیدا کرد.
جوزپه مئاتزا منفجر شد و باجو پیراهنش را درآورد، بی شک این لحظه ای بود که بودای کوچک سال ها انتظار آن را می کشید. او نهایتا موفق شده بود طرفداران نراتزوری را به وجد بیاورد، طرفدارانی که حتی زمانی که اوضاع بد پیش می رفت، عاشقش بودند و انتظارات زیادی از وی داشتند، انتظاراتی که در نهایت باعث جدایی او شد. این داستان تقریبا شبیه داستان فصل قبل از آن در بولونیا بود، علی رغم انتقادات شدیدی که متوجه او شد اما همیشه همه عاشقش بودند.
این عشق در بازی 25 نوامبر در برابر رئال مادرید به سطحی جدید رسیده بود، هشت دقیقه پس از گل دوم اینتر توسط باجو، او دوباره برای گل زنی حمله کرد. روبرتو توپ را با پای چپش کنترل کرد، توپی که باز هم توسط سیمئونه فراهم شده بود، باجو دوباره گل زنی کرد و اینتر 3-1 از رئال پیش افتاد. روبرتو این بار به سبک ایکاردی در این چند فصل اخیر، دست هایش را پشت گوشش گرفت، تا صدای فریاد 80 هزار تماشاگر خودی را بهتر بشنود، تا بفهمد واقعا رویای کودکی اش چگونه به نظر می رسد.
پس از آن دیدار در جوزپه مئاتزا، نوبت جشنی برای جانلوکا پالیوکا فرا رسید، کسی که در انتهای زمین از دروازه نراتزوری محافظت می کرد. دروازه بان فوق العاده اینتر با رفلکس های گربه مانندش، کسی که زیر نظر بوشکوف کار کرده بود و از سمپدوریا در 1994 به اینتر ملحق شده بود. چند ماه قبل از پیوستن باجو به اینتر، پالیوکا در یکی از به یادماندنی ترین رقابت های اروپایی اش به میدان رفت. در 6 می 1998 در پاریس، اینتر با گل های زامورانو، زانتی و رونالدو نازاریو، لاتزیو را از پیش رو برداشت و قهرمان جام یوفا لقب گرفت. این رقابت 3-0 تمام شد و پالیوکا هم نقش عمده ای در کسب این نتیجه داشت، کسی که با حرکتی خارق العاده مانع گل شدن ضربه والی زیبای روبرتو مانچینی در نیمه دوم شده بود.
یک سال بعد در تابستان 1999 و 12 ماه پس از باجو، این بار پالیوکا راه جاده میلان-بولونیا را طی کرد، البته او در مقصدی مخالف با بودای کوچک حرکت می کرد. این یک بازگشت به خانه بود، بازگشت به جایی که همه چیز برای او از آن جا آغاز شده بود. پالیوکا 7 فصل برای بولونیا به میدان رفت، کاپیتان تیم شد و حتی با وجود سقوط به سری بی، با بولونیا باقی ماند.
120 مایلی که میلان را از بولونیا جدا می کند طی 12 ماه شاهد ورود و خروج دو ستاره بود، افرادی که رویای خود را دنبال می کردند. رقابت بین اینتر و بولونیا هم چیزی بین رویا و رقابت است.