طرفداری- ملاله یوسفزی می گوید: "اگر به هر جایی بروید، حتی به بهشت، دلتان برای خانه خودتان تنگ می شود." جاناتان وودگیت به بهشت رفت اما نه تنها بهشت را نیافت بلکه دلش برای خانه اش هم تنگ شد.وودگیت به سرزمین آمال بسیاری از بزرگان فوتبال پای گذاشت اما جز آماج حملات تند روزنامه ها و هواداران چیزی نیافت. البته اگر خواستید 14 بازی در طول سه فصل را هم به این ها اضافه کنید. مارکا، سال 2007 در نظرسنجی که انجام داد، اعلام کرد که جاناتان وودگیت بدترین خرید قرن رئال مادرید بوده است با 37.11 درصد رای. در مسیری کوتاه، گاه سبز و گاه بیابانی و خشک و سوزان همراه شده ایم با مسیر رسیدن وودگیت به برنابئو و البته نرسیدن به آنچه می خواست.
در کل تنها 5 بازیکن انگلیسی برای رئال مادرید بازی کرده اند که هر چه به جلو تر می رویم، عملکرد آن ها ضعیف و ضعیف تر می شود. لوری کانینگهام سرشناس در اوایل دهه های 80 میلادی به اولین بازیکن انگلیسی تاریخ رئال مادرید شد. او تنها دومین بازیکن سیاه پوست انگلیسی بود که برای تمام رده های انگلیس بازی کرده بود. کانینگهام چندین جام با مادریدی ها برد و در سال 1984 به مارسی پیوست. 16 سال زمان نیاز بود تا مرد دیگری از جزیره به سرزمین اروپایی لاتین گونه پای بگذارد، استیو مک منمن لباس سفید قو های سپید را بر تن کرد.قطعا اوج حضور انگلیسی ها در رئال مادرید، حتی جلوتر از بکام او بود. دو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و بدل شدن به یکی از ستون های اصلی کهکشانی های یک قطعا او را در این جایگاه می نشاند.
بعد از مک منمن نوبت به پسر خوش استیل فرگوسن رسید. دیوید بکام شماره 23 رئال مادرید را بر تن کرد. در کنار زیدان، رونالدو و فیگو و رائول آنقدر جذابیت برای قاب های تلویزیونی به همراه می آورد که نتوان تلویزیون را خاموش کرد و خواب را به بازی های آسان رئال مادرید ترجیح داد. انتقال پر سر و صدای بکام اما آخرین انتقال نبود. بعد از بکام نوبت یک ستاره دیگر بود. مایکل اوون، هر چند با مشکل مصدومیت روبرو بود اما در انتهای یک سال حضورش در رئال مادرید بهترین آمار گلزنی نسبت به دقایق بازی را برای خود به ثبت رساند.
بعد از اوون نوبت به ستاره دیگری رسید، جاناتان وودگیت. او واقعا ستاره بود اما سرزمین اسپانیا مجال درخشش به او نداد. اصل داستان جاناتان وودگیت از این جا آغاز می شود اما ما سری به گذشته می زنیم تا ریشه های او را با جانمان حس کنیم.
میدلزبرو، تیم شهر تولدش او را کشف کرد. در رده های پایه میدلزبرو سه سال درخشید به لیدز یونایتد معروف رفت. در رده های پایه آنجا هم چشم ها را خیره کرد. در سال های جوانی سران لیدز را قانع کرد که به تیم اصلی بیاید، آمد و درخشید. در کنار بازیکنانی چون دومنیک متئو و ریو فردیناند خط دفاعی موحش آن لیدز اوایل قرن جدید را ساختند. زمان جدایی 5 سال بعد از اولین بازی اش فرا رسید. 140 بازی با آماری خیزه کننده، بابی رابسون را قانع کرد که مبلغ زیادی را برای او پرداخت کند و وودگیت از لیدز مسافر ورزشگاه سنت جیمز پارک شود.
درخشش در میان کلاغ ها هم ادامه داشت. درخشش در نیمه نهایی جام یوفای 2004 گاردین را مجبور کرد از او ستایش کند. جلوتر از لورنت رابرت. بازی برگشت دو هفته بعد برگزار شد. اما بدترین بازی زندگی وودگیت همان بازی بود. البته شاید. یک مصدومیت عجیب و غریب او را مدت ها و شاید سال ها خانه نشین کرد. سران نیوکاسل مجبور شدند نام او را از لیست خارج کنند و البته هواداران نیوکاسل آخرین بازی او را فقط می توانند به یاد بیاورند چراکه بعد از آن دیدار نیمه نهایی هیچ گاه او را در قامت یک کلاغ ندیدند. فصل به پایان رسید و جاناتان خانه نشین بود. کیلومتر ها آنورتر آما فلورنتینو پرز در به در دنبال یک مدافع بزرگ بود. والتر ساموئل از رم امده بود اما پرز لقمه های بزرگ می خواست. آلساندرو نستا منتفی شد و فابیو کاناوارو هم پیشنهاد را رد کرد. پرز ضعف خط دفاعی تیمش را می دانست. به سراغ ستاره پر سر و صدا اما بی حاشیه انگلیسی رفت و جاناتان وودگیت بدل به پنجمین انگلیسی تاریخ رئال مادرید شد.
او به اندازه نستا و کاناوارو معروف نبود اما بازی هایش درخشانش در لیدز و نیوکاسل نشان می داد که او توان یک ستاره بودن در آسمان کهکشانی رئال مادرید را دارد. بابی رابسون وقتی او رفت در موردش گفت:
هیچکس از رفتن او خوشحال نیست چراکه همه ما می دانیم چه کسی را از دست دادیم. او بهترین مدافع در انگلیس است.
بابی رابسون این را در حالی گفته بود که در طی یکسال و نیم حضور در سنت جیمز پارک وودگیت از 128 بازی ممکن تنها در 37 بازی به میدان رفته بود. امید اما در مادرید سو سو می زد. خیلی ها او را با دیوید بکام مقایسه می کردند اما بکام خودش یک بازار ثانویه برای رئال مادرید بود. وودگیت اما تنها باری که برای مسائل غیر فوتبالی در رسانه های ملی بولد و مشهور شده بود به خاطر درگیری اش در بیرون از یک کلاب شبانه بود که 100 ساعت کار رایگان اجتماعی را به عنوان تاوان برایش به همراه آورد. البته تخفیف زیادی به علت فوتبالیست بودن به او دادند. افراد دیگری که در این قضیه بودند تبعات سنگین تری دادند و یک نفر به شش ماه زندان محکوم شد. هواداران رئال مادرید اما شک به دل هایشان راه ندادند.
تست های پزشکی وودگیت عالی پیشرفت و قرارداد امضا شد. اما مدتی بعد مصدومیت کشاله ران او عود کرد و در حالی که پرز می گفت سه هفته دیگر او برای لوس بلانکوس به میدان می رود، اولین بازی وودگیت با پیراهن رئال مادرید به یک سال و یک ماه بعد موکول شد. اولین بازی اش در کنار فرانسیسکو پاوون جوان در غیاب مدافعان نام آشنای فصل گذشته رئال بود. وقتی داور دقیقه 90 سوت پایان زد، وودگیت آرزو می کرد همان دقیقه 1 داور سوت پایان را می زد.هر دقیقه که از بازی می گذشت اوضاع برای وودگیت از بد به بدترین تغییر می کرد. در 20 دقیقه اول اکسترابریا، چندین بار وودگیت را آزار داد. در نهایت با یک حرکت در عرض ضربه را به سمت دروازه کاسیاس زد و وودگیت ترجیح داد خودش را به جلوی توپ بیاندازد اما با این کار تنها مسیر توپ را تغییر داد و دستان کاسیاس را از رسیدن به توپ دور کرد و البته توپ را به تور دروازه. دقایقی بعد وودگیت یک کارت زرد گرفت. کارت زردی که لرزه بر اندام همه انداخت. نفس های هواداران را می توان شمارد. نیمه دوم کلمه :بدترین" برای وودگیت معنی تازه ای گرفت. در حالی که رئال حمله می کرد در یک ضد مله اکتسرابریا با کاسیاس تک به تک شد و وودگیت با خطا او را متوقف کرد. بازیکنان رئال مادرید می دانستند چه رخ داده است. به دور داور ریختند تا آن کارت زرد نحس از جیبش خارج نشود، حتی کارلوس سعی کرد با عطوفت داور را مجاب کند اما کارت زرد داور آب سردی بر پیکر 80 هزار تماشاگر حاضر در برنابئو بود. آنچه می دیدند را نمی خواستند باور کنند، پس از 516 روز دوری از فوتبال، وودگیت حالا از زمین اخراج شده است. در پایان هر چند رئال مادرید بازی را 3 بر 1 برد اما وودگیت زیر تیغ تیز انتقادات رفت. رسانه های اسپانیا نوشتند اگر رئال شکست می خورد او باید در یک ون می نشست و در حالی که پشت سرش گل می ریختند، اسپانیا را ترک می کرد. شاید این کمی زیاده روی بود اما اینجا رئال مادرید است و رسانه ها از قتل یک بازیکن هم هراسی ندارند. در طی 13 بازی که وودگیت برای رئال مادرید تا اوایل ماه فوریه انجام داد اما درخشش هایش در چشم می زد. 10 کلین شیت در 13 بازی. اما باز هم مصدومیت به سراغش آمد. سید لو در ستون خود گاردین از او ستایش کرد علی رغم اینکه حقیقتا چیزی از وودگیت جز 14 بازی به نمایش گذاشته نشده بود.
فصل بعد فابیو کاپلو آمد ولی او وودگیت را نمی خواست. کاپلو هم ترجیح داد بیش از این دل وودگیت برای خانه تنگ نشود و با قراردادی قرضی او را به میدلزبرو فرستاد و فصل بعد هم قراردادش دائمی شد. فصل آخر حضورش در رئال مادرید به صورت قرضی در میدلزبرو سپری شد اما تیم اصلی اش رئال بود. در نهایت سه فصل حضور نصف و نیمه وودگیت در رئال مادرید با انجام 14 بازی که اکثرش فوق العاده بود به پایان رسید. بعد از میدلزبرو در تاتنهام و استوک بازی کرد و سال 2012 دوباره به میدزلبرو بازگشت و پس از 4 سال بازی تصمیم گرفت در سال 2016 کفش هایش را دیوار خانه میخ کند.
وبسایت THESE FOOTBALL TIME در این یادداشت از تیتر دردسر در بهشت استفاده کرده است. شاید بهترین و خلاصه ترین شرح از آنچه بر وودگیت در سانتیاگو برنابئو گذشت این باشد. می توان در بهشت بود و لذت نبرد، می توان در بهشت بود اما خانه را طلب کرد. گرت وودگیت به بهشت رفت اما هیچ چیز جز سختی در آن بهشت ندید.
این یادداشت برگرفته از وبسایت THESE FOOTBALL TIME بود البته با تصرف و تخلص بسیار