طرفداری- به جدول نگاه کنید. جدولی که آنها حالا روزها و شبها به آن چشم دوختند. اینقدر به جدول نگاه میکنند که انگاری قرار است امتیازی از آنها کم شود. شما هم آنچه آنها میبینند را میبینید. آنها بهترین تیم اسپانیا هستند. تیمی در صدر جدول. آنها نه بارسلونا هستند و نه رئال مادرید. آنها یونیون دپورتیوو لاس پالماس هستند.
لاس پالماس ۳۸ سال بود که به اینجا نرسیده بود. تا فصل قبل، آنها ۱۴ سال بود که در لالیگا بازی نکرده بودند و ۸ هفته بعد از آغاز فصل مربی خود را اخراج کردند. آنها از آخر دوم بودند و خیلیها بی تعارف بگوییم فکر میکردند در حق مربی آنها اجحاف شده است. از هر چه که بگذریم، پاکو هررا آنها را از دسته دوم به لالیگا آورده بود آن هم پس از ۱۰ سال و آنچنان هم نمیشد نتیجهای بهتر از این گرفت. آنها زیر نظر هیچ مربی دیگری نمیتوانستند نتایج بهتری بگیرند.
اما، در واقعا ثابت شد که میتوانند. آنها تنها ۴ بازی از ۱۷ بازی خود را بردند و کم کم شرایط تغییر کرد. زیر نظر کیکه ستین آنها در ۱۳ بازی بعدی تنها ۴ تا را باختند و ۳ تا از آن بازیها را زمانی باختند که سقوط نکردنشان، قطعی شده بود. آنها به بارسلونا و رئال مادرید ۲-۱ باختند که در حقیقت در هر دو بازی بدشانس بودند که امتیاز نگرفتند. حالا، حداقل در حال حاضر، هر دو این بزرگان را زیر خود میبینند.
تازه هفته سوم است و درست است که دوام نمیآوردند اما ۳۸ سال. سی و هشت سال. و این اتفاق نیست، روند فصل گذشته این را نشان میدهد. فوتبالی که بازی میکنند هم آن را نشان میدهد. دو برد از دو بازی، ۹ گل زده، بدون هیچ برد شانسی. پارسال تا دسامبر طول کشید ۹ گل بزنند. حالا آنها قبل از اتمام آگوست این کار را کردند. هیچکس رویای آن را نمیدید. کیکه ستین هم رویای آن را نمیدید.
حداقل این چیزی است که خودش میگوید. ستین، فوتبالیست با استعداد بود. تکنیکی و با ظرافت. میگوید او حاضر بوده یک انگشت خود را قطع کند تا برای "تیم رویایی" رویان کرایوف بازی کند. ستین به جام جهانی ۱۹۸۶ رفت و در تیم ملی اسپانیا هیچ بازی انجام نداد اما میگوید وقتی مربیگری میکند، آنچنان جاه طلبی بازیگری خود را ندارد. او بازیکنی بود که دوست داشت بازی کند. به همین سادگی.
وقتی ستین، هدایت لاس پالماس را فصل قبل بر عهده گرفت، اولین مربیگری او در لالیگا بود. آن هم در سنّ ۵۸ سالگی. تا یک جایی او کمتر دیده شده بود اما از یک جایی به بعد او آنچنان هم دنبال مربیگری نبوده است. خودش میگوید جاه طلبی او با بازی برطرف شده بود. اواخر بازیگریاش فوتبال ساحلی بازی کرد و وقتی هدایت تیم شهرش راسینگ سانتاندر را بر عهده گرفت گفت که بر اساس شرایط این سمت را قبول کرده است.
از پلی اخیدو اخراج شد. برای لوگرونس ۷ ماه بدون پول سرمربیگری کرد. ستین یک بار اعتراف کرده بود که واقعا مربیگری شغل رویایی او نیست. او زندگی نمیکند که مربیگری کند بلکه مربیگری میکند تا زندگی کند. مثل بقیه شغل ها. او به پول نیاز داشت. او نه رقابتی بود نه جاه طلب. میگوید:
"دوست دارم راحت و خوشحال زندگی کنم."
این به آن معنا بود که او زندگی را مانند روسای باشگاهها نمیبیند. کسانی که فوتبال را نمیفهمند. حداقل اکثر آنها.
حالا شرایط متفاوت است. لاس پالماس تقریبا رویای اوست. تیمی که اسپانیاییها آنها را به تیمهای "رهبر" میشناسند. مشخص است که چه کسی پشت این تیم است. این باشگاه همان شکل باشگاهی بود که او دوست دارد:
"جایی که من را بفهمند. چنین باشگاههای کم هستند."
دستیارش میگوید آدم یک دندهای است. بر خلاف چیزی که نشان میدهد بسیار ایدهآل گراست.
او چیزی شبیه ایدهآل گراها است. میگوید روش فوتبالیاش غیر قابل بحث کردن است و فوتبال الان با پرورش جوانانش، زیبایی فوتبال را گرفته است. از کودکی به بچهها آموزش میدهند که کی پرس کنند و کی جایگیری کنند. میگوید دیگر کسی به بچهها اجازه نمیدهد برای خودشان دریبل کنند. میگوید آنها در زمین هستند اما آیا آنها واقع فوتبال بازی میکنند. نیم ساعت بازی میکنند و کسی حتی آنها را نمیبیند."
اینجا یک پارادوکس هم مطرح میشود؛ به عنوان یک مربی، او فوتبالی سریع و تکنیکی میخواهد. ایدهآل گرا است اما باید واقعا گرا هم باشد: میگوید عاشق خوان کارلوس والرون بوده است و آنقدر این بازیکن خوب بازی میکرده که اشک در چشم شما جمع میشده است اما خودش اعتراف میکند که نمیتوانست همیشه او را بازی بدهد. میگوید:
"فوتبال این روزها سخت شده است. باید خیلی زیاد دوندگی کنی."
با وجود همه تناقضات، این ایدهها به نتیجه هم میرسد. و حالا لاس پالماس در دستان ستین، احساس خوبی دارد. کمی کلیشهای است اما جزایر قناری اسپانیا را به برزیل اسپانیا میشناسند: غرب آفریقا، داغ و شنی و جایی که فوتبال تکنیکی بازی میشود. فوتبال آنجا یک ماجراجویی باحال است. لاس پالماس ستین، آن را خوب انجام میدهد و تیمهای کمی مانند آنها زیبا بازی میکنند.
صدرنشین اسپانیا تیمی است که مالکیت دارد و میدود اما آن را با دقت هم انجام میدهد. وقتی آنها دفاع میکنند، همه دفاع میکنند و در حمله هم به همین شکل. وقتی توپ را از دست میدهند یعنی باید سریع آن را پس بگیرند.
ستین، یک شطرنج باز قهار است که حتی با گری کاسپاروف و آناتولی کارپوف هم بازی کرده است و احساس میکند شطرنج به فهم فوتبال بسیار کمک میکند. مرکز بازی، همیشه تعیین کننده است، تیم باید با هم کار کند، جاه طلبی همراه با نقشه. اینها چیزهای مشترک بین شطرنج و فوتبال است. آنها از ۱۱ شوت به سمت دروازه ۹ گل ساخته اند و این آمار شانسی به دست نیامده است. اینها همه به خاطر موقعیت سازی آنهاست. آنها به خوبی حریف را باز میکنند. مانند یک شطرنج باز.
این اتفاق فصل گذشته هم افتاد؛ حالا آنها بهتر شده اند. آنها روکه مسا را نگه داشتند. کسی که بیشترین ربایش توپ را داشت و سویا شدیدا به دنبال او بود. آنها کوین پرینس بواتنگ را هم خریده اند. اعتراف میکند بازی آنها مقابل رئال مادرید در فصل گذشته را دیده است و عاشق آنها شده است. آنها چیزی که به آن "تیکی تاکا" میگویند، بازی کردند. بواتنگ میگوید به خودم گفتم:
"این لباس زردهای جذاب چه تیمی هستند."
وقتی از بواتنگ پرسیده شد چرا به لاس پالماس آمدی گفت چرا که نه؟
هافبک سابق میلان ۲ گل زده است و از بازی در اینجا راضی است. همه راضی هستند. ۹ گل در این فصل، ۴ گل مقابل سویا و ۵ گل مقابل گرانادا. فردا آنها باید به سانچز پیزخوان بروند. جایی که در روز اول بازیها در یک بازی ۱۰ گل به ثمر رسید. باحال خواهد بود. فوتبال فردای اسپانیا باحال خواهد بود.
ستین هم همین را میگوید:
"خیلی وقتها ترجیح میدهم به جای فوتبال نگاه کردن، شطرنج بازی کنم."
می گوید خیلی وقتها اما شاید فردا، آن خیلی وقتها نباشد.