برما چه گذشت؟
با ورود به دوره دبیرستان رویای کودکی اش تحقق یافته بود و برای خود مردی شده بود. از اینکه بزرگترهای فامیل درباره آینده تحصیلی اش سخن میگفتند شادمان بود. علی میدانست دیگر آن کودک بازی های کوچه و خیابان نیست و باید برای آینده اش تلاش کند.
پاییز و زمستان به سرعت گذشت. گرمای اردیبهشت بود و صدای ناموزون پنکه کلاس. معلم ادبیات بر چارچوب در تکیه داده بود و تمام نکته ها را میگفت تا چیزی باقی نماند. علی میدانست هرچه امسال بیشتر بیاموزد زمان کنکور آسوده تر خواهد بود. دست راست او ارباب قلم بود و دست چپ حافظ برگه های آشفته در باد. تمام تمرکز علی روی آرایه های مصرع دوم بود و واج آرایی حرف نون که ناگهان سکوت کلاس را فراگرفت.
برپا!
مشاور مدرسه آقای روشنبین با لیست کاملی از دانشآموزان وارد شد. پنج دقیقه کافی بود تا آقای روشن بین تکلیف انتخاب رشته بچه ها را مشخص کند. علی که بارها با بزرگترهای فامیل مشورت کرده بود با تکیه بر هوش و دانش خود در دروس ریاضی و فیزیک و معدل بالای خود رشته ریاضی فیزیک را برگزید و آقای روشن بین نیز از انتخاب او حمایت کرد.
گرمای تابستان تا مهر و آبان ادامه داشت و اکبرآقا، بابای مدرسه موتور پنکه را روغن کاری کرده بود و دیگر اثری از آن صدای ناموزون نبود. باز هم کلاس ادبیات بود و همان نکته های کنکوری، غزلی از مولوی بود و معلم بیت ششم را تشریح میکرد؛ از سلام باغ تا قیام سرو. تمام بیت آرایه جانبخشی بود و علی به سرعت مینوشت.
نزدیک کنکور بود و علی آخرین نکته ها را مرور میکرد. او میدانست تمام تلاشش را به کار گرفت و جای هیچگونه پشیمانی نبود.
آخرین دقایق آزمون بود. همه پشت در منتظر فرزند خود بودند. علی از همه شادمان تر بود و چشمانش سراسر شوق بود.
واپسین روزهای تابستان بود و علی در صف ثبت نام. او اکنون دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه شریف بود و از این بهتر ممکن نبود.
علی میخواست مرزهای علم و دانش را جابهجا کند. علی کوچک ما که امروز مرد تمام عیار قصه ماست چهارسال هرچه در توان داشت پیاده کرد.
علی کشیک نداشت اما هرشب تا دیروقت در سایت دانشگاه پروژه برنامه نویسی خود را کامل میکرد.
علی 48-72 نمی ایستاد اما سه ماه بدون حقوق کارآموز شرکت استادش بود.
علی بیمار اورژانسی را معالجه نمیکرد اما پروژه ماشین خورشیدی فیزیک یک را اورژانسی آماده کرده بود.
علی جوانی اش را در سالن مطالعه گذراند.
علی شهرستانی قصه ما امروز برای تامین اجاره خانه 50 متری خود در پایین شهر تهران با دو علی دیگر هم خانه شده است. علی کارمند ساعتی جهاد دانشگاهی شریف است و حضور و اخراجش 60 دقیقه ضمانت دارد.
از این دست علی ها بسیار دیدیم و شنیدیم...
یکی از همین علی ها گذشته پرافتخارش را به خاک سپرد و چهارسال به عقب بازگشت.
محمد احمدی جوان 22 ساله تربت جام رشته مهندسی برق دانشگاه شریف را با جان و دل (بخوانید خون دل) کنار گذاشت و با رتبه 1 کشوری کنکور تجربی سرنوشت خود را از آغاز نوشت. محمد امروز جامعه مهندسی ایران را تکان داد. محمد انگشت ندامتی بود بر دندان رشته های فنی مهندسی.
ریاضت های رشته پزشکی بر هیچ کس پوشیده نیست اما کوتاهی محمد چه بود جز اینکه رشته ریاضی را انتخاب کرد؟