طرفداری - صبح است. کریم بنزما، چشم هایش را می مالد، گوشی اش را خاموش می کند اما کامپیوتر را روشن می گذارد تا دانلود را کامل کند. سپس می خوابد و سر شب از خواب بیدار می شود. به سمت یخچال می رود و یک دلستر لیمو برمی دارد. در حالی که زمزمه می کند: پدر من بد منو نگاه می کنه... پدر من بعدش منو صدا می کنه... می گه تو که بیکاری... کنترل را به دست می گیرد و تلویزیون را روشن می کند. چند هواپیما با دود، پرچم فرانسه را درست می کنند و مراسم افتتاحیه یورو به پایان می رسد.همانطور که آقای جاودانی گفت مراسمی نبود که، کل مراسم همین بود! مراسم افتتاحیه می خواهید باید المپیک ببینید... آن هم ما نشان نمی دهیم البته.
ناگهان صدای فریادی در خانه می پیچد:
- کریم؟ خانه ای؟
+ بله پدر، جلو تلویزیون ام.
پدر کریم وارد می شود. با صورتی سرخ و عرق کرده. می پرسد: دیشب کی خوابیدی؟
کریم زیر لب شیطان را لعنت می کند.
پدر کریم ادامه می دهد: می گم دیشب کی خوابیدی؟ این چه وضعشه؟ چرا سر تمرین نیستی؟ بیکار شدی کریم؟
کریم جواب می دهد: نه پدر، دعوت نشدم... یه جورایی محرومم.
+ آها! پس بیکار شدی! محرومت کردن از فوتبال. چند دفعه گفتم این توپ بازی ها برای تو نان و آب نمی شود. درس که نمی خوانی، زن هم که نمی گیری. اصلا کی به تو زن می ده بی لیاقت؟ الانم با این هیکل نشستی خونه که چی کره خر؟ تا کی باید خرج تورو بدم من؟
- پدر من میلیونرم!
+ هستی که هستی! میلیاردر هم باشی باز هم بچه منی. بچه موسیو ژاک را آدم می بیند کیف می کند. بچه همسایه را می گویم. نصف توئه ولی هشت صبح می زند بیرون، پنج بعد از ظهر می رسد خانه. بس که زحمت کش است این آدم. مودب است. تو چی؟ الان سه هفته است یک گلدان آوردی خانه هی می گویی این دسیما اون دسیما! تمام کن این تنبلی را. بیا این نیازمندی ها را بگیر، یک کار آبرومند...
ناگهان تلفن کریم زنگ می خورد و پدر، عنان از دست می دهد:
+ هیچی دیگه، شروع شد. مگه این دوستای ناباب می ذارن من تورو ادب کنم؟ کیه؟ دخیاست؟ نکنه دوباره می خوای بری پیش اون کار آفرین های جنسی؟ این بچه رو هم تو خراب کردی حتما... پسر بزرگ کردم... آخه تو مسلمونی کریم؟ پاشو برو تو اتاقت. از شام خبری نیست.
کریم با دست هایش صورتش را می پوشاند.
***
حتما همه شما از کرنر زدن های هری کین در بازی با روسیه شگفت زده شده اید. راستش ما هم خیلی شگفت زده بودیم تا اینکه یک گزارش اختصاصی به دست ما رسید و ما شگفت زده شدنمان برطرف شد و الان قیافه مان پوکر فیس است.
گزارش اختصاصی رسیده را با هم می خوانیم:
- روی؟ روی؟ یه مشکلی داریم.
+ کوفت و روی! زهر مار و روی! مگه من پسرخاله تو ام؟ منو آقای هاجسون صدا کن. حالا چی شده؟
- ببخشید. ولی هنوز کرنر زن انتخاب نکرده ایم.
آقای هاجسون نگاهی " پس شما برای چی حقوق می گیرید" طور به دستیارش انداخت و بازیکنان را دور خودش فرا خواند.
- بازیکنان عزیز، همانطور که می دانید، دستیار من حواسش سر جایش نیست و به همین دلیل، ما هنوز کسی را انتخاب نکرده ایم که کرنر هایمان را بزند. وین رونی، تو کرنر ها را می زنی؟
وین رونی با یک حالت ریتمیک می گوید:
من که تیمو رهبری می کنم برات
من که هافبک بازی می کنم برات
برم کرنر بزنم؟ من می خوام گل بزنم!
هاجسون می گوید: نه تو بمان! لالانا، تو چی؟
لالانا می گوید:
من که شوت هامو گل می کنم برات
من که وسط رو جمع می کنم برات
برم کرنر بزنم؟ من می خوام گل بزنم!
هاجسون می گوید: نه تو هم بمان! اسمالینگ تو چطور؟
اسمالینگ می گوید:
من که جای تری رو پر می کنم برات
من که هد می زنم تو آسمونا برات
برم کرنر بزنم؟ من می خوام گل بزنم!
هاجسون حرکات موزون ریزی انجام می دهد و می گوید: خب باشه... رحیم تو چی؟
رحیم جواب می دهد:
من که همیشه استارت می زنم برات
من که همه رو دریبل می کنم برات
برم کرنر بزنم؟ من می خوام گل بزنم!
هاجسون می گوید: خب باشه... هری کین! تو چی؟
هری کین چشم هایش گرد می شود:
- من؟ من؟ من.... چیزه...
متاسفانه هری کین همیشه در درس ادبیات ضعیف بوده و نمی توانسته شعر بخواند. چشم های هاجسون و دستیارش می درخشند.