امشب میخوام یکم فکر کنم ...
به اون شخصی که هر روز صبح زود میبینمش که قامت مردونش را خم میکنه تا آشغالهای شب قبل را که دیگران ریختن جمع کنه.
به اون شخصی که شب و روز نداره گرم سرد حالیش نمیشه ٬ داشتن ٬ نداشتن واسش ارزشی نداره ٬ یک کارتن داروندارشه که شب ها گاهی زیر پلها میندازه و میخوابه .
به اون شخصی که یه اکسیژن هوا کنارش و دخترش شبها براش لالایی میخونه تا دردش کمتر شه بخوابه همون رزمنده شیمیایی رو میگم همونی که خیلی ها از نامش ٬ افتخاراتش ٬ و ایثارش سواستفاده ها کردن و امروز قدرتی تو خالی بدست آوردنند.
به اون دانشجوی دختری که با شرافت و نجابت سر چهار راه کفش های بیسوادانی را واکس میزند که کاغذ های اسکناس توی جیبشون شخصیتشون هست .
به اون بچه بهزیستی که سر چهارراه گل میفروشه اما هیچ موقع سکوتش را غرورش رو نمیشکنه .
انسانهایی وجود دارند که ارزشمند و باکلاس هستند
نه بخاطر زیبایی ٬ پول و ثروت ٬ شهرت و قدرت ٬
بلکه بخاطر متانت و نجابت
ایثار و ازخودگذشتگی
و عشق
بله عشق ٬ چیزی که خیلی ها در هوس به دنبالش میگردنند و میبازند..
❤