مطلب ارسالی کاربران
پهلوان
در همان ايام كه هر شب با بچه ها ورزش مي كرديم يكبار ديدم حاج حسن خيره خيره تو صورت ابراهيم نگاه مي كند.
ابراهيم آمد جلو و گفت:
"چي شده حاجي !؟"
حاج حسن هم بعد از چند لحظه سكوت گفت: "اون قديم ها تو تهرون، دو تا پهلوون بودن به نام هاي حاج سيد حسن
رزازّ و حاج محمد صادق بلور فروش، اونا خيلي با هم دوست و رفيق بودن. توي كشتي هم هيچكس حريف اونا نبود.
اما مهمتر از همه اين بود كه بنده هاي خالصي براي خدا بودن، اونا قبل از شروع ورزش كار خودشون رو با چند آيه
قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشك آلود براي آقا اباعبدالله(ع) شروع مي كردن.
نفَسَ گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا مي داد ". بعد ادامه داد: "ابراهيم، من تو رو يه پهلوون مي
دونم مثل اونا".
ابراهيم هم لبخندي زد و گفت: "نه حاجي، ما كجا و اونها كجا "، بعضي از بچه ها هم از اينكه حاج حسن اينطوري از
ابراهيم تعريف مي كرد، ناراحت شدند.
فرداي آن روز 5 تا پهلوان از يكي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند و قرار شد بعد از ورزش با بچه هاي ما كشتي
بگيرند . همه هم قبول كردند كه حاج حسن داور باشه و بعداز ورزش كشتي ها شروع شد.
چهار مسابقه برگزار شد، دو تا از كشتي ها را بچه هاي ما بردند ، دو تا هم آنها. اما در كشتي آخركمي شلوغ كاري شد.
اونها سر حاج حسن داد مي زدند و حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.
من دقت كردم و ديدم كشتي بعدي بين ابراهيم و يكي از بچه هاي آنهاست، اونها هم كه ابراهيم را خوب مي شناختند
مطمئن بودند كه مي بازند براي همين شلوغ كاري كردند كه اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور.
همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشت كه ابراهيم داخل گود آمد و با لبخندي كه بر لب داشت با همه بچه هاي
مهمان دست داد و گفت: "من كشتي نمي گيرم ! "همه با تعجب پرسيديم :چرا ؟
كمي مكث كرد و با آرامش گفت: "دوستي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرفا ارزش داره " بعد هم دست حاج حسن
رو بوسيد و با يه صلوات پايان كشتي ها رو اعلام كرد.
شايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود وقتي هم كه مي خواستيم لباس بپوشيم و برويم
حاج حسن ما رو صدا كرد و گفت: "فهميديد چرا من مي گفتم ابراهيم پهلوونه ؟"
ما همه ساكت بوديم، حاج حسن ادامه داد:
"ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين كاري كه امروز ديديد. ابراهيم امروز با نفَس خودش كشتي گرفت و پيروز شد.
ابراهيم به خاطر خدا با اونا كشتي نگرفت و با اين كار جلوي يه كينه و دعوا رو گرفت. آره بچه ها پهلواني يعني همين
كاري كه امروز ديديد."
حسين الله كرم
مهدي فريدوند
صلوات