علت ناب تغزل! همه ی رویایم!
غزلت کو؟ که به پایان برسد غم هایم
مدتی شد که نگاه تو نتابید به من
مدتی هست که غرق شب بی فردایم
عوض نام خودم نام تو را می گویم
باز می پرسم از خویش چرا رسوایم؟
محض تو هر چه بهشت است به آتش بکشم
تا که سیبی برسانم به لب حوایم
هرچه می خواهم از تو بگریزم باز
دست مجهول کسی چنگ زده بر پایم
"باید از من شوی"، این حرف من لجباز است
کج مکن راه که از راه دگر می آیم.