طرفداری - "در انگليس، بازيكنانی كه ميآيند اول به درستی شناخته می شوند، اگر حرفهای باشند اجازه بازی پيدا ميی كنند، اما اينجا (در ايتاليا) ما يك اوپتی پوبا را می آوريم كه قبلاً در حال خوردن موز بوده است و بعد يكدفعه ميشود بازيكن اصلی لاتزيو!"
اینها اظهارات تاوکیو هستند، کسی که بعد از بیان این جملات ریاست فدراسیون فوتبال ایتالیا را هم به دست آورد و البته این اتفاق در کشوری که سابقه درخشانی در نژاد پرستی، استعمار کشورهای آفریقایی و خشونت های قومی دارد، زیاد هم عجیب به نظر نمی رسد. تاوکیو در حالی این سخنان را می گفت که لوتیتو رییس باشگاه لاتزیو را در انتخابات، کنار خودش می دید، لاتزیو ای که همیشه در گوشه ای از المپیکو تماشاگرانی را می بیند که با پرچم های منقش به صلیب شکسته نازی، چهره موسولینی و گاهی هم با شعار های نژادپرستانه حضور دارند و مشخص نیست که برای فوتبال و لاتزیو به ورزشگاه آمده اند یا ابراز عقاید راسیسمیشان، افرادی که بیشتر از همه از سلام نازی دی کانیو بعد از گلزنی خوشنود شدند و به همراهی با او پرداختند. البته نژادپرستی ایتالیایی ها مثل یهودی ستیزی نازی ها نبوده و نیست و فاشیست های کشور چکمه ای مثل الگویشان موسولینی، فقط برتری سفیدان را نسبت به سیاهان و زردپوستان می دانند و حق رام کردن این انسان ها را برای خود قایل اند.
حالا و در چنین فضایی، به نظر می رسد که آن ها، لااقل در فوتبال، خود اسیر غل و زنجیر بردگی همین سیاهانی شده اند که از آنها با بدترین الفاظ استقبال می کنند. بهترین نمونه آن را هم می توان در پایتخت یافت، جایی که غیبت یک ماهه ژروینیو، کمر رم را شکسته و باعث شده آنها 8 امتیاز از 15 امتیاز در دسترس را در لیگ از دست بدهند و فاصله 7 امتیازی را بین خودشان و یوونتوس صدرنشین ببینند. البته مسلما مصدومیت بازیکنانی مثل استروتمن و افت انگیزشی تیم هم در بی ثباتی این روزهای شاگردان رودی گارسیا بی تاثیر نبوده است. حذف از جام حذفی نتیجه بعدی غیبت بازیکن ساحل عاجی بود. ساباتینی و تیمش خیلی زود به فکر چاره افتادند و با خریدهایی که برای پنجره زمستانی گران به نظر می رسید ایباربو و دومبیا را به خدمت گرفتند اما تا اینجا این راه حل هم جواب دلخواه آنها را نداده است.
البته تنها رم نیست که از جام ملت های آفریقا صدمه خورده است. شرایط در شریک استعماری گذشته های نه چندان دور آن ها، یعنی فرانسه به مراتب بدتر است. فرانسه، نه تنها در فوتبال، بلکه در عمق جامعه اش هم مملو از سیاهان فرانسوی زبان است که دیگر چند نسلی است که خود را فرانسوی شناخته اند. خوشبختانه فرانسوی ها به اندازه ایتالیایی ها نژادپرست نیستند وگرنه ممکن بود فاشیست های فرانسوی با دیدن تیم ملی که مدت هاست بیشتر آن را رنگین پوستان تشکیل می دهند، دست به خودکشی دسته جمعی بزنند.
هواداران مارسی، تیمی که این فصل خود را به عنوان مدعی جدی قهرمانی معرفی کرده بود حالا و با دیدن آیو در فینال اشک در چشمانش حلقه زده و تصور اینکه مجبورند یک بازی دیگر را هم بدون او بگذرانند، لرزه بر اندامشان می اندازد. آیو در حالی در بازی نیمه نهایی برای غنا گلزنی کرد که در 4 بازی که مارسی از حضورش محروم بوده نیمی از امتیازات ممکن را از دست داده است. ان کولو هم که یکی از ارکان دفاعی مارسی در این فصل به شمار می رود، حتی با حذف تیمش و بازگشت زودهنگام به تمرینات، از زمان شروع جام ملت های آفریقا دیگر در ترکیب تیم قرار نگرفته است.
وضعیت برای کلاغ ها هم به همین بدی است، آنها در 4 بازی که پاپیس سیسه را در اختیار نداشتند 3 باخت و یک مساوی را کسب کرده اند. سیسه ای که بهترین گلزن تیم است و در 6 بازی که قبل از رفتن به AFCON برای نیوکاسل انجام داده بود 5 گل را به ثمر رسانده و در فرم خوبی به سر می برد. تیوته هم دیگر غایب آن ها در طول جام ملت ها است که نبودش در میانه زمین برای نیوکاسل حس شد. ساوتهمپتون هم از نبود مانه رنج های زیادی کشید. مانه ای که در تساوی با چلسی و برد آرسنال گلزنی کرده بود و در طول غیبت 1 ماهه اش، شاگردان کومان 1 باخت و 1 مساوی را در 5 بازی به دست آوردند. والنسیا هم بدون فغولی 8 امتیاز را از دست داد آن هم در شرایطی که از برد رئال می آمدند. در این بین شالکه خوش شانس بود که بهترین گلزن تیمش را تنها در تعطیلات طولانی زمستانی بوندسلیگا نداشت و چوپوموتینگ با حذف زودهنگام کامرون، خیلی سریع به تیم بازگشت.
توره، بونی، بن طالب، غلام، مصباح، تایدر، بلفودیل، اوریر، آتسو، مبارک، آکوآ و ... دیگر بازیکنانی هستند که تیم های نگون بختشان در طول مدت حضور آنها در قاره سیاه، صدمات زیادی را متحمل شدند و می شوند. شاید رسیدن غنا و ساحل عاج به فینال، بیشتر از همه هواداران مارسی، رم و سیتی را ناراحت کرد. آن ها که مجبورند حداقل برای یک بازی دیگر بدون ستاره هایشان به میدان بروند.
حالا این اروپایی های عمدتا سیاه ستیز، حداقل در ورزشگاه ها، خود را اسیر در چنگ آفریقایی ها می بینند. آفریقایی هایی که همه بغضشان را از ظلم های گذشته و حال، در زمین فوتبال خالی کرده و برای زندگی بهتر، پول و شهرت، حتی به صورت قاچاق به اروپا مهاجرت می کنند. آن ها با قمار بر روی زندگیشان و با امید به یک زندگی راحت تر به فرانسه و یا ایتالیا می روند و با تلاش بی پایان و با تحمل همه رنج ها خود را بالا می کشند. و گاهی تا جایی بالا می آیند که چشم نژادپرستان را هم خیره کرده و آن ها را وادار می کنند آخر هفته ها برای آنها فریاد بزنند تا شاید به کمک همین سیاه برزنگی ها تیمشان به قهرمانی و افتخار برسد. این روزها روزهاییست که برده دار به بردگی کشیده شده است.