اختصاصی طرفداری | «من درباره بدشانسی صحبت نمیکنم. درباره احساس افتخار نسبت به تیمی که همیشه رقابت میکند، حرف میزنم. رئال مادرید همیشه ما را در لیگ قهرمانان شکست داده است، اما آنها همیشه در این راه سختی کشیدهاند. مطمئنم که آنها همیشه این یکی را به یاد خواهند داشت.»
- دیگو سیمئونه
در پایان، بازیکنان و هوادارانش را مجبور کرد تا سرهایشان را بالا بگیرند و به آنچه انجام دادهاند افتخار کنند. اصرار او کاملاً موجه بود. شادی و سرور بیحدومرز حریف همیشه غالب پس از پیروزی، گواه آن بود!
او حتما به مبارزه شاگردانش مفتخر است
شب گذشته، قلب فوتبال در پایتخت اسپانیا بود، در مادرید. نبردی که هیچ چیز از فینال جام جهانی، یورو و مهمترین مسابقاتی که در ذهنمان میگنجد، کم نداشت و برای معتدلین و بیطرفان فوتبالدوست بیش از اندازه مهیج بود!
بروز احساسات و برخورد نزدیک تضادها در مجموعهای از ستارگانی که نهتنها هر یک با درخشش فردی خود میدرخشند، بلکه در مجموعه تیمی مانند فداییان و سربازان ازجانگذشته عمل میکنند. مبارزه و تلاش بیوقفهای برای رسیدن به فتح و ظفر، نیروی محرکه آنها است.
دو دسته و گروه کاملاً متفاوت بار دیگر در دنیای منحصربهفرد لیگ قهرمانان به هم رسیدند؛ رقابتی که اشتباهات را با شدت و حدت مجازات میکند، روح و روان را درهم میریزد، کوچکترین جزئیات را برجسته میکند و جوری همهچیز را به اوج میرساند که نمیفهمی چگونه به این دنیا پا گذاشتی. این در هیچ ورزش دیگری دیده نمیشود. در این دنیای ترسیمشده و در این نوع مباحث، تعریف جزئیات و وقایع آن تقریباً دشوار و غیرممکن است و عمدتاً تعاریف چندان هم عقلانی و منطقی نیستند. احساس معمولاً غالب است و پیروز. این احساسات بخش مهم، جداییناپذیر و تفکیکناپذیر فوتبال است که میلیاردها نفر را در سراسر جهان به خود مشغول داشته است. شما و من، همه ما را.
اگر بخواهید، میتوانید از هر پاراگرافی که میخواهید شروع به خواندن کنید، زیرا هر بخش از این نبرد طوفانی و خیرهکننده، داستان و حس متفاوتی داشت. یکشبه نمیتوان درباره حماسهای فراموشنشدنی گفت و احساسات لبریز را ابراز کرد. این حکایت گفتنیهای بسیاری دارد.
امیرحسین صدر
۱۳ مارس ۲۰۲۵

بعد از پیروزی ۱-۲ در دیدار اول، سیمئونه گفته بود: «فقط خدا میداند چه اتفاقی خواهد افتاد.» بار دیگر دیدیم، فقط خدا میدانست. تماس میلیمتری با توپ را هیچکس ندیده بود. بخت همیشه یار مبارزان سفیدپوش است، حتی اگر وینیسیوس یک پنالتی را در جریان بازی از دست داده باشد، اما در پایان، بخت همیشه خدا به دادِ قهرمان ۱۵ دوره این رقابتها کمک شایانی میکند. این یکی را ندیده بودیم.
اتلتیکو تنها تیمی است که میتواند رئال مادرید را از کوره به در کند. این همان ویژگی خاص رقابتها و دربیهای محلی است؛ هیچ مسابقهای، هرچند کلاسیک، بهاندازه این جدالها پرتنش، هیجانانگیز و بحثبرانگیز نمیشود. رئال مادرید از وزنه تاریخی خود در برابر تیمی دفاع میکرد که دو بار مانع قهرمانیاش در فینال لیگ قهرمانان شده است.
برای اتلتیکو، که هرگز به قهرمان اروپا دست نیافته، این شکست یک ناکامی دردناک دیگر برابر رئال مادرید بود؛ پنجمین بار پیاپی در برابر رقیب همشهری. اتلتیکو در دو فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل رئال در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ شکست خورد و در دو تقابل دیگر در یکچهارم نهایی ۲۰۱۵ و نیمهنهایی ۲۰۱۷ نیز حذف شده بود.
بدون این پیشینه، «دربی اروپایی» اتلتیکو و رئال با حالوهوای یک جدال سنتی تنها یک مسابقه معمولی بهشمار میرفت، اما در چارچوب رقابتهای عادی بین تیمهای یک شهر در پایتخت اسپانیا شرایط متفاوت است؛ شهری که در سایر رقابتها رنگارنگ بهنظر میرسد، اما در مهمترین تورنمنت اروپایی فقط یک رنگ دارد. بر اساس همین دوگانگی، فضایی پرتنش پیش از بازی شکل گرفته بود؛ جایی که هواداران رئال مادرید، پیش از بازی در چند کیلومتری متروپولیتانو گرد هم آمدند و با خروش و آوای سرودهایشان به ورزشگاه رسیدند.
آنها بیمعطلی پس از ورود و با آغاز بازی، درجا با نگرانی تیم محبوب خود را دنبال کردند. گل زودهنگام گلگر، متروپولیتانو را منفجر کرد. سریعترین گل تاریخ اتلتیکو در لیگ قهرمانان. گل ثانیه ۲۷، دقیقاً همان چیزی بود که سیمئونه برای کنترل ریتم بازی نیاز داشت تا تیمش دستوپا نزند و مجبور نباشد منتظر گلی بماند که نتیجه را به تساوی بکشاند.
همانطور که نقشههای «چولو» در بازی اول نقش بر آب شد، آنچلوتی نیز در بازی برگشت مجبور به تغییر برنامه شد و تصمیمی غیرمنتظره گرفت؛ حفظ مودریچ در ترکیب اصلی. مودریچ تا لحظه تعویضش کلاس درسی از فوتبال ارائه داد و به تیمی که از نظر استعداد فردی بهمراتب برتر از اتلتیکو است، تعادل زیادی بخشید. در مقابل، تیم سیمئونه متشکل از بازیکنان عاصی و جنگندهای مانند جولیانو بود که با انگیزهای سرشار از کینه نسبت به سلطهگران همیشگی این رقابتها به میدان آمده بودند.
جولیانو، جنگجویی با ژن پدر
رئال مادرید مثل همیشه تنها به یک جرقه جادویی نیاز دارد تا نتیجه اکثر بازیها را به نفع خود تغییر دهد. اما اتلتیکو، حریف را وادار ساخت تا هر آنچه دارد و ندارد را رو کند، بهویژه زمانی که استعداد فردی بهتنهایی برای باز کردن دیوار دفاع حریفی چون اتلتیکو سیمئونه کافی نیست.
این شرایط باعث شد آسنسیو، در فضایی پر از تردید که در اولین حرکتش دچار اشتباه شده بود، خود را به دست آورد، درحالیکه همچنان وضعیت مبهم وینیسیوس و غیبت طولانی بلینگام در ذهنها باقی بود، او در این دیدار بالاجبار بیدار شد. آسنسیو در این بازی به ترکیب اصلی رسید، چیزی که حتی در شیرینترین رویاهایش هم تصورش را نداشت. برخلاف اکثر ستارگان رئال مادرید که به دلیل نام و اعتبار، مکان ثابت خود را در اختیار دارند، او از معدود بازیکنانی است که باید برای حفظ جایگاه خود در تیم بجنگد. اما مادرید والورده را هم داشت، مردی با چند ریه اضافی که ژنتیکشناسان باید برای او یک دستهبندی جدید پیدا کنند. یکی از بهترین بازیکنان این مسابقه و این فصل مادرید. سخنان او کمابیش وقایع و شرایط ورزشگاه متروپولیتانو را توصیف میکند:
در بازی خانگی عملکرد معمولی داشتیم. در اینجا طوری بازی را شروع کردیم، انگار از قبل برنده شدهایم و این خیلی به ما ضربه زد. با آن گل زودهنگام به حریف قدرت دادیم. کار به ضربات پنالتی کشید. خیلی خسته بودیم، اما خدا را شکر برنده شدیم. استرس زیادی داشتم، در آن لحظات هزاران فکر از ذهنت عبور میکند. اگر دچار لغزش شوی... اما خدا را شکر پیروز شدیم. این برد باید انگیزهای باشد تا به تلاش ادامه دهیم و برای همهچیز بجنگیم. با پیروزی، خستگی را فراموش میکنی.
رئال مادرید بهخوبی میداند برای قهرمانی در لیگ قهرمانان چه ابزاری لازم است؛ یک دروازهبان فوقالعاده، به نام کورتوا، و یک مهاجم بزرگ، در این فصل امباپه. او یک پنالتی فوقالعاده به دست آورد. نام او از همان لحظهای که توپ را گرفت روی این صحنه حک شده بود؛ دو مدافع میانی را به حرکت واداشت و با چرخشی ظریف باعث شد دومی با خطا او را متوقف کند، یک پنالتی بهموقع برای مادرید. در همینجا، مدیریت عجیب و غیرقابلدرک رئال مادرید در زدن ضربات پنالتی خود را وارد ماجرا کرد؛ ترکیبی از تعارف و بخشش در مورد مقدسترین چیز در فوتبال؛ پنالتی و گل!
امباپه و درخشش در یک بازی بزرگ؛ ستاره فرانسوی، تیمش را نجات داد
امباپه قبل از این در مقابل اتلتیک بیلبائو و لیورپول در شرایطی پنالتی از دست داده بود که از همان فاصله در فینال جام جهانی قطر سه گل به ثمر رسانده بود، فینالی که تقریباً مسی را از قهرمانی محروم کرده بود. غیرممکن است او در چنین لحظاتی دچار تردید شود. چنانچه در ضربات پنالتی پایانی شاهد آن بودیم، اما انگار بهعنوان نوعی امتیاز در رابطهاش با وینیسیوس، رابطهای که در ظاهر و در زمین خوب به نظر میرسد اما در باطن خیلی پیچیده است، بازیکن معرکه فرانسوی ناگهان بالاجبار یا غریزی تصمیم گرفت ضربه پنالتی را به ستاره برزیلی بسپارد.
وینیسیوس، امروز، هنوز هم در هر جایی که باشد، احتمالاً در حال فکر کردن به این است که چگونه این موقعیت تعیینکننده را هدر داد، فرصتی که میتوانست کار این کارزار را تمام کند.
در حقیقت، با جا افتادن تیم بعد از نمایشهای ضعیف اوایل فصل امباپه، فصل جاری برای وینیسیوس جونیور بسیار ناامیدکننده بوده است. پس از آنکه در فصل گذشته به شکلی بحثبرانگیز توپ طلا را از دست داد، ظاهراً در حال حاضر این بازیکن برزیلی درگیر یک انتقال پرسود به عربستان سعودی است که بدجوری به دنبال جذب ستاره جدید بزرگی هستند.
بعد از پنالتی وینیسیوس که حتی در چارچوب دروازه جای نگرفت، از آن لحظه به بعد، زمان قهرمانان دیگر فرا رسید؛ بازیکنانی که از تمامی فشار و کوفتگی و خستگی مفرط عبور میکنند تا تکلیف نبردی را مشخص کنند که پس از ورود به وقتهای اضافه، هرگونه معنا و منطق خود را از دست داده بود. با ورود به وقتهای اضافه، این نزاع هنوز هم برنده مشخصی نداشت و هیچکس نمیدانست کدام تیم پرچم خود را بالا نگاه خواهد داشت.
وینیسیوس و نمکی که روی زخم هواداران اتلتیکو پاشید...
در آخرین لحظات، رئال مادرید با قطرهقطره قوای فیزیکی در نبردهای تنبهتن از اتلتیکو پیش افتاده بود. جایی که با آگاهی به آنچه که در پیش است، سیمئونه تا آخرین لحظه از تغییرات و تعویضهای خود نهایت بهره را برد.
وزنه وقتهای اضافه به سوی مادرید سنگینی میکرد و ضربات پنالتی هم به نفع آنها تمام شد، پس از روندی که هرگونه هم که بگذرد، باز هم مثل همیشه با اشکهای اتلتیکو پایان مییابد.
حتی تیم پوستانداخته و جدید سیمئونه از تاریخ همیشگی فرار نکرد: بیرحمی و عذاب رئال مادرید دوباره بر اتلتیکو و بازیکنان، بهویژه آلوارز و هواداران آنها سایه انداخت. یک پنالتی که VAR آن را به دلیل لمس دوباره توپ لغو کرد و دوباره تلاش بیشائبه اتلتیکو برای حذف رئال مادرید در اروپا را بیپاداش گذاشت. این تصمیم در ابتدا باعث سردرگمی شد، زیرا هیچکس در ورزشگاه متوجه نشد که ضربه آلوارز مردود اعلام شده است و حتی در پوشش تلویزیونی نیز این موضوع مشخص نبود.
تیبو کورتوا، دروازهبان رئال مادرید، در این باره گفت:
احساس کردم که او دو بار توپ را لمس کرد و این را به داور گفتم. دیدن این صحنه آسان نیست. این اتفاق برای آنها کمی بدشانسی بود.
داور در ابتدا متوجه این دو لمس نشد، تقریباً هیچکس نشد، اما بازیکنان رئال مادرید توجه او را به این موضوع جلب کردند. به لطف فناوری نیمهاتوماتیک VAR که در مسابقه فعال بود، یک حسگر ضربه در توپ وجود داشت که مشخص کرد آلوارز دو بار توپ را لمس کرده است و همین عامل باعث مردود شدن ضربه او شد.
لحظه ناگوار و تعیینکننده...
یان اوبلاک، دروازهبان اتلتیکو، گفت:
این شکست دردناک است. ما بازی فوقالعادهای انجام دادیم، اما متأسفانه کمی بدشانس بودیم. حیف شد. خیلی دردناکه، خیلی.
واقعه متروپولیتانو
چیزی که در متروپولیتانو اتفاق افتاد، فراتر از فوتبال بود. از مرزهای صرفاً ورزشی عبور کرد و با تمام پیامدهای آن به دنیای بسیار احساسی برای طرفین درگیر و شاهدان آن وارد شد.
نیم ساعتی پیش از شروع، احتمالاً مهمترین بازی تاریخ ورزشگاه جدید اتلتیکو مادرید، دیگر هیچ صندلی حتی برای یک نفر در سکوها وجود نداشت. اصلاً جای سوزن انداختن نبود و بیش از ۷۰ هزار نفر در حال فریاد زدن «اتلتیکو» و «مادریدیستا هستی اگر به هوا نپری»، فضا را با ناسزاهای عادی و همیشگی پر کرده بودند. یکایک آنها احساس میکردند امروز روز دیگری است. روز دیگری هم بود، اما تجربه دردناک پایانی مشابه را داشت. شاید سعی در بالا نگاه داشتن سرهای خود داشتند، اما دوباره با تلخی و دردی غیرقابلانکار در ضربات پنالتی دراماتیکی که ضربه ستارهشان مردود اعلام شد، به طرز بیرحمانهای شکست را پذیرا شدند.
آلوارز بی آنکه اشتباهی مرتکب شود، پنالتی را از دست داد، دیگر مهم هم نیست. هیچ دوای دردی نیست. درد بیدرمان بیپایان دیگری است. این همیشه داستان فوتبال لعنتی بوده است.
سیمئونه پیش از بازی گفته بود: «فقط با آنچه در سکوها اتفاق میافتد، نمیتوانیم پیروز شویم»، و واقعیت این است که مربی آرژانتینی تلاش کرد تا نشان دهد در زمین چنین است. او و تیمش حرفهای زیادی برای گفتن داشتند تا تیم آنچلوتی را در صحنه نبرد بر هم بریزند، همان آنچلوتی که فقط ۲۴ ساعت پیشتر بهطور علنی گفته بود: «او مربی بهتری از من است.»
تصمیمات چولو شگفتانگیز بود و خیلی زود هم نتیجه داد. او جوابش را از گلگر گرفت که تنها چندین ثانیه نیاز داشت تا حضور خود را در ترکیب موجه جلوه دهد و تعادل بازی را برقرار کند. همه چهارچشمی متوجه آغاز بازی بودند، بهجز رئال مادرید که در خواب بود. گلگر در کمتر از ۳۰ ثانیه حقانیت سیمئونه را ثابت کرد و با به ثمر رساندن گل در ابتدای بازی، اتلتیکو هیچ شرمی نداشت تا به رئال مادرید اجازه دهد بازی کند و خود را برای جلوگیری از یورش مهاجمان سفیدپوش محفوظ نگاه دارد.
لحظهای که متروپولیتانو به آسمانها رفت
با حمایت ۷۰۰۰۰ نفر در سکوها، نه فقط ۱۱ سرباز جانفشان در زمین، اتلتیکو در برابر حملات سپیدپوشان به سرعت به ضدحملههای تخریبی بسیاری دست زد. جولیانو فرمانده یک ارتش از سربازان ویژه بود و گلگر همچنان به عنوان عامل تغییردهندهای در حال حرکت و با سرعت بالا جدال میکرد. مردانی که ریسک و شجاعت، زندگی یا مرگ در هر حرکت، در هر ضربه توپ، در هر دو و سبقت، در هر تکل آنها مشهود بود. مردانی که در میدان جنگ به بهشت خود دست پیدا کرده بودند.
یکی از دفع توپهای گلگر در نیمه اول منجر به ضدحملهای شد که تقریباً میتوانست به گل «آرائینا» ختم شود. شوت او که به سمت گوشه دروازه نشانه رفته بود، بهطور معجزهآسایی توسط کورتوا که زیر فشار سوتهای معترض تماشاگران اتلتیکو بود، مهار شد. اما این بار، برخلاف دفعات قبل، نه فندکی به سمت او پرتاب شد و نه حتی تهدیدی در این زمینه وجود داشت. این روز، روز حماقتهای معمول در سکوها نبود؛ تنها یک مأموریت وجود داشت؛ حمایت از تیم در تلاشی بیوقفه برای خفه کردن مادریدیهای دهنگشاد و قدرتمند، تلاشی که در طول بیش از ۱۲۰ دقیقه ادامه داشت، بدون لحظهای توقف.
پس از استراحتی کوتاه، سیمئونه دوباره تیمش را به حمله همهجانبه فراخواند. با ارسال کرنرهای پیاپی، سانترهای از جناحین و فشار بیامان از سمت جولیانو، که گویی با سوختی نامحدود تغذیه میشود، بدون خستگی میدوید و میدوید و میدوید. جولیانو که تمامی مسئولیتهایی را که گریزمانِ پراشتباه قادر به انجامشان نبود، بر عهده گرفته بود تا همچنان با کورتوا روبهرو شود. به همراه والوارده، بهترین بازیکن رئال مادرید بود که در حد انتظار، و حتی بیشتر از آن، ظاهر شد. اتلتیکوییها با این احساس به رختکن رفتند که شاید استحقاق پاداشی بیشتری، بیش از تساوی در مجموع دو دیدار، دارند.
اما مهم نبود. آنها کاملاً متمرکز و آماده بودند، در حالی که تیم کمابیش تنها نظارهگر اتفاقات بود. این تفاوت حتی در زمان استراحت بین دو نیمه هم مشهود بود؛ جایی که بازیکنان ذخیره اتلتیکو با تمام توان مشغول گرم کردن بودند، اما هیچ نشانی از بازیکنان مادرید دیده نمیشد. شدت و اشتیاق در برابر اعتمادبهنفس و غرور، چیزی که با توجه به سابقه تاریخی قابلدرک به نظر میرسد.
آنچلوتی احتمالاً در رختکن تیمش را سرزنش کرده بود، اما مادرید بدون هیچ تغییری، با همان ترکیب و همان ذهنیت به زمین بازگشت. اتلتیکو نیز با همان ترکیب ماند، اما در مورد آنها، این تصمیم کاملاً منطقی و موجه بود. آنها با شجاعت به تلاش خود ادامه دادند، بارها و بارها به سوی دروازه مادرید حملهور شدند، اما هر بار با دیوار عظیمی به نام کورتوا روبهرو شدند، دروازهبانی که نهتنها عملکردی خارقالعاده داشت، بلکه از دست همتیمیهایش نیز عصبانی به نظر میرسید. بااینحال، او تیمش را زنده نگه داشت، تا زمانی که اتلتیکو پس از تلاشی عظیم و طاقتفرسا، رفتهرفته تحلیل رفت و این فرصت را به رئال داد تا ضربه نهایی را وارد کند. این لحظهای بود که پیش از آن صحبت کردیم، زمانی که امباپه، در اولین صحنهای که توانست فضای دویدن پیدا کند، تمام کلاس و قدرت خود را به نمایش گذاشت!
وینیسیوس پشت توپ ایستاد و در حالی که به نظر میرسید متروپولیتانو در حال تجربه نوعی جنگیری است، او را منقبض کرد و توپ به آسمان رفت. این، همان لحظهای بود که رئال مادرید صبرش طاق شد و از کوره در رفت و بازی را در دست گرفت. مادرید حملات پیدرپی را آغاز کرد، در حالی که اتلتیکو، خسته و از نفس افتاده، در محوطه جریمه خود پناه گرفت، هر توپی را دفع کرد و به همان بخت و اقبالی چنگ انداخت که بارها در مقابل همسایه خود در این رقابتها از آن محروم مانده بود. برای دقایقی، سرنوشت به آنها لبخند زد؛ آنها از اولین موج حملات جان سالم به در بردند و بازی را به وقتهای اضافه کشاندند، جایی که فقط قلبهای بزرگ و قوی قدرت تحملش را داشتند.
وینیسیوس در نهایت سربلند شد...
سیمئونه تقریباً همزمان مجبور شد هر پنج تعویض خود را انجام دهد، چراکه بازیکنانش یکی پس از دیگری از فرط خستگی از پا میافتادند. او به ذخیرههایش، همانهایی که بارها امتحان خود را پس داده بودند، متوسل شد، خصوصاً زوج هجومی کورئا و سورلوث.
اتلتیکو جان دوباره گرفت، با قلبی سرشار از انگیزه و روحیه به جنگ ادامه داد، اگرچه دیگر هیچ چیزی چندان نظم و ترتیبی نداشت. اما هوادارانش هرگز عقبنشینی نکردند و تیم را به جلو هل دادند. همگی مانند مردان میدان از جان مایه گذاشتند.
بار احساسی غیرقابلتحمل این نبرد و نتیجه آن مسلماً عواقب زیادی بر مسابقات و جامهای باقیمانده در پیش خواهد داشت، مسابقاتی که در آنها قهرمان لالیگا، کوپا و لیگ قهرمانان مشخص خواهد شد.
هنگامی که کار به ضربات پنالتی کشید، مادرید از حمایت تاریخ بهره برد و طرفداران اتلتیکو به لوییس آراگونِس متوسل شدند و یکصدا نام او را از حنجره فریاد زدند، گویی از آسمانها از او درخواست کمک میکردند و برای یکبار هم که شده، طلب رستگاری داشتند.
آراگونِس نماد روح اتلتیکو است و تجسم ارزشهای باشگاه: اشتیاق، استقامت و مبارزهجویی. جمله معروف او، «برنده شدن، برنده شدن و دوباره برنده شدن» به شعار اتلتیکو تبدیل شده است. او با قهرمانی در یورو ۲۰۰۸ آغازگر دوران طلایی فوتبال اسپانیا بود. با این حال، هواداران اتلتیکو همیشه او را «یکی از خودشان» میدانند!
کار به اینجا کشید، دیگر ربطی به فوتبال، تکنیک و تاکتیک نداشت، شاید فقط اینبار، در لیگ قهرمانان و در مقابل رئال مادرید، از ته دل آرزو میکردند ایکاش تقدیر با آنها یار میشد... اما حتی با همه اینها، باز هم نشد. بار دیگر، بدشانسی دامن روخیبلانکوس را گرفت؛ یکی از جنجالیترین و بحثبرانگیزترین پنالتیهای لیگ قهرمانان یقه آنها را گرفت و ضربه خولیان آلوارز به دلیل لمس دوباره توپ مردود اعلام شد و یورنته ضربه خود را به تیر دروازه کوبید.
لحظه برخورد توپ به هر دو پای آلوارز
و این بار با شدتی غیرقابلتحمل و طاقتفرسا، تاریخ دوباره تکرار شد، علیه اتلتیکویی که هم و غم و تلاش و سعی خود را برای به خاک نشاندن مادرید به کار گرفت، اما باز هم در آخرین لحظه شکست خورد. باز هم، دوباره، یکبار دیگر… اما اینبار اشکهای غرور و افتخار در متروپولیتانو جاری شد!
نفس مبارزه و تلاش است که اهمیت دارد، پس اگر احساس میکنید در لشگر بازندگان قرار دارید؛ «سرهایتان را بالا بگیرید، هیچکس این نبرد جانانه و حماسی را فراموش نخواهد کرد.»