مطلب ارسالی کاربران
سهراب سپهری: اهل کاشانم
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست
تكه ناني دارم ، خرده هوشي ، سر سوزن ذوقي
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت
دوستاني ، بهتر از آب روان
و خدايي كه در اين نزديكي است :
لاي اين شب بوها ، پاي آن كاج بلند
روي آگاهي آب ، روي قانون گياه
من مسلمانم
قبله ام يك گل سرخ
جانمازم چشمه ، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را ، پي (( تكبيرة الاحرام )) علف مي خوانم
پي (( قد قامت )) موج
كعبه ام بر لب آب
كعبه ام زير اقاقي هاست
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهربه شهر
(( حجر الاسود )) من روشني باغچه است
نصرت درویشی
اهل كاشانم
پيشه ام نقاشي است
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود