اختصاصی طرفداری | باشگاه فوتبال بایرن مونیخ، صد و بیست و پنجمین سالگرد تأسیس خود را جشن گرفت. این باشگاه در ۲۷ فوریه ۱۹۰۰ بنیانگذاری شد. تیم باواریایی با اختلاف، موفقترین باشگاه فوتبال در آلمان است و تاکنون ۳۳ عنوان قهرمانی در بوندسلیگا، ۱۰ قهرمانی در جام حذفی آلمان و ۶ قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا کسب کرده است.
در این مراسم، هری کین، ونسان کمپانی و دیگر اعضای کلیدی تیم حضور داشتند.
بسیاری از بزرگان فوتبال آلمان در طول اعصار مختلف، در دورهای در خدمت تیم قرار گرفتهاند. لیست بلندبالا و خیرهکنندهای است. در روزگاری که در نوجوانی با عشق درگیر فوتبال شدم، بایرن و تیم ملی آلمان موفقیتهای زیادی داشتند. موفقیتهای بیشمار آنها دلیلی بود تا ضدیّتی نسبت به تیمهای آلمانی و مانشافت داشته باشم.
اگرچه همیشه به ویژگیهای برجسته آنها واقف بودم. خوب، خوب است و احمقانه بود تا مانند طرفدارانی که خدا را بنده نیستند، برای حمله و کوچک کردن آنها خود را به در و دیوار بکوبیم.
عزم و جزم و کاراکتر آلمانیها مثالزدنی بود. جنگجویی و مبارزهجویی متفاوتی داشتند، تا پای جان، تا واپسین لحظات از تلاش دست نمیکشیدند و در باخت و شکست با غرور و عزت کنار میآمدند. زمانی که همه تلاش خود را کردهای، جایی برای افسوس و حسرت باقی نمیماند.
از مردمانی که با شکست در جنگ خانمانبرانداز بار دیگر بازگشتند و از هیچ به همهچیز دست یافتند، توقع دیگری هم نمیرفت. خمیره آنها مایه حسادت زیادی بود.
بایرن مونیخ در طول اعصار، ستون فقرات «مانشافت» بوده است
با علم به این حقایق و با تمامی اوصاف، پیروزیهای آنها همیشه رشکبرانگیز و عذابآور بود. اولین اشک فوتبالی با پیروزی ۳-۲ آنها مقابل انگلستان در جام جهانی ۷۰ جاری شد و شکستهای تلخ لیدز یونایتد و سنتاتین در دو فینال متوالی جام قهرمانی اروپا در مقابل بایرن، فراموشنشدنی و در اذهان باقی ماند. بعدها برادرم حمید حتی یکبار هم حاضر به تماشای دیدار لیدز یونایتد و بایرن نشد. بدجوری آن شکست را به دل گرفته بود. جایی که لیدز یونایتد کاملاً مستحق قهرمانی بود.
بعد از سالیان سال، احساس انزجاری وجود ندارد. خیلی وقت پیش از این پذیرفتیم بایرن مونیخ از ابرقدرتهای دنیای فوتبال است و در میان پرافتخارترین سوپرتیمهای فوتبال اروپا قرار دارد.
مایل بودم به بهانه ۱۲۵مین سالگرد یکی از غولهای اروپا، مطلبی شخصیتر در مورد بایرن مونیخ بنویسم؛ تیمی که رؤسا و گردانندگان آن واقف به مسئولیت و کار خود بودند و بعدها رسم و رسوم ایجاب میکرد: «کار را باید به کاردان سپرد». ازاینرو، همیشه در بایرن، بازیکنان سابق این تیم با برعهده گرفتن شغلهای کلیدی، چرخهای بایرن را در مسیر درستی قرار دادند. هیچ تصمیمی سرسری گرفته نشد و بایرن دائماً جایگاه شاخص خود را در میان بزرگان اروپا حفظ کرد.
در جنگ و ستیز با خودم به مطلب «فیلیپ لام»، کاپیتان سابق آلمان و بایرن در «گاردین» برخوردم که با همکاری الیور فریتش در سایت Zeit Online، مجله آنلاین آلمانی، تهیه شده است. ناگهان از خیر نوشتن گذشتم! بهطور حتم دوستداران فوتبال آلمان و تیم بایرن، مطلب بازیکن محبوب، موفق و باوقار آلمانی را به سیاهه بنده حقیر ترجیح میدهند؛ مطلبی با عنوان «تبریک به بایرن مونیخ: ۱۲۵ سال و رمز ساده موفقیت»،
مطلبی که در نهایت در ستایش از یک نفر به نگارش درآمده است!؟!
با تبریک به بایرن و بایرنیها، ضمن تقدیر از آنها و ادای دین، در پایان اجازه دهید اعتراف کنم؛ اگر مجبور باشم تیمی را در آلمان انتخاب کنم، قطعاً بایرن نخواهد بود که زیاد دلم را سوزاندهاند. زردپوشان دورتموند، یا هامبورگِ اووه زیلر و کوین کیگان، یا سنت پائولی، تیم دیگری در همان شهر را با تماشاگرانی خاص و کاملاً متفاوت ترجیح میدهم.
امیرحسین صدر
یکم مارس ۲۰۱۵
125 سال و رمز ساده موفقیت؛ به قلم فیلیپ لام
به باشگاهم به مناسبت سالگردش تبریک میگویم. بایرن مونیخ ۱۲۵ ساله شده است. این باشگاه از همان اوان کودکی در زندگی من حضوری همیشگی داشته است. پدربزرگم طرفدار بایرن بود و پدرم نیز همچنان هوادار این تیم است. وقتی جوانتر بودم، آنها زیاد درباره دهه طلایی ۷۰ و سه قهرمانی متوالی در جام باشگاههای اروپا برایم تعریف میکردند. آنها مجذوب بازی گِرد مولر، سپ مایر و دیگر بازیکنان بودند، اما یک نفر برایشان جایگاهی فراتر از بقیه داشت و نسبت به او احساس خاصی داشتند: فرانتس بکنباوئر.
در ابتدا، بایرن یکی از باشگاههای متعدد آلمان بود. تصاویر سیاهوسفید از روزهای ابتدایی تأسیس باشگاه در ذهنم دارم و تاریخ آن را میدانم. اما فقط میتوانم از دوران بکنباوئر به بعد صحبت کنم، و از آن زمان تاکنون، بایرن همیشه تیمی بسیار خاص بوده است.
و تا به امروز، بایرن مونیخ تحت تأثیر میراث بکنباوئر شکل گرفته است. اگر او را درک کنید، بایرن را درک خواهید کرد؛ ماهیت، هویت و "DNA" این باشگاه را. او با تیمش، سالها پیش شعار "Mia San Mia" را خلق کرد. این همان طرز تفکر ویژهای است که بایرن با آن، سالهاست عنوانهای قهرمانی را یکی پس از دیگری فتح میکند.
سال 2017 و قهرمانی بایرن در بوندسلیگا با فیلیپ لام، آلونسو، روبن و مولر
چگونه میتوانم "Mia San Mia" را برای خوانندگان توضیح دهم؟ خوب، این ترکیبی از اعتمادبهنفس عظیم، غرور و خودباوری شوخطبعانه اما ریشهدار در فرهنگ منطقهای است.
«هیچکس نمیتواند به ما آسیب برساند! ما تسلیمناپذیر هستیم.»
شما در مونیخ هستید و پیروز میشوید. هر نسل از بازیکنان این را بهخوبی درک میکند.
در آلمان، بایرن همیشه از بقیه جلوتر است چون از همه بهتر است. حالا برای تنوع و تغییر، بایرلورکوزن هم واقعاً رقیب جدی بهحساب میآید. در مواقع دیگر، دورتموند، وردربرمن، هامبورگ یا بروسیا مونشنگلادباخ پیشتاز بودهاند. اما هیچکس نمیتواند در بلندمدت با بایرنیها همقدم شود. هیچ لیگ بزرگ دیگری وجود ندارد که چنین انحصاری داشته باشد.
راز نهفتهاش این است؛ بایرن باشگاه بازیکنان است. برای تقریباً ۵۰ سال، این باشگاه توسط بازیکنان سابق خود اداره شده است، که احتمالاً در اروپا بینظیر است. تا یک سال پیش که فرانتس بکنباوئر درگذشت، به همراه اولی هوینس و کارل هاینتس رومنیگه بخشی از سهگانهای بیهمتا بود.
مغزهای متفکر و استراتژیستهای موفقیت بایرن در گذشته و حال؛ بکن باوئر، هونس و رومنیگه
تا زمانی که هنوز بهعنوان بازیکن فعالیت داشتم، قانون این بود: این سه نفر در مورد همه رویدادها مطلع بودند؛ تیم، مربی، یکایک بازیکنان و اتفاقات حواشی.
این تخصص و آگاهی از مسائل درونی کلید موفقیت است. بهعنوان یک بازیکن، شما به دقت به سخنان این بزرگان فوتبال گوش میسپردید. وقتی فرانتس با تیم صحبت میکرد، یک نوع اقتدار خاص داشت.
وقتی به آن فکر میکنید، چیزی که او میگفت عمق خاصی هم داشت.
«برید بیرون و فوتبال بازی کنید! Geht’s raus und spielt’s Fussball!»
شعار بکنباوئر که با آن، آلمان را به قهرمانی جام جهانی ۱۹۹۰ رساند، برای برخی خندهآور است. آنها فراموش میکنند این شعار بر اساس یک فلسفه است.
زمانی که یک تیم، مملو از بازیکنان برجسته با هم رشد میکنند و به سطحی بالای قدرت و برتری میرسند، میتوانی آنها را به حال خود رها کنی و همهچیز را در اختیار خودشان بگذاری. آنها بدون نیاز به صحبت، یکدیگر را درک میکنند و میتوانند سه حرکت جلوتر را با هم پیشبینی کنند. این همان جریان و حرکت سیال دنبالهدار است!
بسیاری از کسانی که پیراهن قرمز را مثل بکنباوئر به تن کرده بودند، بهطور ناخودآگاه یکدیگر را درک میکردند. آنها تواناییهای فوقالعادهای داشتند؛ غریزه گلزنی گِرد مولر، پویایی لوتار ماتئوس، توانایی بازی و شوت زدن با هر دو پا از آندریاس برمه، اعتمادبهنفس اشتفان افنبرگ، خلاقیت توماس مولر، واکنشهای درخشان مانوئل نویر، اشتیاق باستین شوایناشتایگر یا دریبلزنی رومنیگه و جمال موسیالا.
من شخصاً دوست داشتم در زمین بازی با بکنباوئر همبازی میشدم، کسی که با تکنیک ظریف و نقش خود بهعنوان بازیساز در دفاع، بسیار جلوتر از زمان خود بود و باعث بهتر شدن و ارتقای همتیمیهایش میشد.
کودک طبقه کارگر از گیسینگ، تبدیل به یکی از بهترین بازیکنان فوتبال جهان در مونیخ شد. او با شهر خود رشد کرد و شهر هم با او رشد کرد و بزرگ شد. زمانی که او به دنیا آمد، شهری بود ویرانه؛ اما زمانی که بهطور حرفهای فوتبال را آغاز کرد، مونیخ به کلانشهری جهانی با قلبی گشاده مبدل شده بود: «Weltstadt mit Herz»
تاریخساز؛ قیصر با پیراهن معروف آدیداس بایرن مونیخ
در اینجا، جایی که میتوان قلههای آلپ را دید، میتوان از زندگی لذت برد. من اغلب با سؤال مواجه میشوم؛ شهر چه چیزی به بایرن مدیون است؟
شما میتوانید این سؤال را برعکس کنید. تیم فوتبال موفق، بهویژه در جایی که مردم و اقتصاد در شرایط و وضعیت خوبی قرار دارند، امکانپذیر است. تصادفی نیست که صعود بایرن به یک برند جهانی با دهه ۱۹۷۰ همزمان شد. بازیهای المپیک نقش بزرگی در این امر داشت. آنها ساخت مترو را تسریع کردند و طراحی مدرن «اُتل آیشر Otl Aicher» تا به امروز اثر خود را بهجا گذاشته است. وقتی آلمان به میزبانی المپیک ۲۰۴۰ فکر میکند، تأثیر ماندگار بازیهای المپیک ۱۹۷۲ در مونیخ میتواند دلیل خوب و قانعکنندهای برای پیشنهاد این درخواست باشد.
خودم در مونیخ به دنیا آمدم و بزرگ شدم، و خانه کودکی و زمین فوتبال محبوبم در فاصلهای کوتاه از المپیک استادیوم قرار دارند. شهرم را دوست دارم.
و مانند مارینپلاتز (میدان اصلی در مرکز مونیخ) و «جشن اکتبر Oktoberfest»، بایرن هم بخش مهمی از آن مجموعه است. زمانی که ۱۱ ساله بودم، آنها برای اولین بار مرا برای پیوستن به تیم ارزیابی کردند.
در ابتدا نمیخواستم همراهی کنم و قصد داشتم با دوستانم در باشگاه خانگیام، FT Gern، فوتبال را ادامه بدهم.
بنابراین، بایرن با راهحلی بازگشت و ایدهای ارائه کرد. آنها اجازه دادند توپجمعکن باشم، اگرچه این کار بهطور رسمی مختص استعدادهای جوان بایرن بود. اینگونه بود که با همتیمیهای آیندهام آشنا شدم.
در آخر به بایرن پیوستم. از آن زمان تاکنون، بیشتر از نیمی از عمرم را با بایرن سپری کردهام. در سال ۲۰۱۳، لیگ قهرمانان را در ومبلی بردیم. مانند تیم دهه ۷۰، تیم ما هم چندین بایرنی واقعی داشت و این امر قدرت بیشتری به ما میداد.
عدهای معتقدند شباهتهای بین فرانتس و من کاملاً واضح و مشهود است: هر دو در مونیخ به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم. بعدها بازیکن و کاپیتان بایرن و آلمان شدیم، با عناوین ملی و بینالمللی با هر دو تیم.
افسوس که او هیچگاه مربی من نبود تا به من بگوید: «برو تو زمین و فوتبال بازی کن، فیلیپ!». این هماهنگی خوبی میان ما ایجاد میکرد.
گاهی از من میپرسند آیا خودم را با او مقایسه میکنم؟
این سؤال به نوعی از روی لطف است، اما من با اولی هونس، مرد بزرگ پشت موفقیت بایرن، موافقم.
در مراسم خاکسپاری بکنبائر، هونس گفت: «هیچگاه کسی بزرگتر از او نخواهد بود.»
تحت رهبری او، باشگاه ما درخشانترین بود. ازاینرو، من در جواب آن سؤال که با حسن نیت ابراز شده است، میگویم: شما نمیتوانید خودتان را با او مقایسه کنید؛ با «فرانتس بکنباوئر».
