اختصاصی طرفداری | سرانجام، دو ماه پس از طوفان داراگ، لیورپول دیگر بازی عقبافتادهای نسبت به رقیب خود، آرسنال، ندارد. دیگر فرضیات، احتمالات و شرطوشروطی در کار نیست، فقط یک برتری هفتامتیازی و ۱۴ بازی باقیمانده (اکنون برتری ۴ امتیازی و ۱۳ بازی باقیمانده برای آرسنال).
بسیاری معتقدند که کار تمام شده است. لیورپول فوقالعاده به نظر میرسد، در حالی که آرسنال هر از گاهی لغزشهایی دارد. توپچیها بدون یک مهاجم کلاسیک و تا حد زیادی متکی بر مدافعان میانی بلندقد خود هستند که روی پاسها و سانترهای دکلان رایس گلزنی کنند (حتی اگر دیروز مایکل مرینو، هافبک، در نقش مهاجم ظاهر شد و گل حیاتی برای آرسنال به ثمر رساند.) اما هنوز ۵۲ امتیاز برای کسب وجود دارد، قبل از اینکه جام لیگ برتر، برای اولین بار در پنج سال گذشته، روبانهای آبی آسمانی خود را با قرمز جایگزین کند. اما هنوز نمیدانیم این جام در شمال لندن بالا خواهد رفت یا در مرسیساید، با روبان قرمز لیورپول یا روبان قرمز و سفید آرسنال. پس از تساوی لیورپول مقابل اورتون، به طرز عجیبی، حالا مومنتوم، سرعت و شتاب بهعنوان تعقیبکننده در اختیار آرسنال است. آنها در را کمی گشوده میبینند!
تا حدود ساعت ۹:۲۹ چهارشنبهشب (به وقت بریتانیا)، لیورپول با کامبک خود ۲-۱ از اورتون در مرسیساید پیش افتاده بود و در مسیر و جایگاه افزایش فاصله ۹ امتیازی قرار داشت. اما ساعت ۹:۳۲ همان شب، پس از بررسی طولانی VAR، این فاصله به ۷ امتیاز کاهش یافت و صدرنشین در آخرین دربی مرسیساید در خانه رقیب ۲ امتیاز از دست داد.
اینبار رقابت قهرمانی لیگ برتر ۲۵-۲۰۲۴ تنها بین دو تیم است؛ آرسنال و لیورپول. آرنه اسلوت در برابر میکل آرتتا، مربیانی که هیچکدام تاکنون به مقام قهرمانی دست نیافتهاند.
با نگاهی به برنامه بازیهای باقیمانده این دو تیم و نتایج احتمالی ۱۴ بازی باقیمانده، چه کسی قهرمان لیگ برتر خواهد شد؟ شما چه فکر میکنید؟ در منابع متعدد، بنگاههای شرطبندی و پیشبینی سوپرکامپیوترها، عمدتاً لیورپول شانس بیشتری از لندنیها دارد.
لیورپول بعد از دیدار یکشنبه مقابل وولوز، خارج از خانه مقابل استون ویلا دیدار خواهد کرد که به دلیل فینال لیگ کاپ جلو افتاده است و سپس ۴ روز بعد در اتحاد به مصاف سیتی خواهد رفت. با هر معیاری، ساده نخواهد بود و این فشار بیشتری بر تیم آرنه اسلوت وارد خواهد کرد. ضمن آنکه لیورپول در چند هفته پایانی فصل با مجموعهای از مسابقات سخت مواجه است، ازجمله دیدار مقابل چلسی.
با کمی حدس و گمان و پیشبینی بازیها، گمانم بر این است که رقابت قهرمانی تا پایان ادامه خواهد داشت. کسب مقام قهرمانی در هیچ لیگی هیچگاه ساده نبوده و نخواهد بود و بهطور حتم، این فصل لیگ برتر از این قاعده مستثنی نیست. در وقتکشی و سرگرمی، با یکی از همکارانم دست به پیشبینی نتایج بازیهای دو تیم در هفتههای در پیش زدیم و تقریباً به یک نقطه رسیدیم؛ لیورپول احتمالاً تنها با اختلاف ۲ امتیاز و حولوحوش ۸۶ امتیاز به مقام قهرمانی خواهد رسید.
درحالیکه نظرات و پیشبینی من و همکار فوتبالدوستم، عمدتاً براساس شانس مناسب لیورپول بر اساس آشفتگی دیگر رقبا و شانس زیاد اسلوت بر پایه آمار موجود، در اولین فصل حضور تعدادی از مربیان برای کسب قهرمانی بنا شده است. تا چه حد با ما موافق هستید؟
امیرحسین صدر
۱۴ فوریه ۲۰۲۵
دوئل دو نفره؛ اسلوت و آرتتا، لیورپول و آرسنال در سال 2025
هنگامی که هنرمند یا گروه موسیقی اولین آلبوم خود را منتشر میکند و مورد تحسین منتقدان قرار میگیرد و با فروش چندمیلیونی آلبوم مواجه میشود، این دستاورد بیش از هر چیزی بهعنوان اولین تلاش آنها مورد ستایش قرار میگیرد.
این البته تا حدی منطقی است. عمدتاً اولین آلبوم یک هنرمند یا هنرمندان، مشهورترین آلبوم و اثر آنهاست. بهطور کلی، آنها چند سالی تلاش کردهاند، هموغم و استعداد خود را صرفاً صرف اولین کار خود کردهاند تا آنچه را که باید، ارائه کنند و هیچ کاری جز رویای انتشار اولین آلبوم خود نداشتهاند، درحالیکه بعد از موفقیت آلبوم اول، پیچ داستان کاملاً فرق خواهد کرد.
آلبوم دوم باید تحت فشار کمپانیهای موسیقی، هواداران و رسانهها طی زمانی کوتاه، با انتظارات فراوان و اغلب در میان یک تور جهانی طاقتفرسا نوشته شود.
این پدیده معمولاً بهعنوان «افت آلبوم دوم» شناخته میشود، نظریهای که میگوید آلبوم دوم یک هنرمند معمولاً نمیتواند موفقیت آلبوم اول را تکرار کند. آلبوم اول اغلب حاصل سالها الهام، تجربیات شخصی و اشتیاق برای ورود به صنعت موسیقی است، اما آلبوم دوم تحت فشار، انتظارات بالا، ضربالاجلهای فشرده و فراتر رفتن از موفقیت آلبوم اول ساخته میشود.
برخی از هنرمندان موفق میشوند این چالش را پشت سر بگذارند، مانند Nevermind از نیروانا (Nirvana) پس از Bleach یا آلبوم بیست و یک (21) از ادل پس از نوزده (19). یا آثار گروههایی چون پینک فلوید، لد زپلین و دیپ پرپل که پس از آلبوم اول، پیشرفت بیشائبه و بیکرانی را به رخ کشیدند.
اولین آلبوم لد زپلین انفجاری و کوبنده بود
به گفته جوی رامون که با اولین آلبوم گروه خود Ramones، با آلبومی به همین نام در سال ۱۹۷۶ که کمتر از ۲۹ دقیقه بود و نقطه عطف و آغاز انقلاب «پانک راک» محسوب میشود، درباره موفقیت گروه خود گفته بود:
«آهنگهای اولیه ما از احساسات واقعی ما نسبت به بیگانگی، انزوا و ناامیدی نشأت میگرفت، احساساتی که همه بین هفده تا هفتادوپنجسالگی تجربه میکنند. اولین آلبوم ما، بهترین شانس برای ثابت کردن خودمان در آن دوران بود.»
رامون به نکته قابلتوجهی اشاره داشته است. مانند عشق اول، اولین تلاش هر چیزی را خاصتر میکند. با بروز احساسات و استعداد، همهچیز جفتوجور میشود، ولی خیلیها دیگر نمیتوانند جادوی آلبوم اول خود را تکرار کنند و در نتیجه، با افت استقبال منتقدان و کاهش فروش مواجه میشوند.
این موضوع یک سؤال جالب را مطرح میکند:
آیا باید شگفتزده شویم وقتی آلبوم اول شاهکار از کار درمیآید، یا باید بیشتر هنرمندانی را تحسین کنیم که میتوانند در چندین آلبوم، کیفیت و حسوحال تأثیرگذار خود را، فارغ از ژانری که در آن قرار دارند، حفظ کنند؟
بنابراین، با استناد به مقیاس سنجش احتمالاً نامطمئن جایزه آلبوم سال بریتانیا در «بریت اوارد»، ۱۲ آلبوم از ۲۵ آلبوم برنده این قرن، اولین حضور و آلبوم یک هنرمند بوده است. پنج برنده آلبوم دوم، پنج آلبوم سوم، تنها ادل آلبوم چهارم، ارکتیک مانکیز (Arctic Monkeys) آلبوم پنجم و دیوید بویی (David Bowie) آلبوم بیستوششم و آخر بوده است.
البته تا حدودی منطقی است؛ هیئتهای داوری، هنرمندان جدید، نوآور و هیجانانگیز را بهجای کهنهکارانی که دیگر به جوایز اهمیت نمیدهند، مورد تقدیر قرار میدهند. اما اینکه کسی جایزهای را با پنجمین آلبوم خود بهجای آلبوم اول به دست بیاورد، بسیار نادر و در نتیجه، شاید حتی تحسینبرانگیزتر و تعجبآورتر باشد.
به قول مایکل کاکس و یان لیدیمن، نویسندگان فوتبال، تقریباً همین موضوع در مورد مربیانی که قهرمان لیگ برتر شدهاند، صدق میکند. از زمان تأسیس این لیگ در سال ۱۹۹۲، یازده مربی موفق به کسب عنوان قهرمانی شدهاند. پنج نفر از آنها؛ آرسن ونگر، ژوزه مورینیو، کارلو آنچلوتی، مانوئل پلگرینی و آنتونیو کونته، همگی در اولین فصل حضورشان در لیگ برتر (یا اولین فصل کامل، در مورد ونگر) قهرمان شدند. کلودیو رانیری نیز این عنوان را در اولین فصل خود با لستر سیتی، پس از یک دهه دوری از لیگ برتر، به دست آورد. سر الکس فرگوسن نیز از نظر فنی در اولین فصل کامل خود در لیگ برتر قهرمان شد، هرچند که پیش از آن پنج سال در لیگ دسته اول قدیم، هدایت منچستریونایتد را بر عهده داشت.
کلودیو رانیری در اولین فصلش با لسترسیتی، ناباورانه به جام قهرمانی بوسه زد
در جاهای دیگر، پپ گواردیولا در فصل دوم خود قهرمان شد، روبرتو مانچینی در دومین فصل کاملش به این موفقیت دست یافت. کنی دالگلیش سه فصل در لیگ برتر با بلکبرن راورز زمان برد تا به مقام قهرمانی برسد، در حالی که یورگن کلوپ در واقع به شکلی غیرمعمول، چهار فصل کامل طول کشید تا به عنوان قهرمانی دست پیدا کند.
این معیار، موفقیتهای تکراری مربیان را نادیده میگیرد، اما نکته اصلی همچنان پابرجاست؛ اگر هدایت یک باشگاه جدید را بر عهده بگیرید و هدفتان قهرمانی در لیگ برتر باشد، بهتر است سریعتر دست به کار شوید. بهترین فرصت یک مربی برای موفقیت معمولاً زمانی است که تازه وارد فوتبال لیگ (در بحث ما لیگ برتر انگلیس) شده است. زمانی که ایدههای نو و متفاوت، دیدگاههای غیرسنتی، رویکردهای جدید و نوآورانه، روشهای جایگزین و تازه، و تفکرات خارج از چارچوب را با خود به همراه میآورند، تا قبل از اینکه روشها و سیستم توسط رقبا شناسایی شوند و پیش از آنکه بازیکنان از تکرار تمرینات هفتهبههفته خسته و بیزار شوند.
بسیاری انتظار نداشتند آرنه اسلوت، سرمربی لیورپول، با تیم جاندار و مبارز خود در موقعیت فعلی قرار داشته باشد؛ صدرنشین لیگ برتر پس از ۲۴ بازی و مدعی اصلی قهرمانی از دید بنگاههای شرطبندی و مدلهای تحلیلی.
در آغاز فصل، آن هم با فاصلهای قابل توجه، لیورپول در رتبه سومِ شانس قهرمانی قرار داشت. زمانی که بیبیسی از ۳۰ کارشناس خود نظرسنجی کرد، هر ۳۰ نفر منچسترسیتی یا آرسنال را انتخاب کردند اما اینک لیورپول در جایگاهی قرار گرفته که سرنوشت خود را در دست دارد. شاید این بهترین فرصت آنها برای قهرمانی در اولین فصل حضور آرنه اسلوت باشد.
در آغاز باید گفت، رقابت بر سر عنوان قهرمانی کمی ضعیفتر از چند فصل اخیر به نظر میرسد. در اوایل فصل، پس از ۱۱ بازی، تنها دو تیم بیش از ۲۰ امتیاز داشتند. در فصل گذشته، در همین مقطع، شش تیم به ۲۰ امتیاز یا بیشتر رسیده بودند و در دو فصل پیش از آن نیز پنج تیم چنین رکوردی داشتند.
در حالی که با بازگشت مارتین اودگارد به ترکیب اصلی، آرسنال دیگر در مالکیت توپ کمتر کُند و بیاثر عمل کرده است، ولی در عین حال با از دست دادن بازیکنان خط حمله خود، بهویژه ساکا، ضربه سختی خورده است اما تمامی آمار و ارقام، این واقعیت را تغییر نمیدهد که بهجز آرسنال با ۴ امتیاز، همه تیمها حداقل ۱۰ امتیاز یا بیشتر از لیورپول عقب هستند؛ این فاصلهای است قابلتوجه که جبران آن آسان نخواهد بود یا تقریباً غیرممکن است.
از سوی دیگر، سیتیِ گواردیولا که معمولاً در پاییز دچار لغزشهایی میشد و سپس در بهار به تیمی متوقفناشدنی تبدیل میشد، در صحنه حضور ندارد. اتفاقی که لیورپول در چندین فصل قربانی آن شد، اما غیبت طولانیرودری و سقوط کلی تیم قدرتمند گواردیولا، روند بازگشت سیتی را کاملاً غیرممکن ساخته است. رقابت سرسامآور این دو تیم در دوران کلوپ، سطح و معیار بازیها و امتیازات را کاملاً دگرگون کرد و آن دوران به برگههای زرین رقابتهای تاریخی فوتبال انگلستان پیوست.
در حالی که آرسنال به عنوان تنها رقیب لیورپول، فاقد قدرت و ثبات سیتی طی ۵، ۶ سال گذشته است. اصلاً مقایسه بیجایی است.
مهمتر از همه، لیورپول واقعاً قدرتمندانه از بقیه عمل کرده است. با ثبات و قصد و منظور، اگرچه آنها در هفتههای ابتدایی فصل، در مقایسه با دوران یورگن کلوپ، کمی محتاطتر به نظر میرسیدند و حتی در یک شکست غافلگیرکننده با نتیجه ۱-۰ در خانه مقابل ناتینگهام فارست مغلوب شدند، اما اکنون پیروزیهایشان با اطمینان و تسلط بیشتری همراه شده است.
برد ۲-۰ مقابل استونویلا، که در آن لیورپول فوتبالی خیرهکننده ارائه نکرد اما روی ضدحملات سه موقعیت بزرگ خلق کرد و با دو تای آنها به گل رسید، یادآور نمایشهای کلاسیکی بود که تیمهای فرگوسنِ دوران ابتدایی، ونگر یا مورینیو ارائه میدادند: تمامکنندگی بیرحمانه در ضدحملات، بدون اینکه بیش از حد انرژی مصرف کنند.
اگرچه نتایج لیگ قهرمانان تا امروز واقعاً کوبنده بوده است، اما هنوز شاهد نتایج واقعاً شگفتانگیز با تفاضل گل بالا در لیگ برتر نبودهایم. لیورپول فصل گذشته هفت بار موفق شد چهار گل یا بیشتر در یک بازی به ثمر برساند، اما تیم آرنه اسلوت هنوز چنین کاری را انجام نداده است. در حال حاضر و تا به امروز، قرمزها فقط دوبار وستهم را با نتایج ۵-۱ و ۵-۰ تحقیر کردند و با نتایج ۴-۱ و ۴-۰ ایپسویچ و تاتنهام را شکست دادهاند، اما این موضوع میتواند یک نکته مثبت تلقی شود؛ نشانهای از کنترل و بلوغی که لیورپول به آن دست یافته است. آنها در نیمه اول مقابل بورنموث ۳-۰ پیش افتادند، اما پس از آن نه نشانی از تبدیل شدن بازی به یک پیروزی تاریخی و پرگل دیده میشد و نه فرصت و خبری برای بورنموث که بتواند به بازی برگردد.
در فصلی که نتیجه ۲-۰ به طور خاص یک برتری شکننده و خطرناک محسوب میشود، لیورپول هیچگاه ضعفی برای از دست دادن برتری خود نشان نداده است. آنها یکی از تنها دو تیمی هستند که تاکنون از موقعیت برنده و زمانی که از حریف خود پیشی گرفتهاند، تن به شکست ندادهاند. خلاصه اینکه سادهباز نیستند.
آنها در برابر تیمهای درشت و بزرگتر لیگ عمدتاً نمایش خوب و قابل قبولی داشتهاند، در حالی که آمار و ارقام نشان میدهد لیورپول خوششانس بوده که گلهای بیشتری دریافت نکرده است. هم آلیسون و هم کلهر در این فصل سیوهای مهمی داشتهاند. اما همین اعداد نشان میدهند که لیورپول در هر بازی در این فصل، موقعیتهای بهتری نسبت به حریفان خود، به استثنای آرسنال در خارج از خانه، ایجاد کرده است. بازتابی منصفانه از تعادل دو تیم، و این در حالی است که تیم اسلوت نتایج بهتری کسب کرده است.
ویرجیل فن دایک و محمد صلاح، دو عضو برجسته لیورپولِ اسلوت
لیورپول از ترکیبی متعادل و هماهنگ برخوردار است و تداوم و انسجام خود را از فصول گذشته و از بنای تیم دوم کلوپ پیش از ترک آنفیلد حفظ کرده است. این ممکن است بهترین تیم با اعضایی باشد که آرنه اسلوت در اختیار دارد، صرفنظر از اینکه چه مدت در آنفیلد خواهد ماند.
حتی یک لحظه فراموش نمیکنیم آینده ویرجیل فن دایک، ترنت الکساندر آرنولد و محمد صلاح کاملاً نامعلوم است؛ سه تفنگدار باتجربهای که در کلاس جهانی قرار دارند. ظاهراً هر سه بازیکن لیورپول را ترک خواهند کرد و شکی نیست جایگزین کردن آنها کار بسیار دشواری خواهد بود، حتی با وجود اینکه لیورپول در سالهای اخیر تلاش کرده است ترکیب خود را با بازیکنان جدید، تر و تازه نگاه دارد.
عدم حضور کاپیتانی چون فن دایک در خط دفاع و بازیکنی مانند صلاح در خط حمله، بهترین بازیکنان فصل در پستهای خود، برای هر تیمی تأثیرات منفی انکارناپذیری خواهد داشت. بههرحال، اسلوت در این فصل مردان باتجربهای را در اختیار دارد که قصد دارند در دوران پایانی فوتبال خود با کسب قهرمانی آنفیلد را ترک کنند. درحالیکه ترکیب فصل آینده تیم تا حدی نامشخص به نظر میرسد و احتمالاً لیورپول بهطور طبیعی با جایگزینی این بازیکنان با نزول و افتی نسبی روبهرو خواهد شد.
علاوه بر این، در ادامه باید اضافه کرد که لیورپول هنوز بدون فشار بازی میکند و اسلوت کاملاً راحت و مسلط به چشم میآید. اگر نزاع و زد و خورد و کارتهای قرمز دربی مرسیساید را نادیده بگیریم، او بهخوبی از پس جایگزینی مربی موفق و محبوبی چون کلوپ برآمده و در پست محوله بهخوبی جا افتاده است. بازیکنان، چالش و مبارزه برای کسب عنوان را با جان و دل پذیرفتهاند و بسیاری از آنها به رقابت و مبارزه برای قهرمانی عادت دارند.
حامیان و دوستداران تیم بهجای شکایت و توقعات بیشمار، کاملاً در پشت تیم قرار گرفتهاند و مشوق و محرک تیم به نظر میرسند، تا اینکه متوقع باشند و زیادهخواه. با توجه به تمامی این موارد، مانند بسیاری از مربیان پیش از او، فصل نخست اسلوت میتواند به بزرگترین موفقیت دوران کاری او تبدیل شود.
باید دید آیا مانند آلبوم اول بسیاری، شاهکار اول و آخر او خواهد ماند؛ موفقیتی زودگذر، ستارهای یکشبه و پدیدهای موقتی و ناپایدار که موفق نخواهد شد موفقیت خود را در دوران طولانی و مستمر حفظ کند، یا مانند گیلمور و واترز در پینک فلوید، جیمی پیج و رابرت پلنت در زپلین، و بلکمور و "لرد" در دیپ پارپل، آلبومهای شگفتانگیز و موفقیتبار دیگری در آینده رو خواهد کرد و لیورپول همیشه یک مدعی پرزور باقی خواهد ماند.
جشن قهرمانی لیورپول پس از 30 سال، بدون حضور تماشاگران در دوران کووید
هر چه در آینده رخ دهد، ظاهراً در این فصل، آرنه اسلوت هلندی فرصت ایدئالی برای ثبت "One-hit wonder" خود در آغوش دارد؛ تکآهنگ مشهور خود را، و شاید شاهکار خود را.
و این بار، برخلاف نوزدهمین قهرمانی لیورپول پس از ۳۰ سال در دوران یورگن کلوپ که در عدم حضور تماشاگران، ضد اوج و ضد حال بیاندازهای برای دوستداران این تیم به همراه داشت، همه در آنفیلد و خیابانهای شهر خواهند بود تا نامش را فریاد زنند و با "تو تنها قدم نخواهی زد"، بیستمین قهرمانی قرمزپوشان مرسیساید را سرمستانه جشن بگیرند.