متیو پری
فکر میکردم خیلی معروف میشوم و تمام دردی که با خودم حمل میکردم، مثل برفک زیر نور خورشید آب خواهد شد.
بوجک هورسمن
تو تمام تلاش خودت را میکنی تا اون حفره رو پر کنی، با دوستهات، با کارت، با تمام کارهای بیمعنی، اما اون حفره پر نمیشه. یه روزی، دور و برت رو نگاه میکنی و میبینی که همه دوستت دارن، اما هیچکس ازت خوشش نمیاد و این تنهاترین حس دنیاست.
در دهه 90 میلادی، او در یک سریال تلویزیونی بسیار محبوب بازی میکرد. نه، اشتباه نکنید، منظور بوجک هورسمن نیست، بلکه متئو پری است. راستش، من اطلاعات زیادی درباره پری نداشتم. همیشه او را فردی سالم، خوشپوش و موفق میپنداشتم.
بعد از درگذشتش، ویدیوهایی از او در حال صحبت درباره کتابش «دوستان، معشوقهها و آن چیز وحشتناک بزرگ» در فید خبریام ظاهر شد. منظور از عبارت «آن چیز وحشتناک بزرگ»، اعتیاد بود. پری در این ویدیوها، از آن چهره پر زرق و برق دنیای نمایش فاصله گرفت و با صداقتی مثالزدنی به سوالات درباره کتابش پاسخ داد.
کتاب دوستان، معشوقهها و آن چیز وحشتناک بزرگ
در طول صحبتهایش، انگار روح بوجک هورسمن در او دمیده شده بود و نقلقولهایش به همان عمق و تلخی نقلقولهای هورسمن بود. متیو پری نوشته است:
وقتی نیکلاس کیج را میدیدم، به خودم میگفتم: آها، اون همهچیز تمام است. او هیچ مشکلی ندارد، او معروف است. انگار پاسخ همه سوالها را دارد.
متیو دوباره تعریف میکند که چگونه روی زانوهایش افتاد و از خدا التماس کرد که او را مشهور کند.
لطفا، فقط مرا مشهور کن و هر کاری که میخواهی با من بکن.
سه هفته بعد، پری نقش «چندلر بینگ» را در سریال «Friends» به دست آورد؛ اما اعتیادش به الکل همچنان ادامه داشت. پری با بغض میگوید:
شهرت هیچ مشکلی را حل نمیکند.
او از تلاشهایش برای رسیدن به شهرت و امید به اینکه شهرت درمان همه دردهایش باشد، میگوید. خرید خانه جدید، پیدا کردن عشق جدید، و داشتن روابط جدید، همه و همه تلاشهایی برای پیدا کردن یک پاسخ بودند.
چندلر بینگ محبوب
تمام پنج فصل سریال «بوجک هورسمن» میتوانند مکمل کتاب متیو پری باشند. پری همانند بوجک، ناامیدی از شهرت را تجربه میکند. بعد از از دست دادن سارا لین، هورسمن سریال محبوبش را مجدداً میسازد. هورسمن از همبازی کودک خود میپرسد:
وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟
با وحشت میشنود که دخترک میگوید:
میخواهم مثل تو باشم، مشهور.
این جواب در او وحشت ایجاد میکند و میگوید:
اوه نه، نمیتوانم دوباره این کار را تکرار کنم.
حالا ما میدانیم که منظور او سارا لین است. شخصیتی که میتواند نمادی از بریتنی اسپیرز یا هر سلبریتی نوجوان دیگری باشد که با ظاهری بیگناه به شهرت رسیده است. حتی در دنیای رنگارنگ انیمیشن، میتوان ترس بوجک را حس کرد. شهرت هیچ مشکلی را حل نمیکند، با این حال، افراد زیادی به دنبال آن هستند، بدون اینکه بدانند در واقع به دنبال چیزی کاملاً متفاوت هستند.
پری با چنان احساسی صحبت میکرد که گویی همان اسب انیمیشنی به موجودی زنده و دارای روح تبدیل شده است. او که از همان کودکی و از زمانی که تنها 30 روز داشت با داروهای تجویزی آشنا شده بود، مدام با ناراحتی و آشفتگی ذهنی دست و پنجه نرم میکرد. وقتی 14 ساله بود، بعد از نوشیدن الکل با دوستانش، برای اولین بار احساس کرد که آدمهای معمولی همین حس را دارند.
این احساسی است که آدمهای معمولی تجربه میکنند. آخرین روز فیلمبرداری اولین فیلم سینماییام، برای اولین بار در روح و روانم آرامش پیدا کردم. پس از مبارزهای طولانی و خاموش کردن صدای تردیدهای درونی، احساس عادی بودن کردم. اما این احساس عادی تنها دو هفته دوام آورد. تردیدها، تنهایی و مسئولیتهای سنگین دوباره برگشتند.
قبلاً نسبت به کتاب پری پیشداوری داشتم. فکر میکردم این هم مثل خیلی از کتابهای دیگر سلبریتیهاست که تلاشی برای خودنمایی و جذاب جلوه دادن زندگیشان است؛ اما صراحت و صداقتش مرا شگفتزده کرد. بعد از خواندن کتاب پری، به نظرم این بهترین اثری است که تا حالا از او منتشر شده است.
البته بخشهای طولانی و حوصلهسربری هم دارد، اما برخلاف خیلیها، سعی نمیکند خودش را بینقص جلوه دهد. در واقع، در خیلی جاها خودش را به عنوان شخصیت منفی داستان معرفی میکند.
شهرت هیچ چیزی را حل نمیکند
وقتی کیسه کولونوسکوپیاش میترکد، دیگر نمیتواند ماسک سلبریتی را حفظ کند. به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر، سه بار رودهاش منفجر شده و با وجود این وضعیت، با کیسهای پر از مدفوع دنبال فروشنده مواد میگردد! این بخش از داستان، آن تصویر مثبت و بیعیب و نقصی که از خودش ساخته بود را به کلی نابود میکند.
برخلاف بوجک، پری یک انسان واقعی است. داستان او مثل قصه همنسلهای گمشده من به دل مینشیند. بچههای کلید به دست نسل ایکس، آنهایی که وانمود میکردند سرسختند، معتقد بودند تا وقتی مشهور بشوند به پدر و مادر نیازی ندارند. به جامعه یا خانوادهای که ما را نادیده گرفته بود، نیازی نداشتیم. وقتی میتوانستیم تماشاگران بینام و نشان را بخندانیم، به پدر و مادرها برای چه کاری نیاز داشتیم؟
مثل خیلی از همنسلان بزرگترم که دیگر نیستند، پری هم داشت با آخرین ذرههای انرژیاش زندگی میکرد. پری، با اینکه از همه چیز برخوردار بود، اما یک بچهی کلید بهدست بود که والدین طلاقگرفتهش از نظر عاطفی به او بیتوجهی کرده بودند. پری تعریف میکند که چقدر آرزو داشت پدر و مادرش با هم باشند. هیچچیزی به اندازه تماشای پدر بازیگر خودت در تلویزیون با یک خانواده ساختگی، وقتی خودت تنها در خانه نشستی، حس یک نسل ایکسی را منتقل نمیکند. این یه روال عادی برای پری بود. خود او میگوید:
از ده سالگی فهمیدم که هر کس باید به فکر خودش باشد.
ما به پدر و مادر نیاز داریم، به جامعه نیاز داریم، به این نیاز داریم که مورد نیاز باشیم. بوجک هورسمن و متیو پری، هر دو در تلاشند تا خلأهای درون خود را با چیزهای بیشتر و بیشتر پر کنند. این صحبتهایی است از متیو پری:
من باور داشتم شهرت پاسخ همه چیز خواهد بود. نادانی جوانی، اغفال رسانهها، و تنهایی ابدیام با رسیدن زودهنگام به شهرت درمان خواهد شد؛ اما حتی موفقیتهای کوچک من نیز با طعنههای بیشتری نسبت به تحسین، سوءتفاهمهای بیشتری نسبت به ارتباطات، و شکارچیان عاطفی بیشتری نسبت به دوستان همراه بود.
هدف اصلی فیلمسازی ایجاد ارتباط است، اما انجام این کار در مقیاس بزرگ، به دلیل ماهیت شهرت همراه با فیلمسازی، دیوارها و پیچیدگیهای بسیاری ایجاد میکند. اگر شهرت اینقدر جذاب نبود، احتمالاً فیلمها وجود نداشتند. چه کسی حاضر است خودش را در معرض چنین رنج و مشقتی قرار دهد؟ از بسیاری جهات، فیلمها به یک ماشین شهرت نیاز دارند تا چیزی به شدت دردناک را سرگرمکننده و آسان جلوه دهند.
مجله پیپل و تصویری از متیو پری با عبارت خوشحال، سالم و جذاب
پری به این تناقض اشاره میکند در حالی که او دائماً با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، مجله پیپل عکس او را روی جلد چاپ کرده و او را «خوشحال، سالم و جذاب» توصیف میکند. وقتی این داستان را میخواندم، تصویری از بوجک هورسمن را در جایگاه او تصور میکردم. این تصویر، تناقض و قدرت ماشین شهرت در خلق تصویری سالم از ویرانی اعتیاد را نشان میدهد.
در این مرحله، زخمهای پری هنوز کاملاً آشکار نبودند. شهرت نه تنها پاسخ نیست، بلکه دقیقا عکس آن را نشان میدهد. حداقل تا زمانی که نشانههای آشکار فرسودگی دیگر قابل پنهان کردن نباشد.
فرهنگ ما افراد مشهور را به عنوان افرادی که از رنجهای بشری رها شدهاند، ستایش میکند. مضمون اصلی کتاب پری و سریال «بوجک هورسمن» این است که شهرت نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه آنها را بزرگتر نشان میدهد و افراد را به سمت بدترین نسخه خود سوق میدهد.
عنوان نمایش پری، «پایان اشتیاق»، بیانگر امیدواریای است که شهرت به همراه دارد: با رسیدن به شهرت، تمام آرزوها برآورده میشوند. اما حقیقت این است که احساس ناامنی و نیاز به ارتباط همواره در انسان وجود دارد و هرگز از بین نمیرود. ای کاش میتوانستیم برای همیشه در لحظههای خوشی باقی بمانیم، اما همانطور که بوجک هورسمن میگوید:
هر پایان خوشی، فردایی هم دارد.
نوشته شده توسط کتی مدونا لی