درد و از هر طرف بخونی درده
ولی خیلی وقتا جا نمیشه تو یه کلمه
مثل درد خاطراتی که توی سرمه
مثل درد این سوزنی که روی تنمه
عین روزی که اسیر شدم
موهام سفید شدن روزایی که پیر شدم
پشت میله ها
تازه میفهمی کردی دلتو خوش به کی
میبینی احدی غیر خدا پشتت نیست
اونجا تازه میفهمی کجای کاری
میتونی خودتو جای پسر شجاع بذاری
که میزد یه تنه به دل خطر بدون ترس
میدید پشت هر باخت خوابیده یدونه درس
اونجا تازه میفهمی عشق کشکیه
باید بخندی حتی وقتی چشم اشکیه
فکر نکنن بخوایی نبینن شکستی
دور میشی از آدما نشی دم دستیشون
اونجا تازه میفهمی یه تار موی مامان
می ارزه به کل دنیا
میله ها که نذارن بزنی بوسه به دستش
میبینی خنده هاشم شده رویا
آره داش درد از هر طرف درده
تا بیایی به خودت یقت کرده
اونجا تازه میفهمی طهرانی چی گفت
تازه رو این شعرا میشی قفل
حس نمیکنم دیگه توی قلبم درد
حال کسی نمیکنه برام اصلا فرق
وقتی واسه هر کی مرهم شدم
یه روز اومد و چاقوشو روی زخمم زد
خیلی وقته غریبم با دعوت و جمع
خودمم میبینم حتی خندمو کم
دیگه مهم نی فهمیدن حرف آدما
انقد درک کردم و درک نشدم
روزی صد بار تو خودم میشم گم
نمیخوام باشه هیچ احدی پیشم چون
بعد کلی عشق بی دلیل رفت
اون که بلد بود همه چیمو میفهمید منو
تو این زندگی از وقتی دیدم عزیز شد هر آدمی بعد این که رفت زیر قبر
دیگه اذیتم نمیکنه قضاوت کسی نه میبخشم نه میخوام بخشیده شم
روشنه تکلیف منه بلاتکلیف
هر چی میدوم انگار بس نیست
اگه کج میرم اشتباه میکنم
میندازم گردن خودم به جا تقدیر
خودمو کندم و رفتم قبل از این که سیبل رفیقام شه نقطه ضعفام
لای خاطره هام میمیرم هر روز درست عین یه کهنه سرباز