در اواخر جنگ جهانی دوم ، آمریکا برای منافع خود ، دست به حمله به جزیره ای در ژاپن ؛ با نام :
ایوو جیما کرد. درواقع ایوو جیما یکی از خونین ترین جنگ های برای هردو کشور بود.
پر تلفات
و سخت
در اقیانوس آرام.
این جنگ از ۱۹ فوریه تا ۲۶ مارس ۱۹۴۵ انجام شد.
این جنگ ۱ ماهه ، شاید تموم کننده تکلیف ژاپن در جنگ بود.یکی از رویایی ترین صحنه ها در جنگ ،
زمانی بود که سربازان آمریکا پرچم آمریکا را بر خاک کردند.
اندکی پس از حمله به پرل هاربر در دسامبر 1941، ژاپن کنترل بسیاری از جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام مرکزی را به دست آورد. حوزه کنترل ژاپن از غرب به برمه (میانمار)، از جنوب به هند شرقی هلند (مالزی فعلی) و گینه نو و از شرق به جزیره ویک امتداد داشت. با این حال، ایالات متحده فرماندهی نیروهای متفقین در تئاتر اقیانوس آرام را بر عهده گرفت و یک ضد حمله را انجام داد که ترکیبی استراتژیک از حملات زمینی، هوایی و دریایی را در بر می گرفت.
رئیس ستاد مشترک (JCOS) - Adm. ارنست کینگ، دریاسالار ویلیام لیهی، ژنرال جورج مارشال و ژنرال هنری ("هپ") آرنولد - در سال 1942 ایجاد شدند تا فرماندهی عالی را برای هدایت عملیات ایالات متحده در طول جنگ ارائه دهند. هر یک از اعضا یک افسر چهار ستاره از ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی ارتش آمریکا (AAF) بودند. تفنگداران دریایی در طول جنگ جهانی دوم در این نهاد نمایندگی نداشتند. کنوانسیون حکم میکرد که یک افسر واحد باید همه نیروهای مسلح در اقیانوس آرام را فرماندهی کند، اما JCOS نمیتوانست روی یک نفر برای انجام این کار توافق کند. به اصرار کینگ، بدن تصمیم گرفت تئاتر را دو شاخه کند و به ژنرال ارتش داگلاس مک آرتور و دریاسالار چستر نیمیتز هر کدام بیش از نیمی از فرماندهی را سپرد. با این حال، حتی در آن زمان، در مورد چگونگی پیشرفت به سمت میهن ژاپنی اختلاف نظر وجود داشت. مک آرتور می خواست فیلیپین را در مسیر توکیو بازپس گیرد، در حالی که نیمیتز خواهان رویکرد «جزیره پرش» بود که بر دستاوردهای استراتژیک کوچک در سراسر اقیانوس آرام مرکزی متمرکز بود. در سال 1944 JCOS بر روی یک طرح دو جنبه ای که هر دو استراتژی را ترکیب می کرد، به توافق رسید. در اکتبر همان سال، مک آرتور در خاک فیلیپینی فرود آمد و نیمیتز جزایر ماریانا را تصرف کرد و نیروی دریایی و هوایی ژاپن را در طول مسیر به شدت فلج کرد.
آرنولد بر این عقیده بود که جزایر بونین می تواند برای انجام حملات هوایی B-29 Superfortress به توکیو مفید باشد. او متقاعد شده بود که ایوو جیما (اکنون Iō-tō) که در نیمه راه بین جزایر ماریانا و پایتخت ژاپن قرار دارد، جنگنده های خود را در محدوده شهر قرار می دهد تا بتوانند از عملیات بمباران در منطقه پشتیبانی کنند. با این حال، آرنولد مجبور بود برای گرفتن این جزایر به نیروی دریایی تکیه کند. به دستور JCOS، نیمیتز در ابتدا قصد داشت فورموسا (تایوان) را به جای ایوو جیما بگیرد، اما توصیههای دریاسالاران زیردستش او را بر آن داشت تا به او پیشنهاد دهد که به جای آن ایوو جیما و اوکیناوا را تصرف کند. JCOS این طرح را تصویب کرد و در اکتبر 1944 نیمیتز مقدمات تهاجم به ایوو جیما را آغاز کرد که بعدها به عنوان عملیات Detachment شناخته شد.
ایوو جیما در حدود 760 مایل (1220 کیلومتر) از توکیو قرار دارد. این جزیره کوچکی است که مساحتی در حدود 8 مایل مربع (20 کیلومتر مربع) دارد و طول آن حدود 5 مایل (8 کیلومتر) است. جزیره ای آتشفشانی، ایوو جیما پر از صدها غار است و پوشیده از شن و خاکستر آتشفشانی است. در نوک جنوب غربی جزیره کوه سوریباچی قرار دارد، آتشفشانی تا حد زیادی خاموش که نمای وسیعی از بیشتر جزیره را فراهم می کند. دو ساحل شمال غربی و جنوب شرقی بخش غربی را در کنار هم قرار می دهند. در زمان تهاجم ایالات متحده، دو فرودگاه در وسط جزیره وجود داشت، موتویاما 1 و 2. فرودگاه سوم در شمال ناتمام بود.
تفنگداران ماهر آمریکایی
تقریبا ۹۰ درصد سربازان آمریکایی و تفنگدار بسیار آماده بودند، سربازان آمریکا معمولا
از کلت m1911 و tomphson 1928 استفاده میکردند. البته برخی از m2 برونینگ به عنوان تیربار برای تانک هم استفاده میشد.
در ماه مه 1944، نخست وزیر ژاپن، توجو هیدکی، لیوت کارکشته را فرستاد. ژنرال کوریبایاشی تادامیچی برای سازماندهی دفاع از ایوو جیما. علیرغم بیهودگی ظاهری مقاومت، کوریبایاشی تصمیم گرفت که ایالات متحده را برای پیروزی اش خونریز کند. او با دستور ساخت یک شبکه تونلی در زیر جزیره شروع کرد تا هم حفاظت و هم وسیله ای برای دور زدن خطوط دشمن فراهم کند. سپس او از سربازانش خواست تا صدها جعبه قرص، خانههای بلوک و مکانهای اسلحه را برای پوشش بالای زمینی برپا کنند، که بسیاری از آنها به قدری خوب ساخته شده بودند که فقط یک ضربه مستقیم از یک کشتی جنگی میتوانست آسیب جدی وارد کند. با این حال، به جای دفاع شدید از خط ساحلی، او برنامه ریزی کرد تا سربازان خود را در غارها و تونل ها نگه دارد تا زمانی که آمریکایی ها به اندازه کافی در داخل خاک پیشروی کنند که توسط پیاده نظام و آتش توپخانه هماهنگ از بین بروند. در نهایت، در فاصلهای از استراتژی دفاعی سنتی ژاپن، کوریبایاشی به افرادش دستور اکید داد که اتهامات بانزای را که اغلب انتحاری میکردند کنار بگذارند و در عوض هر کدام 10 آمریکایی را از مخفیگاههایشان بکشند. زمانی که نیروهای ایالات متحده حمله خود را آغاز کردند، پادگان ایوو جیما کوریبایاشی به حدود 21000 سرباز افزایش یافته بود.نیمیتز یک نیروی اعزامی مشترک نیروی دریایی و تفنگداران دریایی ایالات متحده را برای اجرای عملیات Detachment ایجاد کرد. در اختیار آن ناوگانی متشکل از 11 کشتی جنگی بود که قصد داشتند با بمباران مداوم، دفاع ژاپن را نرم کنند. سرلشکر هری اشمیت مسئولیت عملیات نیروی دریایی را بر عهده گرفت. او لشکرهای 3، 4، و 5 تفنگداران دریایی که در مجموع حدود 70000 سرباز داشتند را به میدان فرستاد. اطلاعات ایالات متحده تنها 13000 مدافع ژاپنی و زمین ساحلی عالی را برای فرود گزارش کرده بود، بنابراین برنامه ریزان تصمیم گرفتند تفنگداران دریایی را در ساحل جنوب شرقی در هفت بخش (فهرست جنوب غربی تا شمال شرقی) فرود آورند: سبز، قرمز 1، قرمز 2، زرد 1، زرد 2. ، آبی 1 و آبی 2. هنگ 28 در گرین 0.5 مایلی را شخم می زد. (0.8 کیلومتر) به سمت دیگر جزیره کشیده شده تا قطع شود و در نهایت کوه سوریباچی را بگیرید. هنگ 27 در قرمز 1 و 2 به سمت شمال از موتویاما 1 عبور می کند، که توسط هنگ 23 در زرد 1 و 2 گرفته می شود. هنگ 25 در آبی 1 و 2 به سمت شرق حرکت می کند تا جناح راست را حفظ کند. اشمیت برای حملات بانزای ژاپنی آماده بود و انتظار داشت که انبوه اجساد روند تهاجم را تسریع بخشند و کنترل کامل جزیره را در کمتر از چهار روز پیش بینی کنند.
هنگ های 23، 25 و 27 شروع به اندازه گیری پیشروی های خود در یاردی کردند. هنگ 23 موفق شد موتویاما 1 را تا 24 فوریه و موتویاما 2 را تا 27 فوریه تصاحب کند، اما پیشروی از آن نقطه بسیار دشوار بود. اولین خط دفاعی اصلی ژاپن فراتر از یک میدان گوگرد مملو از دفاع مصنوعی و طبیعی قرار داشت. سربازان ژاپنی روزها با توپخانه تفنگداران دریایی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و در شب آنها پشت سر ایالات متحده می لغزیدند و در کنار جاده ها مین می گذاشتند تا حرکات دشمن را مختل کنند. در 27 فوریه، هنگ های مرکزی، با تقویت هنگ 21 از لشکر 3 دریایی، یک حمله هماهنگ گسترده را انجام دادند که از مرکز خط ژاپن عبور کرد و روز بعد ارتفاعات مجاور فرودگاه ناتمام موتویاما 3 را زیر گرفت. با این حال، درگیری شدید در جناح راست در آمفی تئاتر، ترکیه ناب، و تپه 382 ادامه یافت، یک خیز که به آن «چرخ گوشت» می گفتند. ژاپنی ها از مواضع دفاعی خود بی وقفه به تفنگداران دریایی شلیک کردند و سربازان آمریکایی به استفاده از شعله افکن ها متوسل شدند تا همه مدافعان احتمالی را خاموش کنند، اما منطقه حتی پس از اینکه تفنگداران دریایی چرخ گوشت را در 2 مارس گرفتند در بن بست باقی ماند.
علیرغم مناطق مقاومت شدید در کوشمن پاکت، ساحل شمال غربی، و منطقه کوچکی در ساحل شرقی، ایالات متحده ایوو جیما را در 16 مارس امن اعلام کرد. در واقع این جزیره تا 26 مارس، زمانی که چند صد سرباز ژاپنی در امان بودند، امن نبود. پشت خطوط دشمن به سمت موتویاما 1 حرکت کرد و حدود 100 آمریکایی را در خواب کشتند و سپس خودشان را به ضرب گلوله کشتند. با کشته شدن یا اسارت سایر مدافعان، آن حمله شبانه آخرین درگیری بزرگ در ایوو جیما را رقم زد.برای ایالات متحده، پیروزی Pyrrhic در ایوو جیما، فرودگاه های مهمی را برای AAF فراهم کرد که در بقیه جنگ اقیانوس آرام مورد استفاده قرار می گرفتند، اما انگیزه نبرد انتقاد ژنرال های عالی رتبه و مورخان برجسته را برانگیخت. مورخ نظامی و کاپیتان تفنگداران دریایی رابرت بورل دریافت که ارائه اسکورت جنگنده در حملات بمباران - دلیل اصلی عملیات جداسازی - در مجموع بسیار کم بود، زیرا تنها 10 ماموریت اسکورت تاکنون انجام شده است. حملات بمب افکن B-29 از جزیره سرچشمه گرفت و به ویژه تأثیرگذار بود، اما این حملات به عنوان توجیهی برای حمله قبل از پایان جنگ ذکر نشد. توجیه اولیه پس از جنگ، توانایی ایوو جیما برای فرود اضطراری بود، اما در حالی که 2251 فروند B-29 در طول بقیه جنگ در جزیره فرود آمدند، اکثر آنها کاملاً اضطراری نبودند. با این حال، مهمترین نگرانی این بود که JCOS نه نظر تفنگداران دریایی و نه شک برنامه ریزان آنها را قبل از دستور تهاجم در نظر نگرفت. اگر آنها این کار را می کردند، ممکن بود جان هزاران نفر نجات یابد.
تاریخچه
طرح جنگی ژاپن که متصرفات آمریکایی، بریتانیایی و هلندی در اقیانوس آرام و آسیای جنوب شرقی را هدف قرار داده بود، ماهیت نسبتاً موقتی داشت. اولین پیش نویس که توسط روسای ارتش و ستاد کل نیروی دریایی ارائه شد، در اوایل سپتامبر 1941 توسط ستاد کل امپراتوری پذیرفته شد. تاخیر در پیش نویس عمدتاً به دلیل عدم تصمیم گیری طولانی در مورد جنگ با چنین کشورهای قدرتمندی بود، اما تا حدی. به سیستم پیچیده فرمان ارتش و نیروی دریایی هر کدام فرماندهی عالی خود را داشتند و هر دوی آنها، طبق قانون اساسی 1889، عملاً از دولت مدنی مستقل شده بودند. همکاری در برنامه ریزی و اجرا فقط در سطوح بالا صورت گرفت. حتی زمانی که ستاد کل امپراتوری تحت فرماندهی اسمی امپراتور هیروهیتو (فرمانده عالی قانون اساسی) تأسیس شد، سیستم فرماندهی جداگانه به شدت دنبال می شد.
از سال 1907، زمانی که برنامه ریزان نظامی ژاپن برای اولین بار دشمنان فرضی را تعریف کردند، روسیه، ایالات متحده و فرانسه در این دسته قرار گرفتند. از نقطه نظر ژئواستراتژیک، ارتش نقش اصلی را در جنگ علیه روسیه و نیروی دریایی در جنگ علیه ایالات متحده خواهد داشت. به جز چند بازنگری گاه به گاه، اصل این طرح جنگی تقریباً بدون تغییر باقی ماند تا اینکه در سال 1936 فرانسه از فهرست دشمنان فرضی حذف شد و چین و بریتانیای کبیر نیز گنجانده شدند. با این حال، تا سال 1941، فرض اصلی این بود که ژاپن تنها با یک دشمن میجنگد، نه با دو یا سه دشمن به طور همزمان. در صورت جنگ با ایالات متحده، این طرح از نیروی دریایی ژاپن خواسته بود که ناوگان خاور دور دشمن را در آغاز جنگ منهدم کند، لوزون و گوام را با همکاری ارتش اشغال کند و سپس دشمن اصلی را رهگیری و منهدم کند. ناوگان زمانی که به سمت آبهای خاور دور حرکت کرد. فرض در اینجا این بود که ناوگان اصلی ایالات متحده باید دیر یا زود به اقیانوس آرام غربی بیاید تا تهاجم ژاپن را به چالش بکشد، در این صورت در مسیر خود توسط زیردریاییهای ژاپنی و نیروهای هوایی مستقر در زمین رهگیری و سپس یک بار منهدم میشود. برای همه توسط ناوگان اصلی ژاپن در یک حمله متمرکز (چون ناوگان اصلی روسیه در نبرد سوشیما در سال 1905 نابود شد).
در اواخر سال 1939 نیروی دریایی ژاپن هنوز به قدرت اسلحه معتقد بود. فرض بر این بود که نبردهای سرنوشت ساز عمدتاً توسط اسلحه های بزرگ کشتی های جنگی انجام می شود که با حملات سبک رزمناوها و ناوشکن ها و حملات هوایی از ناوها تکمیل می شود. نیروی دریایی بر این اساس مسلح و آموزش دیده بود. سیاست دریایی ژاپن نیز مدتهاست که قدرتی معادل 70 درصد از کل نیروی دریایی ایالات متحده را به عنوان پیش نیاز پیروزی بر ایالات متحده در نظر گرفته بود - با این فرض که 30 درصد از ناوگان اصلی ایالات متحده قبل از رسیدن به آبهای خاور دور نابود می شود. . به همین دلیل استراتژیک بود که نیروی دریایی ژاپن تلاش های زیادی برای تقویت نیروی کمکی خود انجام داده بود در حالی که جنگنده های آن توسط پیمان دریایی واشنگتن در سال 1922 به 60 درصد نیروی ایالات متحده محدود شده بودند و ژاپن در سال 1934 اعلام کرد که از آن عقب نشینی می کند. معاهده از سال 1936. در اوایل سال 1934، دو کشتی جنگی هیولا به 18 اینچ مجهز شدند. اسلحه های 46 سانتی متری، علیرغم محدودیت های معاهده، قبلاً برنامه ریزی شده بودند، اگرچه ساخت و ساز واقعی تنها پس از آن آغاز شد. در سال 1940، همزمان تلاش هایی برای تقویت نیروهای هوایی و زیردریایی صورت گرفت.
مطابق با تصمیمات نوامبر، جنگ ژاپن علیه قدرت های غربی در 7 دسامبر 1941 با حمله غافلگیرانه به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده در پرل هاربر، هاوایی، توسط حدود 360 هواپیما از ناوهای ناو ناگومو چویچی آغاز شد. زور کشتی های ایالات متحده در پرل هاربر شامل 70 کشتی جنگی و 24 کشتی کمکی بودند که اکثر آنها برای آخر هفته پهلو گرفتند. همچنین حدود 300 هواپیمای ارتش، نیروی دریایی و تفنگداران دریایی ایالات متحده حضور داشتند. همه 8 ناو جنگی ایالات متحده در آنجا مورد اصابت قرار گرفتند، 5 فروند غرق شدند و 1 کشتی به شدت آسیب دید. 3 ناوشکن غرق شدند و 9 کشتی دیگر غرق شدند یا به شدت آسیب دیدند. 140 هواپیما منهدم شد و حدود 80 فروند دیگر آسیب دید. و حدود 2,330 پرسنل نظامی کشته و 1,145 زخمی شدند، علاوه بر حدود 100 تلفات غیرنظامی. با این حال، ژاپنیها سه ناو هواپیمابر ناوگان اقیانوس آرام (که در آن زمان در دریا بودند) را از دست دادند و نتوانستند به تأسیسات ساحلی، نیروگاهها یا تأسیسات ذخیرهسازی نفت آسیب برسانند. این حمله فوراً مردم آمریکا را متحد کرد و ایالات متحده انتقام جو را وارد جنگ کرد.