مهدیار
منم دلم میخواست عکسا باشه دوتایی
تو باشی یه پیک جلوم،پیپر خودکاری
منم دلم میخواست دلبر من دلبر بود
دلبر که چه عرض کنم دلبر یه ملت بود
میدونم جات خوبه و همه هم کنارتن
ولی من پیشت کلی مورد دارم به یادتم
حرف همو نفهمیدیم کسی هم داور نشد
خواستم من مثه تو شم واسه یکی واقعا نشد
من واسه هیشکی نبودم واسه تو خیلی بودم
نمیگم بیای کنارم نمیگم خیلی خوبم
کارام به چشم نیومد منم اهلش نیستم
خوبیامو بشمارم برات تازگی بدریختم
دلیل حال بدم حالش الان بی من خوبه
همین که بخنده بی من منم میخندونه
غریبه واسه منم لای اینا یه وقت بذار
واسه تو کاری نداره بزنگ یه زنگ به ما
Murat Gogebakan
Vurgunum, yorgunum
Senin yoluna ölürüm ben
Vurgunum, yorgunum
Senin yoluna ölürüm
ناجی
آتیش میکشم این هم صدای رُکُ
که صاف از من کشید به خندههای تو پل
درد تو رگای پاره شده و شوک
این همه رو کشید و دید تازه شده دو پوک
آهای
سکوت تو شبهای من
دلیل روشن بودن شمعهای شهر
خندم تویی، تویی اشکای من
فقط ببخش اگه گاهی میخوام تنها بشم
منی که آرزوهام افتاده از سرم
دارم فحش میخورم از وجدان مسخرم
تیکه پارهتر از این گلای پرپرم
تو کدوم از این گلایی؟ رز، لاله، نسترن؟
صدات ارکستر نتهای حنجرست
چشمات زیباترین استاد منطقست
صدام زیر غمت افتاده از نفس
کسی که منو بفهمه استاد فلسفست
شایع
چطوری از غریبهها غریبهتر!
هر شب مستم و هر شب میگم همین یه شب
هر از چنگاهی میزنم یه سری به شهر
هنو بیدار نشده سر صبحی چتم
وضعیت ما این،تو چی بابا
داری هدفاتو بی ما میدویی بالا
ما رو نمیبینی خوشی حالا؟
خودتو در میون بذار تلفنی با ما
دلمون تنگ یادتیم کلی
لااقل از ما نمیبردی
حواس همیشه پرتت کجاست
رفیقاتو بیخیال شدی واسه کی مردی؟
گم شدی کجا جور شدی با کی؟
میدونن با دوتا کام دود تو میپاچی؟
میدونن دو پیکیای تو
من نه بچهها میرن هنوز تونی بازی
هنوز همونم من، شیرین،عشق همه
تا بیام کل اکیپ چشم به دره
بودی میل به شب بود، نیستی میل به شبه
دهنتو همه اخلاقات عین منه
دانیال
همه خستهایم از این وضعیت
این شریعت رو دوشمونه نیست وصیت
اون مرد همیشه میترسید از
روزی که مادرش عمل بخواد و نیست هزینهاش
میگن تو سَمو بکن تو بدنت سرنگ از ما
که سرت پایین باشه و نزنی بلند فریاد
عینِ شاخه درخت که خورده کتک از باد
میزنن بالِ جوونی که باشه بلند پرواز
پنچریم همه تویِ این مسیرِ پُر از سنگ
گرسنه افتادیم رویِ جزیره پُر از گنج
توصیم اینه بهتون زنجیر بلندتر
ببندید به قلباتون جای دستگیر هنرمند
اینجا برا نفس کشیدنم ضوابط میخوای
مهم نی برا کسی که تو داری سوادِ زیاد، اصلاً
حالِ من و تو رو نمیفهمه که
نفس گرمی که میاد از پشتِ طلایِ سیاه
مگه…
پیشرو
میدیدم روزا چطوری میگذشت
میدیدم همه دارن تو نقشِ منجی میرن
منتظر خورشیدی گرم و اُمیدیَن
همه بریدن و زندگیشون طور دیگست
کسی نمیگیره از این همه کُمدی درس
قدیما گلو نشون میداد و مشتو میبست
حالا همه جا شده سلولِ گرگِ بیرحم
هیچ ماهِ کاملی نمونده پُشتِ این اَبر
همه منتظر روزیان که مژده میدن
میدیدم که مردم فقط پیِ مرده میرن
اگه بخوان بمونن باهات بت قول نمیدن
انگار جایِ شهرِ من اینجا یه بُعدِ دیگست
میزنن و خودشون و لو نمیدن
جای کاپ سلول و مسواک و حوله میدن
رول روسی بازی میکنن یه عمر با مُخت
ولی سرپا میمونی و میگی برد با توئه
تا تو پورش و فُلِکسی مشتت پُره
اون خدا رو میخواد که براش سجده کنه
تو آینه داره میزنه زُل به خودش
که چطوری تو این بیابون کشته شدش
یاس
سخته حرفم، رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزا که اسمت هر یه سطر دفتر
نقش می بست چشم با اشک خیرهاس به
فردایی که توی زندگیم یه بخش دیگهاس
من نمیدونم بهت نمیومد
که خودتو بکشی کنار از کنار من تا بری گلم
نخواستی بفهمی اینو که من عاشقتم
فهمیدم حق میدم بهت باشه بخند
به من! واقعا که حق داری بخندی
که با اون نگاهت منو به رگباری ببندی
که بدتر از صد تا گلوله سرب داغه
با تو فکر میکردم طلوع صبحه آخه
تا وقتی بودی توی زندگیم من غم نداشتم
واست تا جایی که تونستم من کم نذاشتم
البته خودم میخواستم اینا منت نیست
ولی با تو بودن واسه ی من، مِن بعد ریسک
که دیگه با خاطرات با تو خوشم
پس چون که حتی فکر بی تو بودن کشندهاس
بذار بگم آخرین سطرمو بخونی
من میرم که شاید تو قدرمو بدونی