مطلب ارسالی کاربران
لیگ برتر ایران، آیینه ای از تمرکزگرایی و نابرابری در ورزش ایران
لیگ برتر امسال با اتفاقات منحصر بفردی شروع شده است. قعرنشینی استقلال و بحرانی که گریبان این تیم را گرفته و در آنسو پرسپولیس که علیرغم موفقیت نسبی در لیگ برتر ، در لیگ نخبگان آسیا دور از انتظار ظاهر شده و موجب نارضایتی هوادارنش شده است. با این همه برخی تیم های غیر تهرانی(شهرستانی) فراتر از حد انتظار ظاهر شده اند. چه تیم تراکتور که تا هفته دوازده صدرنشین است و مدعی جدی قهرمانیست و چه تیم های ملوان و چادرملو که سودای رسیدن به بالای جدول را دارند. چادرملو برای اولین بار است که در لیگ برتر عرض اندام میکند وبعد از نزدیک به دو دهه استان یزد را در لیگ برتر صاحب نماینده شایسته کرده است. چیزی که امسال بسیار قابل تامل است عصبانیت رسانه ها از شرایط فعلی لیگ برتر است. بطوریکه خشم مجریان و کارشناسان دعوتی به این رسانه ها از دید مردم پنهان نمانده است. شگفت انکه حتی یکی از برنامه های رسانه اوپوزیسیون خارج از کشور که با اجرای یکی از مجری سابق صدا و سیما پخش میشود در این مورد با رسانه های داخلی همسو بوده و این نشان میدهد گرچه این افراد در بعد سیاسی فرهنگی اجتماعی و حتی اقتصادی با رسانه های داخل در تضاد هستند ولی در یک چیز مشترک و هم عقیده اند و آن ذهن استعمارگری داخلی و حس برترجویی اشان است. فوتبالی که در اغلب کشورها از جمله در کشورهای اروپایی ذاتا متعلق به شهرستانهاست و در طول تاریخ لیگ های آن کشورها این تیم های شهرستانی بودند که جام ها را یکی پس از دیگری درو میکردند در ایران اما به سبب تمرکز امکانات در تهران و بدلیل توزیع ناعادلانه منابع این تیم های پایتخت بودند که در سال های اخیر به موفقیت در لیگ ایران رسیده اند. این سرازیر شدن امکانات به دو تیم پایتخت و بالطبع آن تضعیف تیم های شهرستانی در ادامه باعث تضعیف لیگ شده که این خود باعث میشود تیم های پایتخت در تورنمنت های جدی مثل لیگ نخبگان آسیا بسیار دور از انتظار ظاهر شوند و همین سیاست تمرکزگرایی به نوعی دامن تیم های پایتخت را نیز بگیرد.
رسانه های ملی معمولا تمرکز بیشتری روی تیم های پایتخت دارند و پوشش رسانه ای از این دو تیم بیش از تیم های شهرستانی صورت میگیرد. در مواردی هم که این رسانه ها قصد پرداختن به تیم های شهرستانی دارند به قصد حاشیه سازی و تخریب است نه رفتار حرفه ای رسانه بیطرف! جایی که جواد خیابانی مجری سرشناس تلویزیون در چند برنامه ساعت ها به تخریب بازیکن های سرشناس تراکتور پرداخت که اعتراض این بازیکنان را بدنبال داشت. یک نمونه از بازیکنانی که مورد حمله واقع شد بیرانوند بود. بیرانوند و چند بازیکن کلیدی قراردادشان را با تیم پرسپولیس فسخ و به تیم تراکتور پیوستند. این حس برترجویی و ذهن استعمارگری حتی در بین مربیان ، بازیکنان و دست اندرکاران تیم های پایتخت نیز بوضوح دیده میشود. پیروانی در مصاحبه ای بعد از جدایی بیرانوند در بین رسانه های مرکز گفت که جدایی بیرانوند هیچ انگیزه ای به جز مسائل مادی نبوده وگرنه هیچ فوتبالیستی حاضر نیست تیم استقلال و پرسپولیس را رها کرده و به یک تیم شهرستانی بپیوندد. یا علی دایی بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی که خود متولد اردبیل است و بدلیل همین نگاه های تبعیض آمیز تیمی در لیگ برتر ندارد و اکثر مردمش بدلیل قرابت فرهنگی، قومی و زبانی از تیم تراکتور پشتیبانی میکنند در مصاحبه با ورزش سه گفت " هشتاد درصد مردم ما یا پرسپولیسی هستند یا استقلالی، یکی از چیزهایی که میتواند مردم مارا خوشحال کند همین فوتبال استقلال پرسپولیس است"این مصاحبه ها میتواند بازتابی از چند مفهوم مهم در زمینه های برتری جویی ، سلطه گری داخلی ، تثبیت نابرابری های مرکز – پیرامون و هژمونی فرهنگی در ورزش باشد. این اظهار نظرها نوعی بازتولید گفتمان سلطه و تبعیض است که ارزش ها و برتری تیم های پایتخت را طبیعی و مشروع جلوه می دهد و موقعیت تیم های شهرستانی را کم اهمیت و پست ترمعرفی میکند. بخاطر حاکم بودن این گفتمان است که بعد از ضرب الاجل آسیا بر حل و فصل مالکیت تیم های پایتخت ، دولت ، استقلال و پرسپولیس را به ترتیب به هولدینگ پتروشیمی خلیج فارس و کنسرسیومی متشکل از چهار بانک واگذار کرد. هولدینگ خلیج فارس متشکل از شرکت های پالایشگاهی و پتروشیمی است و اکثر این پالایشگاه ها و پتروشیمی ها در شهرستان ها بخصوص بوشهر و بندر امام مستقر هستند. بوشهر از شهرهای بازیکن ساز و فوتبالی ایران بوده ولی به سبب همین نگاهی که در بالا بدان اشاره شد از لحاظ زیرساخت های ورزشی بسیار کم برخوردار بوده و با توجه به پتانسلی که دارد از داشتن تیم در لیگ برتر محروم است. این تصمیم دولت بازتاب تمرکزگرایی اقتصادی و ورزشی ، بازتولید نابرابری های منطقه ای و نگاه استعمار داخلی است. این وضعیت نشان دهنده چگونگی تخصیص منابع مناطق پیرامونی به نفع مرکز است و هولدینگ خلیج فارس و یا کنسرسیوم چهاربانک (ملت، تجارت، صادرات، شهر ) که منابع اش عمدتا از شهرستان هاست بجای توسعه زیرساخت های ورزشی محلی صرف دوتیم پایتخت میشود. این تمرکزگرایی باعث تقویت تیم های پایتخت و تضعیف مناطق پیرامونی از حیث زیرساخت های ورزشی میگردد.
در پایان باید اشاره کنم رسانه ها نقش کلیدی در شکل گیری و تقویت برتری جویی ، سلطه گری داخلی ، نابرابری های مرکز پیرامون و هژمونی فرهنگی در ورزش دارند. این رسانه ها با تمرکز بر تیم های پایتخت آنها را بعنوان نمادهای ملی معرفی و برتری آنها را در ذهن مخاطبان تثبیت میکنند. رسانه های مرکز با توجه به انحصاری که در روایتگری دارند آنها هستند که تعیین میکنند چه تیم ها و چه روایت هایی دیده و شنیده شود و با توجه به این انحصار گریست که بر عظمت و تاریخی بودن تیم های پایتخت تاکید میکنند و این باور را ترویج میدهند که تیم های شهرستانی در مقابل آنها در سطح پایین تری قرار دارند.