به نام خدا
قالب: غزل
بحر:هزج مسدس محذوف
.
نهان هرگز نبودی نزدِ من یار
که هر جا هر جمالی بود دلدار
.
اگر عاشق بباشی از دل و جان
ببینی همچو صد گل این خس و خار
.
قفس احساس دارد بر پرنده
ببین عاشق به سر ها گشته این دار
.
نخواهم از تو چیزی جز نگاهات
نخواهم از درختان من بر و بار
.
رسولان را خدا بر چه فرستاد ؟
تو را دیدم خدا را کردم اقرار
.
ملامت می کند عابد مرا سخت
نترسم در وصالت از دد و عار
.
مرا صانع برای عشق سازد
نه از بهر رضایت در کس و کار
.
نخواهم روز را هرگز ز آن که
به عاشق همدمی تنها شبِ تار
.
مرا بینی که هر دم خوش بخندم
که بی دل از درونش می زند زار