به نام خدا
.
قالب: مثنوی
.
ز انسان ها بباشم پر ز فکرم
به عشق و عقل و اندیشه به ذکرم
.
مرا فرقی ندارد رنگِ این پوست
سیاه و زرد و روشن خلقِ آن دوست
.
نژادم را بپرسی از بشر ها
به دورم از بدی ها از تشر ها
.
به نزدم مرد و زن فرقی ندارد
جهانم غرب و یک شرقی ندارد
.
ز ترک و لر ز فارس و کُرد تا لک
عرب ها این بلوچان تات و گیلک
.
ز یک جسم و ز یک فکر و ز یک خاک
ز والد های حاذق ، مادری پاک
.
به فکرم جنگ و خون ریزی نباشد
سلاحم تیر و یک تیزی نباشد
.
به خلقت ما یکی باشیم و یکسان
به اسمی ما یکی باشیم و انسان
.
تفاوت در صداقت باشد و خوی
تفاوت در صفاتِ نیک و نی روی
.
اگر پاکی کنی دانا بباشی
به کارِ نیک بس مانا بباشی
.
اگر یاری کنی مظلوم و سائل
شوی بر خوش مراتب زود نائل
.
بشر بودن به جسم و تن نباشد
به خاک و جسم و مرد و زن نباشد
.
بشر آنگه شوی محبوب باشی
به چشم خلق و خالق خوب باشی
.
چند نکته:
۱–واژه سائل در عربی سه معنای متفاوت داره که در اینجا «فقیر» و «نیازمند» مدنظر است.
۲–در مصراع آخر بیت آخر ، واژه «چشم» مجاز از نوع علاقه آلیه است. یعنی ابزار و وسیله به جای کارکردش ذکر شده است. (چشم به جای نگاه کردن)
۳–در تقطیع هجایی احتمالی ، دقت شود که در شعر به وفور از اختیارات شاعری زبانی (به ویژه ضمّه پایان کلمه) استفاده شده است.
۴–برای راحتی خوانندگان محترم/محترمه ، تمامی حذف همزه ها با از بین بردن همزه ، انجام شد. (به طور مثال به جای فکر ام ، فکرم استفاده شد)